فصل نهم در اسرار وقت است‏
و آن در مسلك اهل عرفان و مشرب اصحاب ايقان، از اوّل استواء شمس حقيقت است در غايت ظهور آن به احديّت جمع اسماء كه آن وقت صلوة ظهر است، كه صلوة ربّ است. و صلوة رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله‏
__________________________________________________
[91] - «نصرتى از جانب خدا و فتحى نزديك است.» (صف - 13)
[92] - «ما براى تو فتح كرديم، فتحى آشكار.» (فتح - 1)
[93] - «هنگامى كه يارى خدا و پيروزى آمد.» (نصر - 1)
سرالصلاة ج : 2 ص : 61
در معراج است كه مظهر استواء نور احدى و جمع احمدى است كه خود عرش استواء رحمن است:الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏ 20: 5.[94] و از اين جا سرّ وقوع آن در معراج معلوم شود، با آنكه معراج در شب واقع شده، تا اوّل طلوع شمس مالكيّت از افق يوم القيمه كه يوم اتيان يقين است:وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتّى‏ يَاتِيَكَ الْيَقين 15: 99.[95] پس، از اوّل زوال استواء ظهور، كه رو به احتجاب شمس احديّت در افق تعيّنات و امتداد اظلال است:الَمْ تَرَ إلى‏ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلّ 25: 45[96] تا آنجا كه در تحت آفاق اجسام غروب كند، وقت نماز مقرّبين و اهل سابقه حسنى است:اذا زالت الشّمس دخل الوقتان. [97]
و آن، وقت ظهر و عصر است كه افضل صلواتند و صلوة وسطى از آن دو خارج نيست، گر چه اقرب در نظر فقاهت آن است كه آن، نماز ظهر است، و در مسلك عرفان، هر دو صلوة است به طريق ظاهريّت و مظهريّت و اوّليّت و آخريّت:انّما هي اربع مكان اربع، [98]
و در اخبار از هر دو به صلوة وسطى تعبير شده.
و وقت صلوة عصر، هنگام خطيئه آدم عليه السلام به ورود در حجاب تعيّن و ميل به شجره طبيعت است.
و اما صلوة عشائين در اوقات ظلمت ديجور طبيعت و احتجاب تامّ شمس حقيقت است، براى خروج از اين ظلمت به توبه صحيحه از خطاى غريزى أبو البشر عليه السلام به صلوة مغرب، و خروج از ظلمات قبر و صراط و قيامت، كه بقاياى ظلمت طبيعت است، به طريق مشايعت، چنانچه در حديث اهل بيت عصمت و طهارت است كه مغرب وقتى است كه آدم توبه كرد پس سه ركعت نماز خواند، يكى براى خطيئه خود، و يكى براى خطيئه حوّاء
__________________________________________________
[94] - «رحمان بر عرش استيلا يافت.» (طه - 5)
[95] - «پروردگار خود را عبادت كن تا يقين بيايدت.» (حجر - 99)
[96] - «آيا پروردگارت را نمى‏بينى چگونه سايه را كشيد (گسترد).» (فرقان - 45)
[97] - «چون خورشيد به حد زوال رسيد دو وقت (ظهر و عصر) فرا رسيده است.» من لا يحضره الفقيه، ج 1، «باب مواقيت الصّلوة»، حديث 3.
[98] - «همانا آن چهار (ركعت) به جاى چهار (ركعت) ديگر است.» وسائل الشّيعة، ج 3، ص 211، «كتاب الصّلوة»، «ابواب المواقيت»، باب 63، حديث 1.
سرالصلاة ج : 2 ص : 62
عليها السلام، و يكى براى توبه خود. و نماز عشا براى آن است كه قبر و قيامت را ظلمتى است كه به آن نماز رفع شود و صراط براى آنها نورانى گردد. [99] و اما صلوة فجر از اوّل بروز آثار يوم الجمع است تا طلوع آفتاب حقيقت از افق يوم القيمة. و وقتى طلوع حاصل شد، تكليف منقطع شود و بساط ليل برچيده شود و سرّ «مالك يوم الدّين» واضح گردد.
و به بيان ديگر، به لسان اهل معرفت، از اوّل زوال نور حقيقت از مرتبه استوائيّه و غروب آن در تحت استار خلقيّه، كه مبدأ ليلة القدر است، تا منتهاى احتجاب آن به حجب تعيّنات، كه نصف شب و آخر قوس نزولى و منتهاى ليلة القدر است، وقت چهار نماز است كه مختلط از جنبه حقّى و خلقى است كه فرض اللّه و فرض النّبى است:اقِمِ الصَّلوةَ لِدُلوُكِ الشَّمْسِ الى‏ غَسَقِ اللَّيْلِ 17: 78.[100] و از ابتداى انحدار نجوم، كه وقت رجوع شمس از حجب تعيّنات به سوى افق اعلى است، كه مبدأ يوم القيمة است، تا طلوع آفتاب از افق يوم القيمة، وقت نوافل ليليّه است تا حكم ليل غالب است. و وقت فريضه صبح، كه فرض اللّه صرف است، مى‏باشد آنگاه كه حكم نهار غالب شد:انَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُودا 17: 78.[101] و پس از طلوع شمس - اتاكَ الْيَقينُ وَ انْقَطَعَ السُّلُوكَ. [102] پس، تمام دائره وجود يك شب قدر محمّدى است، اگر قدر بدانى، و يك يوم القيمه احمدى است، اگر قيام به خدمت كنى.