وصل آخر [در سرّى از اسرار سلام است]
از آنچه مذكور شد، از سرّ صلوة - كه حقيقت آن عبارت از سفر إلى اللّه و في اللّه و من اللّه است - در سرّ سلام مطلبى ديگر معلوم شود. و آن آن است كه چون سالك در حال سجده غيبت مطلقه از همه موجودات براى او دست داد و از همه موجودات غايب شد و در آخر سجده حالت صحوى براى او رخ داد و در تشهّد نيز اين حالت قوّت گرفت، ناگاه از حال غيبت از خلق به حضور منتقل شد و ادب حضور را به جاى آورد، و در آخر تشهّد توجّه به مقام نبوّت پيدا كرد و در محضر ولايت آن سرور، ادب حضور را كه سلام شفاهى است به جا آورد. و پس از آن، به تعيّنات نور ولايت، كه قواى ظاهره و باطنه خود و «عباد اللّه الصّالحين» است، توجه نموده ادب حضور را ملحوظ داشت. و پس از آن، به مطلق كثرات غيب و شهادت توجه پيدا نموده ادب حضور را ملحوظ داشته شفاها سلام تقديم داشت و سفر رابع كه «من الخلق إلى الخلق» [203] است تمام شد.
__________________________________________________
[203] - اشاره است به يكى از اسفار اربعه كه عرفا در سلوك معنوى براى سالك قائل شدهاند. مراجعه شود به رساله مرحوم آقا محمّد رضا قمشهاى درباره اسفار اربعه كه حضرت امام قدّس سرّه در كتاب مصباح الهداية ملخّص آن را نقل فرمودهاند. و به مقدّمه مرحوم صدر المتألّهين بر كتاب اسفار.
سرالصلاة ج : 2 ص : 115
و اين اجمال را تفصيل بيش از آن است، كه اكنون «من عاجزم ز گفتن و خلق از شنيدنش». [204]
__________________________________________________
[204] - من گنگ خواب ديده و عالم تمام كر - من عاجزم ز گفتن و خلق از شنيدنش. - سعدى
|