وصل [در بيان مراقبت از وقت‏]
بدان كه مراقبت اوقات صلوات، كه ميقات حضور ربّ و ميعاد جناب‏
__________________________________________________
[99] - مجالس [امالى‏] شيخ صدوق، ص 114، «مجلس» 35.
[100] - «نماز را از زوال خورشيد (ظهر) تا زمان شدت تاريكى شب به پادار.» (اسراء - 78)
[101] - «همانا قرآن صبحگاه (نماز صبح) مشهود است.» (اسراء - 78)
[102] - «يقين آمدت و سير به پايان رسيد.»
سرالصلاة ج : 2 ص : 63
ربوبيّت است، از مهمّات نزد اهل مراقبه است، كه اهل مناجات و سلوك انتظار آن را مى‏كشيدند و خود و قلوب خود را مستعدّ براى دخول آن مى‏كردند و با حال طهارت ظاهر و باطن از آن استقبال مى‏نمودند و از اشتغالات ديگر يكسره كناره مى‏كردند و قلب را بكلّى منقطع از غير و متوجّه به ميعادگاه حقّ مى‏كردند.
و از بعض زوجات رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله نقل شده كه «آن بزرگوار با ما مشغول صحبت بود و ما هم با او مكالمه مى‏كرديم، همين كه وقت نماز داخل مى‏شد گوئى ما را نمى‏شناخت و ما او را نمى‏شناختيم و از هر چيز اشتغال خود را صرف مى‏كرد و به حقّ مشغول مى‏شد.» [103] و جناب مولى الموحّدين عليه الصّلوة و السلام وقتى كه وقت نماز مى‏شد به خود مى‏پيچيد و متزلزل مى‏شد. از آن حضرت سؤال شد: «چه مى‏شود تو را يا امير المؤمنين؟» مى‏فرمود: «آمد وقت امانتى كه حقّ تعالى عرضه داشت بر آسمان‏ها و زمين و آنها ابا كردند از حمل آن و بر حذر شدند از آن.» [104] و جناب على بن الحسين عليهما السلام وقتى مهيّاى براى وضوء مى‏شد رنگ مباركش زرد مى‏شد. سبب سؤال شد. فرمود: «آيا نمى‏دانيد در حضور كى ايستادم؟» [105] و در احاديث است كه «نشستن در مسجد براى انتظار نماز، عبادت است.» [106] بالجمله، آنها كه عبادت حقّ و مناجات محبوب مطلق و مكالمه با مالك الملوك را تكليف نمى‏دانستند و سر بار خود نمى‏پنداشتند، اگر از اهل حبّ و عشق بودند، لذّت مناجات حقّ و اشتياق ملاقات محبوب را با ملك هستى بدل نمى‏كردند و با حقّ و عبادت او عشقبازى مى‏نمودند. و اگر از اهل ايمان‏
__________________________________________________
[103] - بحار الانوار، ج 81، ص 258، «كتاب الصّلوة»، باب 38، حديث 56.
[104] - مستدرك الوسائل، «كتاب الصّلوة»، «ابواب افعال الصّلوة»، باب 2، حديث 14.
[105] - محجّة البيضاء، ج 1، ص 351، «كتاب اسرار الصّلوة».
[106] -الجلوس في المسجد انتظارا للصّلوة عبادة.بحار الانوار، ج 80، ص 380، «كتاب الصّلوة»، «باب فضل المساجد»، حديث 47. وسائل الشّيعة، ج 3، ص 84، «كتاب الصّلوة»، «ابواب المواقيت»، «باب استحباب الجلوس في المسجد و انتظار الصّلوة فيه».


سرالصلاة ج : 2 ص : 64
بودند، مى‏دانستند كه حيات عالم آخرت و سرمايه زندگانى آن نشئه به عبادت حقّ است و بهشت جسمانى و حور و قصور آن، صور اعمال انسانى است:
فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْرا يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّا يَرَه 99: 7 - 8.[107] پس از آنكه انسان ايمان به نتايج اعمال و اهميّت آن آورد، البتّه از اوقات آن مراقبت مى‏كند. و ما پيش از اين بيان كرديم كه يكى از اسرار بزرگ عبادات آن است كه هر يك را در قلب تأثير و صورتى است كه آن را نورانى كند و جنبه ملك را خاضع پيش حضرت ملكوت نمايد و حالت انقياد كامل از براى جنود نفس نسبت به روحانيّت پيدا شود و اراده نفس مستقل گردد. و هر يك اين امور از مهمّات است كه در عوالم غيبيّه تأثيرها دارد، و صورت غيبى بعض از آنها بهشت صفات است كه از بهشت اعمال بالاتر است. و اين نتايج بر اعمال و خصوصا بر نماز، كه خير اعمال است، مترتّب نشود مگر آنكه انسان آنها را از روى تفكّر و تدبّر و حضور قلب آورد.
و از امورى كه انسان را اعانت كامل كند بر تحصيل حضور قلب، مراقبه از وقت است كه عهد معهود و ميعاد موعود حقّ است. و شخص سالك الى اللّه و مجاهد في سبيل اللّه اگر نتوانست تمام اوقات خود را به حقّ دهد، لا اقل اين پنج وقت را كه حقّ تعالى به او وقت داده و دعوت براى ملاقات فرموده بايد مراقبت كند و از حقّ تعالى به جان و دل تشكّر كند كه او را اجازه ورود در مناجات داده و بار خدمت در مجلس انس و محفل قدس داده. پس، از آن غفلت نكند و از وعده‏گاه حقّ تخلّف نورزد، شايد مواظبت بر اوقات و مراقبت از ميعاد ملاقات، كه در اوّل امر بى‏مغز و صورى است، به توفيق حقّ و دستگيرى آن ذات مقدّس، جلّ شأنه، حقيقت پيدا كند و با مغز شود، آن وقت به لذّت مناجات و انس با محبوب نائل شود و سرّ حقيقى عبادت را دريابد و فتح ابواب عبادت روح و قلب بر او گردد و رفته رفته جنود الهيّه را در مملكت وجود خود قائم به عبادت حقّ بيند و كشف نمونه‏اى از سبحات جمال و جلال‏
__________________________________________________
[107] - «پس هر كس به سنگينى ذرّه‏اى خير انجام دهد آن را مى‏بيند، و هر كس به سنگينى ذرّه‏اى شرّ انجام دهد آن را خواهد ديد.» (زلزال - 8)
سرالصلاة ج : 2 ص : 65
بر قلب او شود و به اوّل جلوه توحيد افعالى نائل گردد و پس از آن براى او راه سلوك إلى اللّه مفتوح شود و لياقت ورود در صلوة حقيقى پيدا كند، باذن اللّه تعالى.