وصل آخر:
عن مصباح الشّريعة، قال الصّادق، عليه السّلام:معنى السّلام فى دبر كلّ صلوة الامان، اى، من ادّى امر اللّه و سنّة نبيّه (ص) خاشعا منه قلبه، فله الامان من بلاء الدّنيا و برائة من عذاب الآخرة. و السّلام اسم من اسماء اللّه تعالى، اودعه خلقه ليستعملوا معناه في المعاملات و الامانات و الاضافات، و تصديق مصاحبتهم فيما بينهم و صحّة معاشرتهم. و اذا اردت ان تضع السّلام موضعه و تؤدّى معناه فاتّق اللّه، و ليسلم منك دينك و قلبك و عقلك، و لا تدنّسها بظلمة المعاصى، و لتسلم حفظتك، لا تبرمهم و لا تملّهم و توحشهم منك بسوء معاملتك معهم، ثمّ صديقك ثمّ عدوّك. فانّ من لم يسلم منه من هو الاقرب إليه فالابعد اولى. و من لا يضع السّلام مواضعه هذه، فلا سلام و لا تسليم [خ ل: سلم‏]، و كان كاذبا في سلامه و ان افشاه في الخلق. [201]
__________________________________________________
[201] - «امام صادق عليه السلام فرمود: معناى سلام در پايان هر نماز، امان است، يعنى، هر كس امر خدا و سنت پيامبرش را با خشوع قلبى در مقابل خدا به جاى آورد، از بلاى دنيا در امان و از عذاب آخرت بر كنار است. و «سلام» نامى از نامهاى خداوند تعالى است كه در ميان خلق خود به وديعت نهاده تا معنا و محتواى آن را در داد و ستدها، امانتداريها و در روابط با هم، و براى تأييد و تصديق همنشينيها و صحّت آميزش و معاشرتشان به كار برند. اگر خواستى «سلام» را جاى خود نهى و (حق) معناى آن را ادا كنى، بايد از خدا پروا كنى و دين، دل و عقلت از (گزند و آسيب) خودت در سلامت باشد و آنها را به تيرگى گناهان نيالايى، و بايد فرشتگان نگهبانت را سلامت بدارى، آنها را نيازارى و ملولشان نسازى و با بدرفتارى با ايشان آنان را از خود نترسانى، آنگاه دوستت و سپس دشمنت (بايد از جانب تو در سلامت باشند) كه هر كس نزديكترين كس به او از دست او در سلامت نباشد، به طريق اولى دورترين كس از او در سلامت نخواهد بود. و كسى كه سلام را در اين جايگاههايش ننهد، (او را) نه سلامى است و نه -
سرالصلاة ج : 2 ص : 113
و در اين حديث شريف اشاره خفيّه به سرّ سلام، و اشاره جليّه به ادب آن و تحقّق به حقيقت آن فرمايد:
اما سرّ آن - چنانچه اشاره به آن شد - درخواست سلامت و امان است در رجوع از سفر، كه امان در نزد اولياء، عبارت است از عدم احتجاب از جمال محبوب به حجب كثرات كه اين خود اعلى مرتبه عذاب محبّين است، چنانچه سيّد اولياء عرض كند:الهى، وهبنى صبرت على عذابك، فكيف اصبر على فراقك. [202]
و براى عاشق جمال حقّ عذابى اليم‏تر از سوز فراق نيست.
پس، سلام نماز اولياء امان از بلاى حجب ظلمانيّه دنيا و حجب نورانيّه آخرت، كه هر يك عين عذاب اليم است، مى‏باشد.
و اما اشاره به تحقّق به حقيقت آن، آنجا است كه فرمايد كه «سلام اسمى از اسماء اللّه است و وديعه پيش خلق است». و اين بيان ظهور اسماء است در مظاهر خلقيه. و تحقّق به حقيقت اسماء، عبارت است از خروج از ظلمات انانيّت و شهود حظّ ربوبيّت در مرآت ذات خويش. انسان تا در حجاب كثرت و تصرّف شيطان است و قلب او مغصوب در دست عدوّ اللّه است، حظّ ربوبيّت و مقام اسميّت را در خود و در موجودات مشاهده نمى‏كند، و آنگاه كه حجاب برداشته شد، خود را به مظهريّت اسماء مشاهده مى‏كند. و از آن جمله، در رجوع از اين سفر روحانى با سلامت قلب و امان خاطر مراجعت مى‏كند و نظر او نسبت به موجودات نظر صفا و سلم شود و حقيقت اسم «سلام» را در جميع موجودات سارى بيند و با همه آنها با تحقّق به حقيقت آن معاشرت كند و عالم را دار السّلام و مظهر السّلام مشاهده كند و
__________________________________________________
تسليمى. [نسخه: و نه سلمى‏] و در سلام گفتنش دروغگو است هر چند بلند و آشكار در ميان مردم سلام بگويد.» مصباح الشّريعة، باب 18. بحار الانوار، ج 82، ص 307، «كتاب الصّلوة»، باب 57، حديث 12.
[202] - «الها، گيرم كه بر عذاب تو صبر كردم، چگونه بر جدايى از تو شكيبايى كنم؟» «دعاى كميل»، مصباح المتهجد، ص 778.
سرالصلاة ج : 2 ص : 114
دست تصرّف خيانت خائنين را از جمال جميل على الاطلاق كوتاه بيند، پس سر تا پاى خود و عالم را در اسم «السّلام» مستغرق بيند، و در اين مرحله سرّى كامل از اسرار قدر دريابد. و اگر با قدم علمى و نظرى است، سرّ قول حكماء را كه گويند: الوجود خير محض دريابد، و اگر از اصحاب معرفت و كشف است، به قدر سعه قلبش خيريّت و سلامت و امان الهى در قلبش تجلّى كند.
و اللّه العالم. و امّا آداب آن محتاج به بيان نيست.