غضب و اسباب آن‏
صفت نهم غضب است. و آن عبارت است از: حالت نفسانيّه كه باعث حركت روح حيوانى و از داخل به جانب خارج از براى غلبه و انتقام مى‏شود. و هرگاه شدت نمود باعث حركت شديدى مى‏شود كه از آن حركت، حرارتى مفرط حاصل، و از آن حرارت دود تيره‏اى بر مى‏خيزد و دماغ و رگها را «ممتلى»«» مى‏سازد، و نور عقل را مى‏پوشاند، و اثر قوه عاقله را ضعيف مى‏كند.
و به اين جهت در صاحب غضب، موعظه و نصيحت اثرى نمى‏بخشد. بلكه پند و موعظه، درشتى و شدّت را زياد مى‏كند. و حركت قوّه غضبيه به اين جهت امرى است كه هنوز واقع نشده است بلكه محتمل الوقوع است. و به جوش آمدن شعله غضب، به جهت دفع آن است، يا به سبب امرى است كه واقع شده، و حركت آن به جهت انتقام است.
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 237
پس اگر انتقام ممكن باشد و قدرت بر آن داشته باشد، چون غضب به حركت آمد خون از باطن به ظاهر ميل مى‏كند و رنگ آدمى سرخ مى‏شود. و اگر انتقام ممكن نباشد و از آن مأيوس باشد خون ميل به باطن مى‏كند و به آن جهت رنگ آدمى زرد مى‏شود. و اگر غضب بر كسى باشد كه نداند خواهد توانست انتقام از او بكشد يا نه، گاهى خون ميل به باطن و گاهى ميل به ظاهر مى‏كند، و به اين جهت رنگ آدمى گاهى سرخ و گاهى زرد مى‏شود.
و مخفى نماند كه: مردمان در قوه غضبيه بر سه قسم‏اند:
بعضى در طرف افراط هستند، كه در وقت غضب فكر و هوشى از براى ايشان باقى نمى‏ماند و از اطاعت عقل و شرع بيرون مى‏روند.
و طايفه‏اى در طرف تفريطاند، كه مطلقا قوه غضبيه ندارند. و در جائى كه عقلا و يا شرعا غضب لازم است مطلقا از جا بر نمى‏آيند.
و گروهى بر جاده اعتدال مستقيم‏اند، كه غضب ايشان به موقع، و غلظت ايشان به جاست. و در هنگام غضب از حد شرع و عقل تجاوز نمى‏كنند.
و شكى نيست كه حد اعتدال آن، مرغوب و مطلوب است. بلكه آن في الحقيقه غضب نيست، بلكه شجاعت و قوّت نفس است. و طرف تفريط آن نيز اگر چه غضب نباشد اما مذموم و قبيح، و نتيجه جبن و خوارى است. و بسا باشد كه از غضب بدتر بوده باشد، زيرا كه كسى را كه هيچ قوه غضبيه نباشد بى‏غيرت و خالى از حميّت است.
و از اين جهت گفته‏اند: «كسى كه در موضع غضب به غضب نيايد خر است».«» و از حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - مروى است كه: «حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - از براى دنيا هرگز به غضب نمى‏آمد. اما هرگاه از براى حق، غضبناك مى‏شد احدى را نمى‏شناخت، و غضب او تسكين نمى‏يافت تا يارى حق را نمى‏كرد».«» و از آنچه گفتيم معلوم شد كه: غضب مذموم، آن است كه: در حد افراط باشد، زيرا كه: اعتدال آن، ممدوح است. و تفريط آن غضب نيست، اگر چه از صفات ذميمه است.