علاج عجب به عقل و زيركى خود
و اما عجب به عقل و زيركى خود: پس اين علامت بى‏عقلى و «بلادت»«» است، زيرا
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 285
كه عاقل پيرامون عجب نمى‏گردد بلكه عقل خود را حقير مى‏شمارد. و اگر در مكانى تدبير صوابى از او ظاهر شد يا به امر پنهانى برخورد آن را از جانب خدا مى‏داند و بر آن شكر مى‏كند.
و بدترين اقسام عجب، عجب به رأى و تدبيرى است كه از او ظاهر شود و در نزد ارباب عقل و هوش، خطا باشد ولى در نظر صاحبش از راه «جهل مركب»، [1] صواب و درست نمايد. و گمراهى و ضلالت جميع اهل بدعت و ضلال، و طوايفى كه مذاهب فاسده و آراء باطله را اختيار كرده‏اند به اين سبب است. و اصرار و پايدارى ايشان بر اين رأى و مذهب به جهت عجبى است كه به آن دارند. و به اين جهت به مذهب خود افتخار مى‏نمايند. و بدين جهت امم بسيار و طوايف بى‏شمار هلاك شدند، چون آراء مختلفه پيدا كردند، و هر يك به رأى خود معجب بودند. و «كلّ حزب بما لديهم فرحون» 23: 53.«» و پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - خبر داده است كه: «اين نوع عجب غالب خواهد شد بر اهل آخر الزمان از اين امت».«» و علاج اين، از علاج ساير انواع، صعب‏تر است، زيرا كه: صاحب آن از خطاى خود غافل، و به غلط خود جاهل است، و الا هرگز آن را اختيار نمى‏كرد. و كسى كه خود را مريض نمى‏داند چگونه در صدد معالجه خود برمى‏آيد؟ و چون عجب به رأى خود دارد، گوش به حرف ديگران نيز نمى‏كند، بلكه ايشان را محل تهمت مى‏داند.
و علاج في الجمله اين مرض، آن است كه: آدمى ذهن خود را متهم شمارد، و - تا مادامى كه آدمى حجتى قاطع از عقل يا شرع در دست نداشته باشد - به رأى خود مطمئن و مغرور نگردد. و شناخت ادله قطعيه از شرع و عقل، و مواضع سهو و خطاى در براهين و قضايا موقوف است بر عقل كامل و «قريحه مستقيمه»«» با سعى تمام، و «مزاولت»«» قرآن و حديث، و مصاحبت اهل علم. و با اين همه، باز آدمى از غلط و خطا ايمن نيست، و صواب آن است كه: آدمى افكار فاسده و مذاهب باطله را تتبّع ننمايد، و در آنها خوض نكند، و قدم از قدم خانواده وحى و رسالت برندارد.
__________________________________________________
[1] نادانى و جهل شخصى كه نمى‏داند نادان و جاهل است، زيرا جهل او مركب است از: نادانى به امور، و از عدم اطلاع به جهل خويش.