فصل چهارم [در بيان آنكه رأفت از لوازم فطرت مخموره و از جنود عقل است‏]
بدان كه رحمت و رأفت و شفقت و لينت و حلم، هر يك از لوازم فطرت مخموره و از جنود عقل و رحمانند، و حبّ تعاطف و ترحّم و مودّت و معدلت در خميره ذات تمام عائله بشرى هست.
و هر كس هر چه ظالم باشد، به حسب جبلّت اوّليه، به زير دستان و افتادگان و ضعفاء و بيچارگان و به كودكان ضعيف، رحيم و عطوف و رءوف است، بلكه رحمت بر هر صاحب حيوتى و رأفت بر هر موجودى در نهاد انسان به وديعت گذاشته شده.
انسان را، خداى تعالى از حقيقت رحمت خود آفريده، و انسان صورت رحمت الهيّه است. چنانچه خداى تعالى فرمايد:الرَّحْمنُ. عَلَّمَ الْقُرآنَ.
خَلَقَ الإنْسانَ 55: 1 - 3«»،خلق انسان را به اسم رحمان نسبت مى‏دهد. و از اين جهة است كه انسان ظالم و قسىّ القلب هم از ظلم و قساوت فطرتا متنفّر است، و اگر ظلم و قساوت خود را هم غفلت كند، از قساوت و ظلم ديگران بالفطره تكذيب
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 241
مى‏كند، و از معدلت و رحمت و رأفت، ذاتا خوشش مى‏آيد، بلكه ظالم، ظلم را مى‏خواهد طبعا كه با عدل بكند، و اجراء قساوت را به طور رحمت، خواهى نخواهى مى‏كند و صورت رحمت به او مى‏دهد، زيرا كه فطرت از آن گريزان است، و جبلّت ذات از آن متنفّر است، چنانچه متوجّه رحمت و رأفت است، و مى‏خواهد خود را - گر چه در اسم و صورت - به آن نزديك كند و از آن بهره بردارى كند، و لو به طور اسم و صورت باشد.
و اين مطلب - يعنى رحمت و رأفت و معدلت و محبّت و مودّت و امثال آن، از لوازم فطرت مخموره بودن، و مقابلات آنها بر خلاف فطرت و از لوازم احتجاب آن بودن - پس از مراجعه به وجدان خود و حالات ديگران از عائله بشرى محتاج به اقامه برهان و تطويل و بيان نيست.
گرچه هر يك از اين مطالب در باب علم اسماء در تحت ميزان علمى كامل و برهان منطقى و فلسفى، تامّ است، ولى اين رساله معدّ براى اين طرز بيان نيست، بايد به محل خود رجوع شود تا معلوم شود كه جميع خيرات و كمالات راجع به اسماء الهيّه است و مجعول بالذات است، چنانچه مقابلات آنها راجع به اسماء تنزيهيّه و مجعولات بالعرض هستند، و فطرت مخموره صورت كماليّه رحمانيّه است، و نظام وجود بر كمال و خير است، و نقايص و شرور از اعدام و راجع به احتجاب فطرت و بعد از معدن نور و عظمت است.