سرالصلاة ج : 2 ص : 72
فصل دوم در اسرار قيام است‏
و آن پيش خاصّه، اقامه صلب است در پيشگاه مقدّس حقّ و تشمير ذيل است براى اطاعت امر، و خروج از تدثار و قيام بر انذار است:يا ايّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَانْذِرْ وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ وَ ثِيابَكَ فَطَهِّر 74: 1 - 4[124] و استقامت در اخلاق و عدل در ملكات است و عدم ميل به طرف افراط و تفريط، چنانچه در حديث رزام، مولى خالد بن عبد اللّه، كه در سابق گذشت، جناب صادق عليه السلام درباره حقيقت صلوة فرمود:و هو واقف بين اليأس و الطّمع و الصّبر و الجزع كانّ الوعد له صنع و الوعيد به وقع. 15
و وقوف بين يدى اللّه به طورى كه خوف به رجا و رجا به خوف غالب نشود و صبر به مقام تجلّد نرسد، كه در مذهب احبّه از اشدّ منكرات است:
و يحسن اظهار التّجلّد للعدى و يقبح الا العجز عند الاحبّة [125]و جزع به حدّ افراط منافى با رضا نباشد و اطمينان به طورى باشد كه يوم جزا و وعد و وعيد را قائم بيند، از اعلا مراتب ايمان است.
و در نزد اهل سلوك، استقامت به مقام انسانيت و خروج از تفريط تهوّد و افراط تنصّر است:ما كانَ ابْراهيمُ يَهوُديًّا وَ لا نَصْرانيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنيفا مُسْلِما 3: 67.[126] و در حديث است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطى مستقيم كشيدند و خطوطى در اطراف آن كشيدند و فرمودند: «اين خطّ مستقيم طريقه‏
__________________________________________________
[124] - «اى جامه به خود پيچيده، بر خيز و بيم ده و پروردگارت را به بزرگى ياد كن و جامه‏هايت را پاكيزه ساز».
(مدّثّر - 1 - 4)
[125] - «اظهار صلابت و قدرت در مقابل دشمنان نيكوست - و در برابر دوستان جز اظهار عجز نكوهيده است.»
[126] - «إبراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى، بلكه ميانه‏رو و مسلم بود.» (آل عمران - 67)
سرالصلاة ج : 2 ص : 73
من است.» [127] و گويند فرمود:شيّبتنى سورة هود لمكان هذه الآية. [128]
اشاره الى قوله تعالى:فَاسْتَقِمْ كَما امِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَك 11: 112.[129] و شيخ عارف كامل، شاه آبادى، روحى فداه، مى‏فرمود: «اين فرمايش براى آن است كه استقامت امّت را هم از آن بزرگوار خواسته‏اند، و لهذا اين آيه شريفه در سوره شورى هم هست [130] و اين فرمايش را راجع به آن نفرمودند زيرا كه آن ذيل را ندارد».
بالجمله، استقامت و عدم خروج از وسطيّت در همه مقامات از اشدّ امور است بر سالك، كه بايد در حال قيام بين يدى اللّه از عدم قيام به امر، چنانچه شايد و بايد، شرمگين شود و سر خجلت و انفعال به زير افكند و چشم را به مورد سجده، كه خاك مذلّت است، بدوزد و متذكّر مقام تذلّل و قصور و تقصير خويش شود و خود را در محضر مقدّس ملك الملوكى كه جميع ذرّات كائنات در تحت حيطه سلطنت و قهر و قدرت او هستند ببيند و متذكّر مقام قيّوميّت ذات مقدّس و قيام دار تحقّق به او شود، و در قلب، اين حيطه قيّوميّه را و اين تدلّى و فناى عالم را مستقرّ كند، شايد كم كم به سرّ قيام رسد و توحيد فعلى را، كه اهل معرفت سرّ آن دانند، دريابد، پس، مقام ظهور به تجلّى فعلى بر قلب او منكشف شود و سرّلا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين [131]
بر او ظاهر گردد، پس، لايق ورود در محضر شود و بعض از اسرار تكبيرات افتتاحيّه و قرائت و رفع يد در تكبيرات بر او مكشوف شود.
__________________________________________________
[127] - علم اليقين، ج 2، ص 967. (قريب المعنى)
[128] - «سوره هود مرا پير كرد (به سبب وجود اين آيه).» علم اليقين، ج 2، ص 971.
[129] - «آنچنانكه امر شده‏اى استقامت بورز، خود و هر كس كه با تو به سوى خدا باز گشته است».
(هود - 112)
[130] -فلذلك فادع و استقم كما امرت....»(شورى - 15)
[131] - «نه جبر است و نه تفويض، بلكه امرى است بين اين دو امر.» اصول كافى، ج 1، ص 224، «كتاب التّوحيد»، «باب الجبر و القدر»، حديث 13. عيون اخبار الرّضا، ج 1، ص 124.