فصل پنجم در [اسرار] ستر عورت است‏
و آن نزد عامّه، ستر مقابح بدن است از ناظر محترم و در حال صلوة.
و در نزد خاصّه، ستر مقابح اعمال است به لباس تقوى كه خير البسه است، مطلقا، و در وقت حضور در محضر مقدّس، بالخصوص.
و در نزد اخصّ خواصّ، ستر مقابح نفوس است به لباس عفاف.
و در نزد اهل ايمان، ستر مقابح قلوب است به لباس طمأنينه.
و در نزد اهل معرفت و كشف، ستر مقابح سرّ است به لباس شهود.
و در نزد اهل ولايت، ستر مقابح سرّ سرّ است به لباس تمكين. و سالك چون بدين مقام رسيد، ستر جميع عورات خود را نموده و لايق محضر شده و از براى او دوام حضور است.
و حقّ تعالى، جلّت رحمته و وسعت ستّاريّته، ستّار جميع عورات و مقابح خلق است به كرامت نمودن اين نوع بشرى را به البسه گوناگون كه آنها را از مقابح ظاهريّه بدنيّه ستر نمايد. و ستر فرموده مقابح اعمالى را به پرده ملكوت و اگر اين پرده ستّاريّت ملكوتيّه بر صور اعمال ما بندگان نبود و صورت غيبيّه آنها ظاهر مى‏شد، در همين عالم رسوا و خوار مى‏شديم، لكن حقّ تعالى جلّ شأنه با ستّاريّت خود آنها را از انظار اهل عالم مستور فرموده. و ستر فرموده مقابح اخلاقى و ملكوت ملكات خبيثه ما را به اين صورت معتدله مستقيمه ملكيّه. و اگر هتك فرموده بود اين ستر را و صور ملكات اخلاق ظاهر
سرالصلاة ج : 2 ص : 50
مى‏شد، هر يك، به يك صورت مناسبه با آن ملكه باطنيّه بوديم، چنانچه در غير اين عالم كه وقت ظهور سراير است و يوم بروز ملكات است چنين خواهد شد. وفي الحديث:يحشر بعض على صور تحسن عندها القردة و الخنازير. [75]
و در كافى شريف است كه: «متكبّر محشور شود به صورت مورچه ضعيفى و پايمال خلايق گردد تا مردم از حساب فارغ شوند.» [76] بالجمله، اين صورت انسانيّه پرده ستّاريّت حقّ است به روى عورات باطنيّه ما، چنانچه ستر مقابح قلوب و اسرار را فرمايد به ستّاريّت افعاليّه و اسمائيّه و ذاتيّه از همه موجودات ملكيّه و ملكوتيّه، به حسب مراتب آنها. و بر سالك سبيل آخرت و مجاهد في سبيل اللّه لازم است كه ستر عورات باطنيّه و سرّيه خود را بنمايد به تمسّك به مقام غفّاريّت و ستّاريّت حقّ، و به تحقّق به حقيقت توبه و ورود به منزل انابه، خود را و عورات خود را مستور نمايد. و ما شرح بعض مراتب توبه را در شرح اربعين 27 داديم.
وصل: عن مصباح الشّريعة، قال الصّادق عليه السّلام:ازين اللّباس للمؤمنين لباس التّقوى و انعمه الايمان، قال اللّه عزّ و جلّ: «و لباس التّقوى ذلك خير.» و امّا اللّباس الظّاهر فنعمة من اللّه يستر عورات بنى آدم، و هي كرامة اكرم اللّه بها عباده ذرّية آدم (ع) ما لم يكرم غيرهم، و هي للمؤمنين آلة لأداء ما افترض اللّه عليهم. و خير لباسك ما لا يشغلك عن اللّه عزّ و جلّ، بل يقرّبك من شكره و ذكره و طاعته و لا يحملك فيها إلى العجب و الرّئاء و التّزيّن و المفاخرة و الخيلاء، فانّها من آفات الدّين و مورثة القسوة في القلب. فاذا لبست ثوبك فاذكر ستر اللّه تعالى عليك ذنوبك برحمته، و البس باطنك بالصّدق كما البست ظاهرك بثوبك، و ليكن باطنك في ستر الرّهبة و ظاهرك في ستر الطّاعة. و اعتبر بفضل اللّه عزّ و جلّ حيث خلق اسباب اللّباس لتستر العورات الظّاهرة و فتح ابواب التوبة و الانابة لتستر بها
__________________________________________________
[75] - «برخى از مردم به شكلى محشور مى‏شوند كه ميمونها و خوكها در مقايسه با آنها زيبا به شمار مى‏آيند».
علم اليقين، ج 2، ص 901.
