وصل:
عن مصباح الشّريعة، قال الصّادق عليه السّلام:التّشهّد ثناء على اللّه تعالى. فكن عبدا له في السّرّ خاضعا له في الفعل، كما انّك عبد له بالقول و الدّعوى. وصل صدق لسانك بصفاء صدق سرّك، فانّه خلقك عبدا و امرك ان تعبده بقلبك و لسانك و جوارحك، و ان تحقّق عبوديّتك له بربوبيّته لك، و تعلم انّ نواصى الخلق بيده، فليس لهم نفس و لا لحظ الا بقدرته و مشيّته، و هم عاجزون عن اتيان اقلّ شي‏ء في مملكته الا باذنه و ارادته. قال اللّه عزّ و جلّ:«وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهمُ الْخِيَرَةُ 28: 68[مِنْ امْرِهِمْ‏]سُبْحانَ اللّه وَ تَعالى‏ عَمّا يُشْرِكوُنَ.» 28: 68فكن عبدا شاكرا بالفعل، كما انّك عبد ذاكر بالقول و الدّعوى. و صل صدق لسانك بصفاء سرّك، فانّه خلقك، فعزّ و جلّ ان يكون ارادة و مشيّة لاحد الا بسابق ارادته و مشيّته. فاستعمل العبوديّة في الرّضا بحكمه و بالعبادة في‏
__________________________________________________
[196] - «... آنگاه روى گرداندم ناگاه با صفهايى از ملائكه و پيامبران و مرسلين مواجه شدم، پس به من فرمود: اى محمد، سلام كن. گفتم: السلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته. پس فرمود: اى محمد، همانا منم سلام و درود، و رحمت و بركات تو و ذريه‏ات هستيد. آنگاه پروردگار عزيز جبّارم امر فرمود تا به سوى چپ روى نگردانم.» علل الشّرائع، ص 312، باب 1، حديث 1.
[197] - «و زمين به نور پروردگارش روشن گرديد.» (زمر - 69)
سرالصلاة ج : 2 ص : 110
اداء اوامره. و قد امرك بالصّلوة على نبيّه محمّد صلّى اللّه عليه و آله، فاوصل صلوته بصلوته و طاعته بطاعته و شهادته بشهادته. و انظر لا يفوتك بركات معرفة حرمته، فتحرم عن فائدة صلوته و امره بالاستغفار لك و الشّفاعة فيك ان اتيت بالواجب في الأمر و النّهى و السّنن و الآداب، و تعلم جليل مرتبته عند اللّه عزّ و جلّ. [198]
در اين حديث شريف هم اشاره به حقيقت تشهّد و هم اشاره به آداب آن و هم اشاره به سرّ آن است، چنانچه فرمايد: «تشهّد ثناى خداوند تعالى است.» و اين حقيقت تشهّد، بلكه جميع عبادات است، چنانچه سابق بر اين اشاره شد كه باب عبادات باب ثناى مقام ربوبيّت است، هر يك به اسمى يا اسمائى.
و اما آداب آن، بلكه ادب جميع عبادات، عمده‏اش آن است كه در اين كلام شريف اشاره به آن شده كه مواظبت حالات قلبيّه و سريان عبوديت در سرّ
__________________________________________________
[198] - «امام صادق عليه السّلام فرمود: تشهّد ستايش خداوند تعالى است، پس در باطن و ضمير بنده او و در عمل و كردار خاضع براى او باشد، همچنانكه در سخن و ادعا بنده او هستى. و راستى زبانت را به صفاى صدق ضميرت بپيوند، كه او تو را بنده آفريده و دستورت داده تا با قلب و زبان و (همه) اعضاء و جوارحت عبادتش كنى و بدان جهت كه او پروردگار تو است، بندگى او نمايى. و بدانى كه اختيار و سرنوشت خلق به دست اوست و كس را ياراى هيچ نفسي و نيم نگاهى جز به توان و خواست او نيست و جز با اجازه و اراده او قادر به انجام كوچكترين كارى در مملكت او نمى‏باشند. خداوند عزّ و جلّ فرموده:
پروردگار تو آنچه بخواهد مى‏آفريند و انتخاب و اختيار مى‏كند و آنان را در كارهايشان گزينش و انتخاب نيست، منزّه و برتر است خدا از آنچه شرك مى‏ورزند. پس بنده سپاسگزار خدا باش در عمل، آن سان كه به زبان و ادعا ذكر او گويى. و راستى زبانت را به صفاى ضميرت بپيوند كه او تو را آفريده (و از درونت آگاه است) پس برتر و والاتر از آن است كه كسى را بدون آنكه نخست او اراده كند، اراده‏اى باشد. پس با تسليم و رضا به فرمان او و با عبادت كردن به وسيله انجام او امرش بندگى به جاى آر. و تو را به صلوات بر پيامبرش محمد صلّى اللّه عليه و آله امر كرده، پس نماز خدا را با صلوات بر پيامبر (ص) و طاعت او را با طاعت آن حضرت و شهادت (به وحدانيّت) او را به شهادت (به رسالت) آن جناب (ص) وصل كن، و بنگر كه بركات معرفت حرمت آن جناب از دستت نرود تا از بهره درود فرستادن او [اشاره به آيه 103 سوره توبه‏] و از امر خداوند به آن جناب كه اگر به آنچه فعل يا تركش واجب است و به سنن و آداب عمل كنى و مرتبت بلند او را نزد خداوند عزّ و جلّ بدانى، براى تو استغفار كند و درباره‏ات شفاعت نمايد، [اشاره به آيه 159 سوره آل عمران و آيات ديگر] محروم گردى.» مصباح الشّريعة، باب 17.
