معراج‏السعادة ج : 2 ص : 155
دستگاه گردش خون‏
و چون في الجمله از حكمتهاى معده و آلات اكل مطلع گشتى تأمل كن در عجايب دل كه آن را جسمى به شكل صنوبر آفريده و چون سر چشمه روح حيوانى است آن را صلب خلق كرد تا از حوادث محفوظ و به اندك چيزى «مؤف»«» نشود.
و حيات آدمى را به همين روح منوط گردانيد و هر عضوى كه از فيض اين روح محروم شد چون ناخن و مو و امثال اين‏ها از خلعت حيات بى‏نصيب است، و چون عضوى را راه وصول اين روح مسدود شد از حس و حركت مى‏افتد. و اين روح را دل به امناء شرائين و اورده مى‏سپارد و آنچه را شرائين اخذ مى‏كنند به دماغ مى‏رسانند و در آنجا به سبب برودت مزاج دماغ اعتدالى در آن حاصل و به اعضاء متحركه بدن مى‏ريزد، و آن را روح نفسانى مى‏گويند. و آنچه اورده اخذ مى‏كنند به جگر كه منبع قواى نباتيه است مى‏آورند و از آنجا به ساير اعضاء متفرق مى‏شوند و آن را روح طبيعى نامند و لطيف و صاف اخلاط اربعه روح مى‏شود همچنان كه درد و كثيف آنها گوشت و پوست و ساير اعضاء مى‏گردد.