[76] - اصول كافى، ج 3، ص 424، «كتاب الايمان و الكفر»، «باب الكبر»، حديث 11.
سرالصلاة ج : 2 ص : 51
عورات الباطن من الذّنوب و اخلاق السّوء و لا تفضح احدا حيث ستر اللّه عليك اعظم منه. و اشتغل بعيب نفسك و اصفح عمّا لا يعنيك حاله و امره. و احذر ان تفنى عمرك لعمل غيرك و يتّجر برأس مالك غيرك و تهلك نفسك، فانّ نسيان الذّنوب من اعظم عقوبة اللّه تعالى في العاجل و اوفر اسباب العقوبة في الآجل.
و ما دام العبد مشتغلا بطاعة اللّه تعالى و معرفة عيوب نفسه و ترك ما يشين في دين اللّه فهو بمعزل عن الآفات، خائض في بحر رحمة اللّه عزّ و جلّ، يفوز بجواهر الفوائد من الحكمة و البيان، و ما دام ناسيا لذنوبه جاهلا لعيوبه راجعا إلى حوله و قوّته لا يفلح اذا ابدا. [77]
صدق ولىّ اللّه.
تفكّر و تدبّر در اين كلام جامع، براى اهل معرفت و اصحاب قلوب فتح ابوابى از حكم و معارف مى‏كند، و كيفيّت معامله بندگان را با حقّ تعالى‏
__________________________________________________
[77] - «امام صادق عليه السلام فرمود: آراسته‏ترين جامه‏ها براى مؤمنان جامه پرهيزكارى است، و نرمترين آنها، جامه ايمان است. خداى عزّ و جلّ فرموده است: و لباس تقوى بهترين است. اما جامه ظاهر (بدن) نعمتى است از جانب خدا كه عورات (شرمگاههاى) بنى آدم را مى‏پوشاند و كرامتى است كه خدا بندگان خود - فرزندان آدم (ع) - را بدان گرامى داشت و به ديگران چنين كرامتى نفرمود. اين جامه براى مؤمنان وسيله‏اى است براى انجام دادن آنچه خدا بر آنان واجب فرموده است. و بهترين لباس تو آن است كه تو را از خدا عزّ و جلّ باز ندارد، بلكه به سپاس و ياد خدا و طاعت او نزديكت سازد، و تو را به خود پسندى، خود نمايى، خود آرايى و فخر فروشى و تكبر سوق ندهد، كه اين‏ها همه از آفات دين و موجب قساوت قلب هستند. پس چون جامه‏ات را پوشيدى به ياد آر پوشيده داشتن خداى تعالى گناهان تو را به رحمت خود. و باطن خود را به جامه راستى بپوشان آنچنانكه ظاهر خود را به جامه مى‏پوشانى، و بايد باطن تو در پوشش ترس (از خدا) و ظاهرت در پوشش طاعت خدا باشد. و از فضل خدا عزّ و جلّ عبرت بگير كه وسايل پوشش را آفريد تا عورات ظاهر را بپوشانى و درهاى توبه و باز گشت را بگشود تا عورتهاى باطنى چون گناهان و اخلاق بد را بدان بپوشانى. و هيچ كس را رسوا مكن زيرا خداوند رسوايى تو را كه بزرگتر از رسوايى او است، مستور داشته. و به عيب خويشتن پرداز، و از آنچه كه حال و امرش به تو مربوط نمى‏شود در گذر. و بپرهيز از اينكه عمر خود را براى عمل ديگران تباه سازى و با سرمايه تو ديگرى سودا كند و تو خود هلاك گردى، كه همانا فراموش كردن گناهان از بزرگترين كيفرهاى خداوند تعالى در حال [دنيا] و بيشترين اسباب كيفر در آينده [آخرت‏] است، و تا هنگامى كه بنده به طاعت خدا و باز شناسى عيبهاى خود و ترك آنچه كه در دين خدا زشت شمرده شده مشغول است، از آفت‏ها به دور و در رحمت خدا غوطه‏ور است و به گوهرهاى فوايد حكمت و بيان دست مى‏يابد، و تا وقتى كه گناهان خود را فراموش كرده معايب خود را نداند و به جنبش و توان خود اعتماد داشته باشد، هرگز رستگار نخواهد شد.» راست گفت ولىّ خدا. مصباح الشّريعة، باب 7.
سرالصلاة ج : 2 ص : 52
نشان مى‏دهد.
