صفت هفدهم: بغى و سركشى و علاج آن‏
كه عبارت است از: گردن كشى و سركشى از فرمان كسى كه اطاعت او لازم است. و اين بدترين نوع از انواع كبر است، زيرا كه اطاعت نكردن كسى كه اطاعت او لازم است، مانند: پيغمبران و اوصياى ايشان، منجر به كفر مى‏شود. و بيشتر طوايف كفّار به اين جهت بر كفر باقى ماندند و هلاك شدند، چون: يهود و نصارى و كفّار قريش و غير
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 305
ايشان. و غالب آن است كه: ظلم و تعدّى بر مسلمين، و مقهور كردن ايشان و امثال آن به سبب اين صفت مى‏شود. و شكى نيست كه اين‏ها همه از مهلكات عظيمه هستند.
و از اين جهت حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - فرمود كه: «عقوبت بغى، زودتر از عقوبت هر بدى ديگر به او مى‏رسد».«» و حضرت امير المؤمنين - عليه السّلام - فرمودند كه: «اى مردمان، به درستى كه بغى، مى‏كشد اصحاب خود را به آتش، و اول كسى كه بر خدا بغى و گردن‏كشى كرد «عنّاق»، دختر آدم بود. و اول كسى كه خدا او را كشت عنّاق بود، و مكان نشستن او يك جريب در يك جريب بود، و از براى او بيست انگشت بود كه هر انگشتى دو ناخن داشت مانند دو غربال، پس خدا بر او مسلّط كرد شيرى را كه به قدر فيل بود، و گرگى كه به قدر شتر بود و بازى كه به قدر استر بود و او را كشتند. به درستى كه خدا جباران را كشت در حالتى كه در بهترين حالاتشان بودند و در نهايت امن و آرام قرار داشتند».«» و علاج اين صفت، آن است كه: بدى آن را ملاحظه كند. و آنچه در مدح ضدّ آن، كه صفت تسليم و انقياد است از براى كسانى كه اطاعتشان واجب است رسيده مطالعه نمايد. و آيات و اخبارى را كه در وجوب اطاعت خدا و پيغمبر و ائمه و اولو الامر، مى‏باشند و همينطور غير ايشان، از: علما و فقهائى كه در زمان غيبت امام، نايبان اويند متذكر شود و خود را خواهى نخواهى بر اطاعت آنانى كه اطاعتشان واجب است بدارد، و از براى ايشان قولا و فعلا خضوع و خشوع كند تا ملكه او گردد.