فصل: اقسام الهام و وسوسه و علامات آنها
از آنچه مذكور شد معلوم شد كه كليه خواطر نفسانيه و خيالات قلبيه بر چهار قسماند. و از اينها دو قسم كه افكار محركه بر عمل خير، و خيالات محموده باشد را «الهام» گويند. و دو قسم ديگر كه افكار محركه بر عمل شر و افكار رديّه باشد را «وسوسه» گويند. و بعضى إلهام و وسوسه را تخصيص به افكار محرّكه مىدهند و «على أىّ حال» دو قسم وسواس، اثر خناس شيطان، و دو قسم الهام، از فيض ملائكه كرام است.
و نفس آدمى در ابتداى امر قابليت هر دو اثر را على السواء دارد و هيچ يك بر ديگرى رجحان ندارد. بلكه ظهور اثر هر كدام در آنجا به واسطه امور خارجيه از متابعت هوس و هوا، يا ملازمت ورع و تقوى مىشود. پس هر وقت كه آدمى ميل به مقتضاى شهوتى يا غضبى نمود شيطان فرصت مىكند و لشكر او داخل خانه دل مىشوند و انواع آثار خود را كه وساوس و افكار رديه باشد در آنجا به ظهور مىرسانند.
و هرگاه دل متوجه ذكر خدا و نفس مايل به ورع و تقوى شد مجال شيطان تنگ مىگردد، و از مملكت دل بيرون مىرود، و جنود ملائكه در آنجا مىآيند، و فيوضات ايشان از الهامات و خيالات محموده در آنجا پيدا مىشود.
و پيوسته اين دو لشكر در آمد و شد و گير و دار هستند. گاهى ساحت دل منزل لشكر خيريت اثر فرشتگان، و زمانى محل جولانگاه سپاه روسياه شياطين و ديوان باشد، تا آنكه به امداد و معاونت امور خارجيه، يكى از اين دو سپاه را غلبه و قوّت حاصل شود و مملكت نفس را تسخير نمايد، و آن را وطن خود نموده، در آنجا رحل اقامت بيفكند. در اين هنگام راه آمد و شد از يكديگر بسته مىشود و مجال دخول و خروج در آنجا نمىيابد مگر گاهى به طريق عبور در نهايت تعجيل از آنجا بگذرد.
پس اگر هوا و هوس و غضب و شهوت امداد نمايند، لشكر شيطان غالب مىشود و خانه دل منزلگاه ايشان مىگردد و در آنجا آشيانه مىسازند، هر زاويه از زواياى دل، منزل شيطانى، و در آنجا ساز و نوائى. و هر گوشه جاى ابليسى، و در آن خيالى و هوائى پيدا مىشود.
و اگر قوه عاقله امداد نمود و ورع و تقوى اعانت كرد، سپاه ملك غالب مىشوند و شهرستان دل را فرو مىگيرند و در آنجا نزول اجلال مىنمايند و هر لحظه از ايشان
معراجالسعادة ج : 2 ص : 129
نورى تازه، و هر ساعت فيضى بىاندازه به آنجا مىرسد.
و لكن اگر دلها را لشكر شيطان مسخر نموده و مالك شد هر نوع تصرفى كه مىخواهند در آنجا مىكنند. و آن را به «اوديه»«» وساوس مىافكنند.
و سرّ در اين آن است كه غالب ماده خلقت و قوه واهمه و غضبيه و شهويه كه در انسان موجود هستند و از سرهنگان و كارفرمايان مملكت بدناند از آتش است و شيطان نيز از آتش صرف مخلوق است، پس علاقه مناسبت ميان اين سه سرهنگ مملكت و ميان شيطان لعين مستحكم است.
و به جهت اين مناسبت و قرابت، اين سه را ميل به تسلّط شيطان بيشتر، و متابعت آن را راغبترند. به آسانى تن به اطاعت ديگرى در مىدهند. و به ملاحظه قرابت و نسبت، از اطراف و جوانب لشكر شيطان را راه مىدهند و راهنمائى ايشان مىكنند.