سالك إلى اللّه و مجاهد طريق معرفت بايد در هيچ حالى از احوال و طورى از اطوار از وظيفه عبوديّت و حفظ محضر ربوبيّت، جلّت عظمته، غفلت نكند، حتى در امور عاديه و آداب معاشرت حظّ قلوب و ارواح را عطا كند، و حقّ تعالى و نعم و عطيّات او را در هر چيز مشاهده كند. پس در وقت پوشيدن لباس ظاهر، از لباس تقوى و ايمان و معرفت، كه خير البسه هستند، غفلت نكند. و چنانچه با لباس ظاهر ستر عورت ظاهرى كند، با آن البسه ستر عورات باطنه، كه قباحت و زشتى آنها بالاتر است، نمايد و كرامات حقّ تعالى و الطاف آن ذات مقدّس را منظور كند. و لباس ظاهر را براى اداء وظيفه عبوديّت، و لباس باطن را براى آداب حضور در محضر ربوبيّت بپوشد. و در البسه ظاهريّه و باطنيّه بهترين آنها آن را داند كه او را به ياد حقّ آورد و از ذكر او غافل نكند. پس در مادّه و هيئت لباس ظاهر، اختيار چيزى كند كه اسباب سركشى نفس نشود و مورث غفلت از حق نگردد و او را در زمره اصحاب عجب و رياء و مفاخرت و تكبّر و تزيّن منسلك نكند، و ملتفت باشد كه ركون به دنيا - حتّى در اين امور - را در قلب تأثيرات غريبى است كه موجب هلاكت آن است، و بداند كه اين آثارى كه در نفس به واسطه بعض البسه فاخره حاصل مى‏شود، از آفات دين و مورث قسوت قلب است كه خود از امّهات امراض باطنيّه است.
و در البسه باطنيّه خيلى اهتمام كند كه شيطان و نفس امّاره را در آن آنها تصرفى نشود و او را مبتلا به عجب و رياء و سركشى و افتخار نكند و بر بندگان خدا به دين خود يا به تقوى و طاعت و كمال و معرفت و علم افتخار ننمايد و تكبّر نفروشد و از عواقب امر خود و مكر اللّه ايمن نباشد و بندگان خدا را، هر چند در لباس اوباش و اهل معصيت هستند، حقير نشمارد، كه اين‏ها از مهلكات نفس است و موجب عجب به ايمان و اخلاق و اعمال است كه سر چشمه همه مفاسد است.
و در وقت پوشيدن لباس متذكّر حقّ شود و رحمتهاى ظاهره و باطنه او كه ستر ذنوب او فرموده به رحمت خود، و با حقّ تعالى به اخلاص و صدق معامله
سرالصلاة ج : 2 ص : 53
كند، و ظاهر را به ستر طاعت، و باطن را به ستر خوف و رهبت، مزيّن نمايد، و متذكّر عنايات حقّ شود كه اسباب ستر عورات ظاهره و باطنه را مرحمت فرموده و راه توبه و انابه را به روى بندگان مفتوح فرموده كه به ستر غفّاريّت و ستّاريّت حقّ خود را مستور كنند و عيوب خود را بپوشانند.
و چنانچه حقّ تعالى ستّار عيوب بندگان است، ستّاران را دوست دارد و از هتك ستور بيزار است، پس سالك إلى اللّه ستّار عيوب بندگان خدا است و عمر خود را در كشف ستر مردم تلف نكند و چشم خود را از عورات و عيوب بندگان خدا بپوشد و هتك ستر كسى نكند و پرده ناموس احدى را ندرد، چنانچه خداوند ستّار ستر عيوب او را، كه از ديگران بزرگتر و فضيحتر است، فرموده، و بترسد از اينكه اگر پرده عيوب كسى را بدرد، حقّ تعالى پرده ستّاريّت از بعض اعمال و اخلاق او بردارد و در ميان جمع او را رسوا و خوار نمايد.
و مسافر طريق آخرت مطالعه در عيوب و عورات خود او را از عيوب ديگران مشغول مى‏كند، و تجسس امورى كه به حال او فايده ندارد يا ضرر دارد نمى‏كند و عمل خود را رأس المال تجارت ديگران قرار نمى‏دهد به واسطه غيبت و هتك ستر. و از عيوب و ذنوب خود هيچگاه نسيان نمى‏كند، كه نسيان گناهان از بزرگترين عقوبات حقّ است در دنيا كه انسان را از جبران آنها باز مى‏دارد و از بزرگترين اسباب عقاب است در آخرت.
و تا بنده خدا به طاعت حقّ و مداقّه در احوال خود و مطالعه در معايب نفس مشغول است و از آنچه در دين خدا عار است بر كنار است، از آفات دور و در درياى رحمت حقّ مستغرق و به گوهرهاى حكمت فايز است، و اگر نسيان ذنوب خود كرد و از معايب خود غفلت ورزيد و خود بين و خود خواه شد و اعتماد به حول و قوّه خود كرد، رستگارى نخواهد ديد و به فلاح نايل نشود.