فصل: معالجه غضب‏
چون مفاسد غضب را دانستى بدان كه علاج آن موقوف است بر چند چيز:
اول آنكه: سعى كند در ازاله اسبابى كه باعث هيجان غضب مى‏شود، مثل: فخر و كبر و عجب و غرور و لجاج و مراء و استهزاء و حرص و دشمنى و حب جاه و مال و امثال اين‏ها، كه همه آنها اخلاق رديّه و صفات مهلكه هستند، و خلاصى از غضب با وجود آنها ممكن نيست. پس بايد ابتدا ازاله آنها را كرد تا ازاله غضب سهل و آسان باشد.
دوم آنكه: ملاحظه اخبار و آثارى كند كه در مذمت غضب رسيده چنانچه شمه‏اى از آنها گذشت.
سوم آنكه: متذكر اخبار و احاديثى گردد كه در مدح و ثواب نگاهداشتن خود از غضب وارد شده است، و فوائد آن را به نظر درآورد.
همچنان كه از حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - مروى است كه: «هر كه غضب خود را از مردم باز دارد، خداوند - تبارك و تعالى - نيز در روز قيامت عذاب خود را از
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 240
او باز مى‏دارد».«» و از حضرت امام محمد باقر - عليه السّلام - مروى است كه: «در تورات نوشته شده است كه: از جمله چيزهائى كه خدا به موسى - عليه السّلام - فرمود اين بود كه: نگاهدار غضب خود را از كسى كه من تو را صاحب اختيار او كرده‏ام، تا من نيز غضب خود را از تو نگاه دارم».«» و حضرت صادق - عليه السلام - فرمودند كه: «خدا وحى فرستاد به بعضى از پيغمبران خود كه: اى فرزند آدم در وقتى كه غضبناك گردى مرا ياد كن تا من هم تو را ياد كنم و در وقت غضبم و تو را هلاك نسازم».«» و باز از آن حضرت - عليه السّلام - مروى است كه: «مردى از اهل باديه به خدمت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - آمد و عرض كرد كه: من مردى هستم «باديه نشين»،«» مرا كلمه‏اى ياد ده كه جامع خير دنيا و آخرت باشد. آن حضرت فرمودند كه: هرگز غضب مكن. و سه مرتبه آن اعرابى عرض خود را اعاده كرد حضرت همين جواب را فرمود».«» و نيز از آن بزرگوار روايت شده كه: «هر كه غضب خود را باز دارد از كسى، خدا عيوب او را مى‏پوشاند».«» و اخبار در اين خصوص بى‏حد و نهايت است.«» چهارم آنكه: ملاحظه فوايد ضد غضب را كه حلم باشد بكند، و مدحى را كه در اين خصوص وارد شده است. - همچنان كه مذكور خواهد شد - ببيند، پس خود را خواهى نخواهى بر آن بدارد و حلم و بردبارى را بر خود ببندد و غضب و خشم را بر خود ظاهر نسازد، اگر چه در دل خشمناك باشد. و اگر كسى مدتى چنين كند به تدريج عادت مى‏شود و حسن خلق از براى او حاصل مى‏شود.
پنجم آنكه: هر قول و فعلى كه از او سر مى‏زند ابتدا در آن فكر كند و خود را از صدور آثار غضب محافظت نمايد.
ششم آنكه: اجتناب كند از مصاحبت كسانى كه قوه غضبيه ايشان غالب و از فضيلت حلم خالى هستند. و در صدد انتقام و «تشفّى غيظ»«» خود مى‏باشند، و اين را مردى و
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 241
شجاعت مى‏نامند و مى‏گويند: ما از كسى متحمل درشتى و سختى نمى‏شويم، و بر فلان امر صبر نمى‏كنيم. بلكه مجالست كند با اهل علم و حلم و وقار، و كسانى كه مانند كوه پا بر جاى با هر باد ضعيفى از جاى در نمى‏آيند.
هفتم آنكه: تأمل نمايد و بداند كه هر چه در عالم واقع مى‏شود همه به قضا و قدر الهى است و جميع موجودات، مسخّر قبضه قدرت او، و همه امور در يد كفايت اوست. و خدا هر چه از براى بنده مقرر كرده است البته خير و صلاح آن بنده در آن است. و بسا باشد كه مصلحت او در گرسنگى و بيمارى، يا فقر و احتياج، يا ذلت و خوارى، يا قتل يا امثال اين‏ها باشد.
