فصل چهارم [در اسرار حديث شريف‏]
روى عن الأئمّة الاطهار عليهم السّلام:انّ آدم (ع) لمّا مشى إلى الشّجرة و توجّه إليها و تناولها، فوضعها على رأسه طمعا للخلود و اعظاما لها امرت هذه الامّة الّتى خير امّة اخرجت للنّاس، بان يطهّروا هذه المواضع بالمسح و الغسل ليتطهّروا من جنابة الاب الّذى هو الاصل. [69]
و قريب به اين روايت روايتى است كه از مجالس شيخ صدوق منقول است. [70] بدان كه آدم عليه السلام در حال جذبه در بهشت لقا بود و توجّه به شجره طبيعت نداشت، و اگر به آن جذبه باقى مى‏ماند، از آدميّت ساقط مى‏شد و به سير كمالى كه بايد در قوس صعودى نايل شود نمى‏شد، و بسط بساط رحمت در اين عالم نمى‏گرديد. پس اراده ازليّه تعلّق گرفت كه بساط رحمت و نعمت را در اين نشئه بسط دهد و فتح ابواب خيرات و بركات نمايد و جواهر مخزونه نفوس عالم ملك و طبيعت را از ارض طبيعت خارج كند و اثقال آن را بيرون آورد. و اين در سنّت اللّه حاصل نمى‏شد مگر به توجّه آدم به طبيعت و خروج آن از محو به صحو و خارج شدن از بهشت لقا و جذبه الهيّه كه اصل همه خطيئات است، پس بر او مسلّط فرمود قواى داخليّه و شيطان خارجى را، كه‏
__________________________________________________
[69] - «از ائمّه اطهار عليهم السلام روايت شده است كه آدم (ع) چون به سوى آن درخت روان شد و بدان رو كرد و از آن بر گرفت و به اميد و طمع آنكه جاودانه در بهشت بماند و به قصد بزرگداشت آن درخت آن را بر سر گذاشت، به اين امّت، كه بهترين امّتهاى انسانى است، امر شد كه اين مواضع را با مسح و شستن تطهير كنند تا از جنابت پدر، كه اصل (آدمى) است، پاك گردند.»
[70] - مجالس [امالى‏] شيخ صدوق، «مجلس» 35.
سرالصلاة ج : 2 ص : 47
او را دعوت به اين شجره كنند كه مبدأ بسط كمالات و منشأ فتح ابواب فيوضات است. پس او را از بساط قرب قبل التّنزّل تبعيد كردند و به توجّه به طبيعت دعوت نمودند تا آن كه وارد حجب ظلمانيّه گردد، زيرا كه تا وارد در حجاب نشود خرق آن نتواند كرد. قال تعالى:لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في احْسَنِ تَقْويمٍ، ثُمَّ رَدَدْناهُ اسْفَلَ سافِلين 95: 4 - 5.[71] ردّ به اسفل سافلين، كه آخرين حجب ظلمانيّه است، از جامعيّت اين اعجوبه الهيّه است و لازمه تعليم اسماء و صفات در حضرت علميّه است.
و چون آدم (ع) از ظهور ملكوتى ايجادى به توجّه به ملك خود خارج شد، محدث به حدث اكبر و مجنب به جنابت عظمى گرديد. و چون اين توجّه در حضرت مثال يا بهشت دنيا متمثّل شد، دنيا به صورت شجره درآمد و آدم به توجّه و مشى به سوى آن و برداشتن به دست و به سر نهادن و اعظام نمودن آن، مبتلاى به خطيئه شد. پس اين خطيئه را و موارد آلودگى به آن را بايد خود و ذرّيه او، خصوصا اين امّت كه خير امم و عارف به اسرارند از نور اولاد اطهار، جبران كنند.
پس، موارد آلودگى ظاهر او را بايد تطهير كنند به آب طاهر نازل از حضرت رحموت، و مورد آلودگى باطن و قلب او را بايد تطهير كنند به آب تجلّيات از حضرت لاهوت. پس در وقت تطهير وجه، وجه قلب را يكسره از غير شست و شو دهند، و در وقت تطهير دست، از مرفق آلودگى به دنيا تا منتهاى اصابع مباشرت آن تطهير كنند، و با فضل آن، اقصاى عرش توجّه به طبيعت و منتهاى مشى به سوى حصول آمال را مسح نمايند، و از فضول توجّه به ملك و بقاياى آثار آن خارج شوند و از خطيئه و جنابت پدر اوّل، كه اصل آنها است، بيرون شوند.
