معراجالسعادة ج : 2 ص : 304
صفت شانزدهم: افتخار (فخر) و مذمت آن
و آن مباهات كردن است به زبان به واسطه چيزى كه آن را كمال خود توهّم كند. و فى الحقيقه اين نيز بعضى از اقسام تكبّر است. پس آنچه دلالت بر مذمّت تكبر مىكند دلالت بر مذمّت آن نيز مىكند. و آنچه به آن، علاج تكبّر مىشود، علاج آن نيز مىشود. و آن نيز مانند تكبّر، ناشى از محض جهل و سفاهت است.
و حضرت سيّد السّاجدين - عليه السّلام - فرموده است: «عجب از متكبّر افتخار كننده، كه ديروز نطفه بود و فردا مردارى مىشود».«» و از حضرت امام محمد باقر - عليه السّلام - مروى است كه: «در روز فتح مكّه حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - بر بالاى منبر آمد و فرمود: اى مردمان به درستى كه خداى - تعالى - نخوت جاهليّت، و تفاخر كردن به پدران را از شما برداشت، آگاه باشيد كه شما همه از آدم هستيد و آدم از خاك است، به درستى كه بهترين بنده خدا بندهاى است كه تقوى را شعار خود سازد».«» منقول است كه: «روزى قريش تفاخر بر يكديگر مىكردند و سلمان در آنجا حاضر بود، گفت: اما من خلق شدهام از نطفهاى نجس، و مردار گنديده خواهم شد پس به نزد ميزان اعمال خواهم رفت اگر ترازوى عملم سنگين باشد من كريم خواهم بود و اگر سبك باشد لئيم خواهم بود».«» و ضد اين صفت، آن است كه: به زبان و قول، خود را حقير شمارى و ديگران را بر خود ترجيح دهى.
|