فصل: اقسام تكبر و درجات متكبرين‏
بدان كه تكبر به سه قسم است:
اول آنكه: تكبر بر خدا كند، همچنان كه نمرود و فرعون كردند. و اين بدترين انواع تكبر، بلكه اعظم افراد كفر است. و سبب اين، محض جهل و طغيان است. و به اين قسم خداى - تعالى - اشاره فرموده كه:«إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِروُنَ عَنْ عِبادَتي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ‏
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 291
داخِرينَ» 40: 60«»يعنى: «به درستى كه: كسانى كه تكبر و گردن‏كشى از بندگى من مى‏نمايند زود باشد كه داخل جهنم شوند، در حالتى كه ذليل و خوار باشند».
دوم آنكه: بر پيغمبران خدا تكبر كند و خود را از آن بالاتر داند كه انقياد و اطاعت ايشان را كند، مانند: ابو جهل و امثال اين‏ها. و ايشان كسانى بودند كه مى‏گفتند:
«أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنا» 6: 53«»يعنى: «آيا اين‏ها را خدا منّت گذارد و پيغمبر كرد در ميان ما؟».
و مى‏گفتند:«أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنا» 23: 47«»يعنى: «آيا ما ايمان بياوريم از براى دو آدمى مانند ما؟».
و مى‏گفتند:«إِنْ أَنْتُمْ إِلا بَشَرٌ مِثْلُنا» 14: 10«»يعنى: «نيستيد شما مگر بشرى مانند ما».
و اين قسم نيز نزديك تكبر به خدا است.
سوم آنكه: اينكه تكبر بر بندگان خدا نمايد، كه خود را از ايشان برتر بيند و ايشان را در جنب خود پست و حقير شمارد. و اين قسم اگر چه در شناعت، از قسم اول كمتر باشد، اما اين نيز از مهلكات عظيمه است. بلكه بسا باشد كه منجر به مخالفت خدا شود، زيرا كه صاحب آن، گاه است حق را از كسى مى‏شنود كه خود را از او بالاتر مى‏داند و به اين جهت «استنكاف»«» از قبول و پيروى آن مى‏كند. بلكه چون عظمت و تكبر و برترى و «تجبّر»«» مختص ذات پاك خداوند - علىّ اعلى - است پس هر بنده‏اى كه تكبر نمايد در صفتى از صفات خدا، با او منازعه نموده است.
همچنان كه از براى تكبر، سه قسم است، همچنين از براى آن، سه درجه است.
درجه اول اينكه: اين صفت خبيثه در دل آدمى مستقر باشد و خود را بهتر و برتر از ديگران بيند، و آن را در كردار و گفتار خود ظاهر كند. مثل اينكه: در مجالس، بالاتر نشيند. و خود را بر امثال و اقران خود مقدم دارد. و روى خود را از ايشان بگرداند و عبوس كند. و چين بر جبهه افكند. و كسى كه كوتاهى در تعظيم او كند بر او انكار نمايد و اظهار مفاخرت و مباهات كند. و در صدد غلبه بر ايشان در مسائل علميه و افعال عمليه باشد.
و اين درجه، بدترين درجات است، زيرا كه: درخت كبر، در دل صاحبش ريشه دوانيده و شاخ و برگ آن بلند شده و جميع اعضا و جوارح او را فرو گرفته.
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 292
درجه دوم اينكه: در دل او كبر باشد و كردار متكبرين نيز از او صادر گردد و اما به زبان نياورد.
و اين درجه، يك شاخه كمتر از درجه اول است.
درجه سوم اينكه: در دل، خود را بالاتر داند اما در كردار و گفتار مطلقا اظهار ننمايد، و نهايت سعى در تواضع و فروتنى كند. و چنين شخصى شاخ و برگ درخت كبر را قطع كرده است اما ريشه آن در دل او هست. پس اگر به اين جهت بر خود غضبناك باشد و در صدد قلع و قمع ريشه آن نيز بوده باشد و سعى كند، او به آسانى بتواند از آن خلاص گردد. و اگر احيانا بى‏اختيار ميل به برترى كند و ليكن در مقام مجاهده بوده باشد گناهى بر او نيست و خدا توفيق نجات به او كرامت مى‏فرمايد.