بحار الانوار، ج 82، ص 284، «كتاب الصّلوة»، باب 56، حديث 11.
سرالصلاة ج : 2 ص : 111
باشد تا آنكه ادعاى بى‏مغز نباشد. و بايد انسان سالك جهد كند كه اذكار و دعاوى لسانى را به قلب رساند و قلب را متذكّر و عابد كند كه اگر آن قيام به عبوديت كرد، جميع قواى مملكت و جنود ظاهره و باطنه قيام به عبوديت كنند.
پس در اول امر، قلب متذكّر به ذكر لسان است، و در آخر امر، زبان و ساير جوارح ترجمان قلبند.
پس از آن، در ذيل حديث، دستور تحصيل مقام شكر دهد، و پس از آن، مقام رضا را تلقين فرمايد، كه هر يك را بيان طولانى مى‏باشد كه اين مقام گنجايش آن را ندارد.
و از آداب مهمّه تشهد و سلام، كه خاتمه صلوة است، معرفت حرمت رسول اكرم ختمى صلّى اللّه عليه و آله است، كه بنده سالك بايد به قلب بفهماند كه اگر كشف تامّ آن سرور نبود، كسى را راه به عبوديّت حق و وصول به مقام قرب و معراج معرفت نبود، پس، آنچنان كه در اول نماز رفيق و مصاحب راه معرفت و معراج حقيقت آن سرور و معصومين از ائمه طاهرين بودند، منتهاى سفر نيز بايد تذكّر داشت كه آنها اولياى نعم و وسائل وصول اهل معرفت و وسايط نزول بركات و تجلّيات حضرت ربوبيّت جلّت عظمته، هستند: لولاهم ما عبد الرّحمن و ما عرف الرّحمن. [199] و هر كس شمّه‏اى از حقيقت ولايت و رسالت را بداند، خواهد دانست نسبت اولياء عليهم السلام به خلق چه نسبتى است. و ما بحمد اللّه در رساله مصباح الهداية [200] شرحى از آن مذكور داشتيم.
و اما اشاره به سرّ تشهّد به طورى كه ذكر نموديم فرموده آنجا كه فرمايد:
__________________________________________________
[199] - «اگر ايشان نبودند، خداوند رحمن پرستش نمى‏شد و خداوند رحمن شناخته نمى‏شد.»
[200] - مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية كتابى است از حضرت امام نوّر اللّه مضجعه به زبان عربى در بيان حقايق و معارفى راجع به خلافت و ولايت. در مقدّمه آن چنين مرقوم فرموده‏اند:... انّى احببت ان اكشف لك في هذه الرّسالة بعون اللّه ولىّ الهداية في البداية و النّهاية طليعة من حقيقة الخلافة المحمديّة و رشحة من حقيقة الولاية العلوّية عليهما التّحيّات الازليّة الابديّة و كيفيّة سريانهما في عوالم الغيب و الشّهادة... و بالحرىّ ان نسميّها مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية. و أرجوا من اللّه التّوفيق فانّه خير معين و رفيق و استمدّ من اوليائه الطّاهرة في الدّنيا و الآخرة. تأليف اين كتاب شريف در شوّال 1349 هجرى قمرى پايان يافته است.
سرالصلاة ج : 2 ص : 112
و تعلم انّ نواصى الخلق بيده... الخ. 198
و اين اشاره لطيفه است به مقام تحقّق به صحو بعد المحو كه كثرات حجاب جمال محبوب نباشند و قدرت و مشيّت حقّ را نافذ و ظاهر در مرائى خلقيّه بيند. و اين اذن كه در حديث شريف مذكور است اذن تكوينى و سرايت باطن به ظاهر است. و در اين مقام، سرّ «قدر» و حقيقت «امر بين الامرين» در جميع مراحل ذاتيّه و صفتيّه و فعليّه بر قلب سالك منكشف شود. و اين مختصر را گنجايش تفصيل نيست.