حكمت الهى در خلقت پشه و زنبور
و اساطين علماء و اعاظم حكما در بيان عجايب صنايع، و غرايب بدايع، بذل جهد خود را كرده و در درياى حكمت فكرت غواصى نموده و كتب و دفاترى ساخته و
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 145
پرداخته‏اند ولى با وجود اين، نسبت به آنچه در واقع و نفس الامر هست تهيدست مانده‏اند. و ما در اين موضع، اشاره مى‏كنيم به قليلى از حكمتها و عجايبى كه در اضعف حيوانات، كه: پشه و زنبور است، و اشرف آنها كه: انسان است، و بعضى از انواع يكى از اجناس پست‏ترين عوالم الهيّه است تا ديگر اجناس و عوالم، به قياس به آن دانسته شود. و چنانچه متعرض بيان آنچه فهميدن از براى ما ممكن است از عجايب و مصالحى كه در يك عضو از اعضاى يكى از اين سه حيوان است نشويم از وضع كتاب بيرون، و شرح آن از حد افزون مى‏گردد.
پس بر سبيل اختصار و اجمال بعضى از عجايب و حكم آنها را بيان مى‏كنيم تا كيفيّت تفكّر در صنايع پروردگار دانسته شود. و لهذا مى‏گوئيم:
اما پشه: تأمّل كن در آن، كه با وجود خردى جثّه آن، خداوند عالم آن را به هيئت فيل، كه بزرگترين حيوانات است خلق نموده و از براى آن خرطومى چون خرطوم فيل قرار داده، و جميع اعضائى كه از براى فيل است در آن خلق كرده، به علاوه دو بال و دو شاخ. و اين جثّه ضعيف را منقسم به اعضاى ظاهريّه و باطنيّه فرموده است، و دو دست و دو پاى آن را كشيده و دو چشم و دو گوش آن را شكافت، و سر و شكم از براى آن قرار داد. و در باطن آن موضع غذا مقرر داشت. و جميع قوائى كه در مرّمت بدن ضرورى است از «غاذيه»«» و جاذبه و دافعه و ماسكه و هاضمه و ناميه، به آن عطا نموده و آن را به غذائى كه خون حيوانات است دلالت كرد. و دو بالش داد كه به وسيله آنها به طلب غذا پرواز كند. و خرطومش عطا كرد كه از آن خون را به خود بكشد، و خرطوم آن را با وجود نهايت باريكى «مجوّف»«» كرد تا خون صاف از آن بالا رود. و آن را طريقه فرو بردن خرطوم در بدن حيوان و مكيدن، تعليم كرد. و آن را از دشمنى انسان آگاه ساخت و ياد داد كه چون انسان دست خود را حركت دهد قصد آن را دارد، پس راه فرارش را آموخت. و گوش آن را چنان شنوا گردانيد كه همهمه حركت دست را از دور مى‏شنود و راه فرار پيش مى‏گيرد و چون دست ساكن شد باز «معاودت»«» مى‏نمايد. و آن را دو حدقه كرامت فرمود كه مواضع غذاى خود را ببيند و به سمت آن پرواز كند، و چون حدقه او كوچك بود و محل «جفن»«» و مژه در آن نبود كه گرد و غبار را از حدقه محافظت كند تعليم آن نمود كه به دو دست خود گرد و غبار را از حدقه
معراج‏السعادة ج : 2 ص : 146
دور و آن را صيقل دهد. و به اين سبب است كه حيوانات خرد مانند مگس و پشه على الاتصال دستهاى خود را به حدقه مى‏زنند. و اين قدر قليلى است از عجايب صنع خدا در آن، و چنانچه اولين و آخرين جمع شوند كه احاطه به جميع عجايب ظاهريه و باطنيه آن كنند عاجز مى‏گردند.
و اما زنبور: تفكر كن كه چگونه خداوند حكيم از آب دهان آن موم و عسل را آفريد كه يكى نور و ضياء، و ديگرى مرهم و شفاست. و آن را تعليم كرد تا از گلها و شكوفه‏ها غذاى خود را بردارد و از نجاسات و كثافات اجتناب نمايد. و از براى ايشان پادشاهى قرار داد و هيئت آن را از ديگران ممتاز كرد و همه را مطيع و منقاد امر و نهى آن گردانيد. و آن را عدل و سياست آموخت و خير خواه همه گردانيد تا يكى را بر در خانه گماشت كه هر كدام كه نجس باشد منع كند و بكشد. و به آن وحى نمود كه در بلنديها و كوهها و درختها از موم خانه سازد تا از آفات محفوظ باشند.
و نظر كن در كيفيت بناى خانه‏هاى ايشان كه همه را به شكل مسدّس مى‏سازند، زيرا اگر «مستدير»«» ساختندى در بيرون خانه‏ها خلل و فرج «مهمل»«» ماندى. و اگر مربع بنا كردندى زواياى آن در اندرون خالى بودى، پس شكل مسدّس را اختيار كردند كه هيچ موضعى از مواضع خارجه و داخله آن ضايع نماند «فسبحان من خالق خبير و حكيم لطيف و بصير».