وفات مرحوم نراقى:
مرحوم نراقى در اثر وباى عمومى، كه كاشان و اطراف آن را فرا گرفته بود، در اول شب يكشنبه بيست و سوم ربيع الثانى سال 1245 هجرى قمرى در نراق چشم از جهان فرو بست.«» جنازه‏اش پيش از دفن به نجف اشرف منتقل و در سمت پشت سر مبارك مولى الموحدين حضرت على بن أبي طالب - صلوات الله و سلامه عليه - در جانب صحن مطهر مرتضوى در كنار قبر پدرش دفن گرديد.
صاحب «روضات الجنات» از قول بعضى از شاگردان مرحوم نراقى داستانى را نقل مى‏كند كه نمودار علوّ مقام و درجات مرحوم نراقى است.
او مى‏نويسد: در هنگام انتقال جنازه مرحوم نراقى به نجف اشرف در يكى از منازل بين راه به خاطر گرمى شديد هوا مى‏ترسيديم جنازه متعفن شود، جنازه بر زمين و قرّاء در اطرافش مشغول به تلاوت قرآن كريم بودند كه من براى اطلاع از اين موضوع به نزديك جنازه رفتم و در صدد تحقيق بر آمدم اما جز رائحه‏اى طيّب كه گوئيا بوى مشك ناب بود چيزى استشمام نكردم. و اين وضع ادامه داشت تا دم قبر كه اصلا تغييرى در بدن شريفش‏
__________________________________________________
[1] فوائد الرضويه، ص 41. براى اطلاع بيشتر از خاندان نراقى و نسل‏هاى متوالى آن تا اواخر قرن گذشته نگاه كنيد به: «تاريخ كاشان»، چاپ دوم، از ص 286 - 280 به قلم آقاى حسن نراقى و كتاب «لباب الالقاب فى القاب الاطياب» از ص 106 - 92.
معراج‏السعادة ج : 1 ص : 27
حاصل نشد.«» مرحوم «مدرس تبريزى» صاحب «ريحانة الادب» پس از نقل اين داستان از صاحب روضات، داستانى را كه خود شخصا از قول فرد موثّقى از استادش كه مقدارى از شرح لمعه را پيش او خوانده بود شنيده نقل مى‏كند، بدين مضمون كه: استادم آقاى سيد احمد خسروشاهى نقل كرده، وقتى جنازه پدرش آقاى حاج سيد محمد خسرو شاهى را به نجف منتقل كردند خودش به پاس احترام پدر وارد قبر شده كه جنازه را بگذارد، دو جنازه «حاج ملا مهدى» و «حاج ملا احمد نراقى» پدر و پسر را صحيحا و سالما ديده، به طورى كه هيچ آسيبى متوجه آنها نشده.
اين داستان در اواخر قرن سيزده و اوائل قرن چهارده واقع شده. و با اين فاصله زمانى كه از زمان مرگ پدر و پسر گذشته ملاحظه مى‏شود كه اين امرى عجيب و خارق عادت و تنها در اثر خدمات خالصانه دينى حاصل مى‏شود و بس.«» فاعتبروا يا اولى الابصار