و چون اين را دانست، مى‏داند كه: ديگر غضب كردن بر ديگران، و خشم گرفتن بر ايشان راهى ندارد، چرا كه هر امرى هست از جانب پروردگار خير خواه او مى‏رسد.
هشتم آنكه: متذكر شود كه غضب نيست مگر از بيمارى دل و نقصان عقل، كه باعث آن ضعف نفس است نه شجاعت و قوت نفس و از اين جهت است كه: ديوانه زودتر از عاقل غضبناك مى‏گردد. و مريض از تندرست زودتر به غضب مى‏آيد. و همچنين پيران ضعيف المزاج زودتر از جوانان، و زنان زودتر از مردان از جا در مى‏آيند. و صاحبان اخلاق بد زودتر از ارباب ملكات فاضله به خشم مى‏آيند. چنانكه مى‏بينى كه كسى كه: رذل است به فوت يك لقمه خشمناك مى‏گردد. و بخيل به تلف شدن يك حبه از مالش غضب مى‏كند حتى بر دوستان و عزيزان خود. اما صاحبان نفوس قويّه، شأن ايشان از آن بالاتر، و رتبه ايشان از آن والاتر است كه به امثال اين امور، متغيّر و مضطرب گردند.
و اگر در آنچه گفتيم تشكيكى داشته باشى ديده بگشا و نظر به صفات و اخلاق مردم كن و كتب سير و تواريخ را مطالعه نماى و حكايات گذشتگان را استماع كن تا ببينى كه حلم و بردبارى و خود را در وقت غضب نگاهدارى كردن طريقه انبيا و اوليا و دانايان و حكما و نيكان و عقلا و پادشاهان ذو الاقتدار و شهرياران كامكار بوده و غضب و اضطراب و از جا در آمدن، خصلت اراذل و اوباش و نادانان و جهّال است.
نهم آنكه: به ياد آورى كه تسلط و قدرت خدا بر تو، قوى‏تر و بالاتر است از قدرت تو بر اين ضعيفى كه بر او غضب مى‏كنى، و تو در جنب قوه قاهره الهيه غير متناهيه به مراتب ضعيف‏تر و ذليل‏ترى از اين ضعيف ناتوان كه در جنب قدرت توست. پس بترس و حذر كن از اينكه: چون تو غضب خود را بر او جارى سازى خداوند قهار نيز در دنيا و آخرت غضب خود را بر تو جارى بكند.
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 242
غم زير دستان بخور زينهار بترس از زبر دستى روزگار
لب خشك مظلوم را گو بخند كه دندان ظالم بخواهند كنددر آثار پيشينيان رسيده كه: هيچ پادشاهى در بنى اسرائيل نبود مگر اينكه حكيمى دانشمند با او بود و صحيفه‏اى در دست داشت كه بر آن نوشته بود كه: بر زيردستان رحم كن، و از مرگ بترس، و روز جزا را فراموش مكن. و هر وقت كه پادشاه غضبناك شد آن حكيم، صحيفه را به دست او دادى تا خواندى و غضب او ساكن شدى.«» دهم آنكه: متذكر گردى كه: شايد روزگار، روزى آن ضعيفى را كه تو بر او غضب مى‏كنى قوّت دهد و كار او بالا گيرد و بر تو زبر دست شود و در صدد انتقام و مكافات بر آيد.
لا تهين الفقير علّك ان تركع يوما و الدهر قد رفعه‏[1] يازدهم آنكه: بدانى كه: هر حليم و بردبارى غالب و قاهر، و در نظر اولى «البصائر»«» عزيز و محترم مى‏باشد. و هر غضبناك مضطرب الحالى پيوسته مغلوب، و در ديده‏ها بى‏وقع مى‏گردد.
تيغ حلم از تيغ آهن تيزتر بل ز صد لشكر ظفر انگيزتردوازدهم آنكه: تصور كنى كه در وقت غضب، صورت تو چه نوع قبيح و متغير، و اعضاى تو متحرك و مضطرب، و كردارت از نظم طبيعى بيرون، و گفتارت غير مطابق قاعده و قانون مى‏شود.
و از جمله معالجات غضب آن است كه: آدمى در وقت هيجان، به خدا پناه برد از شر شيطان، و بگويد: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم». و اگر ايستاده باشد بنشيند، و اگر نشسته باشد بخوابد. و وضو گرفتن و غسل كردن با آب سرد از براى تسكين آتش غضب مفيدند. و اگر غضب بر كسى باشد كه قرابت رحم با يكديگر داشته باشند دست به بدن او گذارد غضب او ساكن مى‏گردد چنانچه در اخبار وارد شده.«»