و چون حقيقت توكّل و مدايح آن معلوم شد، حرص كه ضد آن است و ذمائم آن نيز معلوم شود. و آن يكى از جنود بزرگ جهل است و ابليس، كه كمتر دامى از دامهاى ابليس در بنى آدم مثل آن مورد تأثير است. و آن از جهل به حق و توحيد و اسماء و صفات و مجارى قضاى الهى حاصل شود و صاحب اين خلق
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 225
زشت و خاصّه مهلكه از حق تعالى و قدرت و نعمتهاى او غافل است، و به مسلك اهل معرفت در حدّ شرك و كفر داخل است. و چون تمام مقدّمات و پايه‏هاى او بر جهل نهاده شده و جهل خود احتجاب فطرت است (چنانچه سابقا مذكور شد)، از اين جهت آن از لوازم فطرت محجوبه و از جنود جهل به شمار مى‏رود.
و اين خلق فاسد انسان را به طورى به دنيا متوجه كند، و ريشه حبّ دنيا را در دل محكم كند، و زخارف آن را در قلب تزئين كند و جلوه دهد، و مورث اخلاق و اعمال ناهنجار ديگر گردد، چون بخل و طمع و غضب و منع حقوق واجبه الهيه و قطعيه رحم و ترك صله اخوان مؤمنين و امثال آن كه هر يك خود سببى مستقل است در هلاكت انسان.
و ما اكنون بعضى از آيات كريمه و اخبار شريفه [اى‏] كه در اين باب وارد است، مذكور مى‏داريم، بلكه نفس حريص به دنيا را از آن تنبّهى حاصل شود.
خداى تعالى، در سوره مباركه معارج، پس از آن كه شمه [اى‏] از احوال و اهوال قيامت را ذكر مى‏فرمايد، به بيانى كه دل اشخاص بيدار را مى‏شكافد و فؤاد مؤمنين را ذوب مى‏كند مى‏فرمايد:
كَلا إنَّهَا لَظَى. نَزَّاعَةً لِلشَّوى. تَدْعُو مَنْ أدْبَرَ وَ تَوَلّى. وَ جَمَعَ فَأوْعى. إنَّ الإنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعا. إذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعا. وَ إذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعا 70: 15 - 21.«» سبحانه و تعالى اين كلام معجز نظام را نتوان به نطاق بيان در آورد، و لباس ترجمه به قامت قيامت آن پوشانيد، چه كه به هر بيانى در آيد، از لطافت آن و
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 226
تأثيرش در نفس كاسته شود.
«كلا» مربوط به آيات سابقه است، يعنى هرگز انسان را در آن روز هولناك چيزى نتوان از عذاب نجات دهد، گر چه زن و فرزند و هر چه در عالم است، فدا دهد.
همانا آتش جهنم شعله‏ور است و با آن شعله، گوشت و پوست و عصب و عروق را از استخوان مى‏ريزد، دائما، پس مى‏رويد.
آن شعله به خود دعوت مى‏كند آنهايى را كه از حق رو برگردان شدند و پشت كردند و جمع كردند مال و منال را و خزينه كردند.
همانا انسان بسيار حريص خلق شده. چون به او شرّى رسد، جزع كند. و چون خيرى رسد، منع كند و حقوق الهى و خلقى را ندهد.
و بايد دانست كه چون فطرت محجوبه، چون طبيعت ثانويه شده است از براى انسان، از اين جهت فرموده:إنَّ الإنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعا 70: 19«»و اين منافات با خلق فطرت بر سلامت ندارد، چنانچه واضح است.
و روايات شريفه در اين باب بسيار است، و ما به ذكر كمى از آن قناعت كنيم.
كافي بإسناده عن أبي عبد اللّه - عليه السّلام - قال:«قال أبو جعفر - عليه السّلام -: مثل الحريص على الدّنيا مثل دودة القزّ كلّما ازدادت من القزّ على نفسه الفّا كان أبعد لها من الخروج حتّى تموت غمّا». قال: «و قال أبو عبد اللّه:
أغنى الغنيّ من لم يكن للحرص أسيرا.»«»
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 227
مى‏فرمايد: «مثل حريص به دنيا همچون كرم ابريشم است، هر چه به خود بيشتر بپيچد، از خارج شدن دورتر شود، تا آن كه بميرد». و حضرت صادق فرمود: «بى‏نيازترين بى‏نيازان كسى است كه اسير حرص نباشد».
و از حضرت صادق، در وسايل منقول است كه فرمود: «حريص از دو خصلت محروم و ملازم دو خصلت است: محروم از قناعت است، پس راحتى از او سلب شود، و محروم از رضا است، پس يقين از او مفتقد گردد».«» و در مستدرك وسايل سند به حضرت رسول - صلّى اللّه عليه و آله - رساند كه فرمود: «پير مى‏شود پسر آدم و دو خصلت در او جوان شود: حرص بر مال و حرص بر عمر».«» و از حضرت امير - عليه السلام - منقول است كه از او سؤال شد: چه ذلّتى از هر چيز ذلّتش بيشتر است؟ فرمود: «حرص بر دنيا».«» وعن تحف العقول عن أمير المؤمنين - عليه السّلام - أنّه قال في وصيّته للحسين - عليه السّلام: -
«أي بنيّ الحرص مفتاح التّعب، و مطيّة النّصب، و داع إلى التّقحّم في الذّنوب. و الشّره جامع لمساوي العيوب.»«»