و از اين جهت است كه حضرت رسول - صلّى اللّه عليه و آله - فرمودند كه: «شيطان جارى مجراى خون است در بدن آدمى، و از جميع راهها داخل مىشود».«» و معذلك چون كه شيطان از آتش است و آتش به هر جا كه افتاد زود جاى خود را مىگشايد و به اندك مايهاى كه يافت در نهايت سرعت توالد و تناسل مىكند، و از اطراف و جوانب آن، آتشهاى ديگر پيدا مىشود، پس به مجرد اينكه اندك راهى در خانه دل يافت جاى خود را وسيع مىكند و متواتر و پىدرپى توالد و تناسل مىكند و هر نسلى از آن هم دفعتا نسلى ديگر از آن به هم مىرسد و همچنين إلى غير النهايه.
همچنان كه مشاهده مىشود هرگاه آدمى دل را به خيال فاسدى داد شعب و راهها به خيال او مىرسد. و از خيال معصيتى، فكر چندين معاصى ديگر متولد مىشود، و هرگز به جائى منتهى نمىشود.
و علاوه بر همه اينها آنكه هر يك از ملكات و اخلاق و حالات حكم درى دارد به خانه دل و راهى به مملكت نفس، پس آنچه از اخلاق فاضله و ملكات حسنه و حالات سنيّه است درى است كه ملائكه از آن داخل مىشوند. و هر صفت رذيله و خلق بدى راهى است كه شياطين از آن به ملك بدن مىآيند.
و دانستى كه اخلاق حسنه حكم وسط و ميان را دارند، و صفات رذيله حكم اطراف و جوانب را دارند. و ميان وسط هر چيزى يكى بيشتر نيست اما اطراف و جوانب بىحد و نهايتاند.
و همچنين هر يك از اخلاق حسنه راهى هستند به مقصود، و راه به هر منزلى يكى
معراجالسعادة ج : 2 ص : 130
است و بيراهه از حد و حصر متجاوز است. پس درهايى كه معبر شيطان است از حساب بيرون، و درى كه راه ملك است منحصر در يكى است. و لشكرى كه راه آن بيشتر، غلبه آن بيشتر و آسانتر است. و نيز بر اين مطلب هم در قرآن تصريح شده كه مىفرمايد:
«وَ أَنَّ هذا صِراطي مُسْتَقيما فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ» 6: 153يعنى: «اين يك راه راست است به سوى من، پس آن را متابعت كنيد و راههاى متعدد را متابعت نكنيد تا شما را از راه حق جدا نكند».«» و از اين جهت است كه خداوند - سبحانه - از زبان شيطان لعين حكايت مىكند:
«لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ ثُمَّ لاتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ» 7: 16 - 17.
يعنى: «ايشان را از راه راست تو باز مىدارم و از پيش رو و پس و راست و چپ ايشان در مىآيم».«» و به اين سبب روزى حضرت نبوى - صلّى اللّه عليه و آله - از براى اصحاب يك خط كشيدند و فرمودند: اين راه خداست. و بعد از آن خطوط بسيار كشيدند از چپ و راست و فرمودند: اينها راههائى هستند كه به هر راهى شيطانى نشسته و آدمى را به خود مىخواند.«»
هر طرف غول نواخوان جرس جنبانىست در ره عشق به هر زمزمه از راه مروو با وجود همه اينها، چونكه فهميدن راه راست مشكل و محتاج به راهنمائى حاذق است، به خلاف راههاى باطل كه بر همه كس روشن و واضح است و مع ذلك ميل نفس به باطل اسهل و آسانتر است، و انقياد آن از براى حق صعب است. پس درى كه از آن فرشتگان داخل مىشوند مسدود و بسته و درهاى شيطان مفتوح است، پس مسكين فرزند آدم كه بايد اين درهاى گشاده واضح را سدّ، و يك در پنهان بسته را بگشايد.
صد هزاران دام و دانه است اى خدا ما چو مرغان حريص و بينواو به اين اطمينان شيطان گفت:«فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ اجْمَعينَ الا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ» 38: 82 - 83.يعنى: «قسم به عزت تو كه همه فرزندان آدم را گمراه خواهم نمود مگر بندگان مخلص تو را».«»
معراجالسعادة ج : 2 ص : 131
علاوه بر اينها آنكه، اين ملعون بسا باشد كه تلبيس كند و راه حق و باطل را مشتبه نمايد و لشكر خود را به لباس ملك ملبّس سازد و آدمى را به نوعى به مهلكه افكند كه متفطن به آنها نشود.
|