وفي العلل في حديث صلوة المعراج:ثمّ قال ربّى عزّ و جلّ: يا محمّد مدّ يدك فيتلقّاك ماء يسيل من ساق عرشى الأيمن. فنزل الماء فتلقّيته باليمين فمن‏
__________________________________________________
[71] - «همانا انسان را در بهترين صورت و هيئت آفريديم. آنگاه او را به اسفل سافلين (پست‏ترين جاهاى پست) باز گردانيديم.» (تين - 4)
سرالصلاة ج : 2 ص : 48
اجل ذلك اوّل الوضوء باليمنى. ثمّ قال: يا محمّد خذ ذلك فاغسل به وجهك - و علّمه ذلك - فانّك تريد ان تنظر إلى عظمتى و أنت طاهر، ثمّ اغسل ذراعيك اليمين و اليسار - و علّمه ذلك - فانّك تريد ان تتلقّى بيديك كلامى، و امسح بفضل ما في يديك من الماء رأسك و رجليك إلى كعبيك - و علّمه المسح برأسه و رجليه - و قال:
انّى اريد ان امسح رأسك و أبارك عليك. فامّا المسح على رجليك فانّى اريد ان اوطئك موطأ لم يطأه احد قبلك و لا يطأه احد غيرك... الحديث. [72]
تو نيز، اى شفيق عرفانى و رفيق ايمانى، تأسّى كن به سر حلقه اهل معرفت و يقين، و دست راست خود را به سوى رحمت حقّ دراز كن و از آب نازل از ساق ايمن عرش رحمت تلقّى كن، كه حقّ تعالى دست خالى فقراء الى اللّه را رد نمى‏فرمايد و كشكول گدائى ارباب حاجت را تهى بر نمى‏گرداند. پس، از آن آب رحمت بردار و روى آلوده به توجّه به دنيا، بلكه به ما سوى را شست و شو ده، چه كه با اين قذارت و آلودگى به عظمت حق نتوان نظر كرد:فانّ الدّنيا و الآخرة ضرّتان. [73]
پس دستهاى خود را از مرفق رؤيت حول و قوّه تا اصابع مباشرت به رؤيت انيّت و انانيّت تغسيل كن: فلا حول و لا قوّة الا باللّه، [74] چه كه با اين كثافت استقلال نفس، مسّ كتاب حقّ‏
__________________________________________________
[72] - در كتاب علل الشّرائع در ضمن حديث نماز معراج آمده است: «... سپس پروردگارم عزّ و جلّ فرمود:
اى محمد، دست خود را پيش ببر تا آبى كه از ساق راست عرش من جارى است به تو برسد. پس آب فرو ريخت و من دست راست خود را بدان زدم، از اين رو آغاز وضو با دست راست شد. سپس فرمود:
اى محمد، آن آب را بگير و با آن روى خود بشوى - و نحوه شستن را به حضرتش تعليم داد - زيرا كه تو مى‏خواهى در حال پاكى به عظمت من نظر كنى. سپس ذراع راست و ذراع چپت را بشوى - و نحوه شستن را به او تعليم داد - كه تو مى‏خواهى با دو دستت كلام مرا دريافت كنى. و با باقيمانده آب دستانت سرت و دو پايت را تا قوزك مسح كن - و نحوه مسح سر و پا را بدو آموخت - و فرمود: من مى‏خواهم سرت را مسح كنم و بر تو مبارك گردانم. و امّا مسح بر دو پايت (براى اين است كه) مى‏خواهم قدمت را بر جايى بگذارم كه پيش از تو كسى بر آن گام نگذارده و كسى جز تو بر آن گام نخواهد گذاشت.» حديث ادامه دارد. علل الشّرائع، ص 312، باب 1، حديث 1.
[73] - «دنيا و آخرت هووى يكديگرند.» عوالى اللّئالى، ج 1، ص 277، حديث 106، و ج 4، ص 115.
نهج البلاغة، حكمت 100.
[74] - «هيچ جنبشى و هيچ نيرويى نيست مگر از خدا.»
سرالصلاة ج : 2 ص : 49
نتوان كرد، قال تعالى:لا يَمَسُّهُ الا الْمُطَهَّروُن 56: 79.[41] و با فضل آن، مسح رأس خود كن و علوّ و عظمت و تكبّر را از سر بنه تا ممسوح به دست حقّ گردى، و تفكّر در غير و غيريّت را از سر بيرون كن تا به بركات حقّ مبارك شوى، و تطهير كن پاى تردّد در شئون كثرت را تا محرم محفل انس شوى، و قدم به فرق خود نه تا لايق بساط عظمت گردى.