فصل پنجم در بعض از اسرار قرائت است‏
و از براى آن، چون ساير اجزاء نماز، مراتب و مقاماتى است حسب مقامات اهل عبادت و سلوك. و ما به طريق اجمال اشاره‏اى به آن مى‏كنيم:
اوّل، قرائت عامّه است، كه اصل آن، تجويد و تصحيح صورت‏
__________________________________________________
[149] - «از كتاب علل الشّرائع به سندى كه آورده، از هشام بن حكم روايت كرد كه از أبو الحسن موسى بن جعفر عليهما السلام پرسيدم: چرا در افتتاح نماز (گفتن) هفت تكبير داراى فضيلت بيشتر شده است؟ فرمود: اى هشام، خداوند آسمان‏ها را هفت، زمينها را هفت و حجابها را هفتگانه آفريد، پس چون پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را به معراج برد و قرب او به پروردگارش به اندازه فاصله دو كمان يا نزديكتر شد، يك حجاب از حجابهايش برداشته شد، رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله تكبير گفت و آغاز نمود به گفتن كلمات افتتاحيه نماز، پس چون حجاب دوم برايش برداشته شد، تكبير گفت، و به همين منوال (گذشت) تا به هفت حجاب رسيد، پس آن جناب هفت تكبير گفت. بدين علت براى افتتاح نماز هفت تكبير گفته مى‏شود.» علل الشّرائع، ص 332، باب 30، حديث 4.
[150] - اشاره است به مفاد آيات 76 تا 79 سوره انعام.
[151] - «پس چون از تكبير و افتتاح نماز فارغ گشت، خداوند عزّ و جلّ فرمود: اينك به من رسيدى پس نام مرا ببر.» حديث ادامه دارد. علل الشّرائع، ص 312، باب 1، حديث 1.
سرالصلاة ج : 2 ص : 81
است، و كمال آن، تفكّر در معانى و مفاهيم عرفيه است.
دوم، قرائت خاصّه است، و آن احضار حقايق لطايف كلام الهى است در قلب به قدر قوّت برهان يا كمال عرفان، و كمال آن، به وصول به بعض مراتب اسرار قرائت است.
سوم، قرائت اصحاب معرفت است، و آن ترجمان مشاهدات خويش است پس از معرفت به حقيقت كلام و كتاب الهى.
چهارم، قرائت اصحاب قلوب است، و آن ترجمان حالات قلبيّه است پس از تحقّق به بعض مراتب حقيقت قرآن.
پنجم، قرائت اصحاب ولايت است، و از براى آن به طريق اجمال سه مقام است: اوّل، مقام ترجمان تجلّيات فعليّه است بر قلب ولىّ، دوم، ترجمان تجلّيات اسمائيه است، و سوم، ترجمان تجلّيات ذاتيّه. و در اين سه مقام، قارى حمد و ثناى حقّ به لسان حقّ كند، زيرا كه نمونه قرب نوافل از مقام تجلّيات افعاليّه شروع شود: و اللّه يصير لسان العبد. پس، سالك حمد حقّ به لسان حقّ كند، چنانچه در قرب فرايض حق تعالى حمد خود به لسان عبد كند: و العبد يصير لسان اللّه [152]:علىّ عين اللّه و يد اللّه و لسان اللّه تعالى. [153]
و از براى هر يك از اين مقامات نيز مراتبى است كه بيان تفصيلى آن به طول انجامد.
وصل: پس، چون رفع حجاب كردى و فتح ابواب نمودى، داخل حريم كبريا شو و پناه ببر از شرّ شيطان قاطع طريق إلى اللّه به مقام مقدّس اسم جامع اعظم، ربّ انسان كامل، و او را از سر صدق رجيم خوان اگر او را در رفع يد در تكبيرات به دور افكندى و خود او و مظاهر او را رجم كردى. و اين رجم را از رجم در رمى جمرات در حجّ، اكمل دان، چه كه اينجا رمى به پشت‏
__________________________________________________
[152] - «خداوند زبان بنده مى‏شود و بنده زبان خدا مى‏شود.»
[153] - «على چشم خدا، دست خدا و زبان خداوند تعالى است.»قال امير المؤمنين عليه السلام في خطبته:... و أنا عين اللّه و لسانه الصادق و يده.معانى الاخبار، ص 17، حديث 14. التّوحيد، ص 65، باب 22، حديث 2.


سرالصلاة ج : 2 ص : 82
سر است و آنجا رمى به پيش رو، و آنجا به حجاره است و اينجا به اشاره، و حجاره توسّل به اسباب است، و اشاره حكم به فناى آنها.
پس، چون ترك كونين و طرح نشئتين كردى، خود را مخاطب به خطاب‏الآن وصلت إلىّ فسمّ باسمى 151
دان، و الا خود را در سلك جنود شيطان و در شمار عبده اوثان شمار. و چون خطاب الهى را به گوش بصيرت شنيدى و اذن دخول در حضرت يافتى، بسم اللّه گفته داخل شو. و اگر از روى اخلاص و حقيقت متذكّر حقّ شدى و حقيقت اسم و مسمّى را به تعليم‏عَلَّمَ الاسماء[154] دريافتى، مشمول خطاب ذكرنى عبدى شوى، و الا مطرود به يا كاذب، ا تخادعنى گردى. پس ساكت شو و منتظر خطاب احمدنى حقّ شو. پس، از روى خلوص قلب و صفاى باطن جميع محامد را مقصور به حق كن، تا مشمول خطاب حمدنى عبدى شوى، و الا به يا منافق خود را مخاطب دان. و اگر حقّ را به رحمت رحمانيّه و رحيميّه از روى حقيقت خواندى، مفتخر به اثنى علىّ عبدى شوى. و چون‏مالك يوم الدّين‏گفتى، منتظر نداى مجّدنى عبدى باش. و درايّاك نعبد و ايّاك نستعين‏خود را به خطاب حضورى از غيب تعيّنات، بلكه حجاب اسماء و صفات، خارج دان تا عبادت و ثنا به لسان ذات مفتقر، براى ذات مستغنى واقع شود. و اگر از اهل خصوصى و به ترك خويشتن مخصوصى، از حجاب خودى خارج شو تا لايق هذا بينى و بين عبدى و لعبدى ما سئل شوى. پس به لسان حق آنچه را حقّ براى تو قرار داده طلب كن، و تا آخر سوره كه رسيدى، منتظر هذا هو الّذى لعبدى [155] باش.