شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 195
فصل دوم [در بيان تأثير طمع و يأس‏]
ممكن است فرق ديگرى ما بين رجاء و طمع باشد. و آن، آن است كه مراد از طمع اميد به مغفرت معاصى يا غفران مطلق نقايص باشد، چنانچه خداى تعالى از قول حضرت خليل الرحمن نقل فرمايد:وَ الَّذي أطْمَعُ أنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيْئَتِي يَوْمَ الدِّينِ 26: 82. رجاء اميدوارى به ثواب اللّه و چشم داشت به رحمت واسعه باشد. و ممكن است، به عكس اين باشد. پس ضد آنها نيز به حسب مقابله فرق مى‏كند.
و در هر صورت رجاء و طمع به ذات مقدس و انقطاع از خلق و پيوند به حق از لوازم فطرت مخموره و مورد مدح ذات مقدس حق و حضرات معصومين - عليهم السلام - است.
قال اللّه تعالى:وَ ادْعُوهُ خَوْفا وَ طَمَعا إنَّ رَحْمَةَ اللّهِ قَرِيْبٌ مِنَ الْمُحْسِنينَ 7: 56. در وصف مؤمنين فرمايد:تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفا وَ طَمَعا و مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ 32: 16. همان طور كه رجاء به حق تعالى و طمع به رحمت واسعه و اميدوارى از سر چشمه فيض آن ذات مقدس از شعب توحيد و از لوازم فطرت مخموره الهيه است، و قطع طمع از ديگر موجودات و چشم‏پوشى از دست مردم نيز از لوازم
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 196
فطرت اللّه است، همانطور طمع به غير حق و اميدوارى به مخلوق از شعب شرك و از وساوس ابليس و بر خلاف فطرت و از لوازم احتجاب است.
در كافى شريف، سند به حضرت سجّاد - عليه السلام - مى‏رساند كه فرمود:
«ديدم كه تمام خير مجتمع است در بريدن طمع از آنچه در دست مردم است». در وسايل، سند به حضرت امير - سلام اللّه عليه - رساند كه در جمله وصيتها كه به محمد بن حنفيّه‏رمود اين بود: «اگر دوست داشته باشى كه جمع كنى خير دنيا و آخرت را، پس قطع كن طمع خود را از آنچه در دست مردم است».فيه عن أبي جعفر - عليه السّلام - قال:«أتى رجل رسول اللّه - صلّى اللّه عليه و آله و سلّم - فقال: علّمني يا رسول اللّه شيئا. فقال: عليك باليأس ممّا في أيدي النّاس، فإنّه الغنى الحاضر. قال: زدني يا رسول اللّه. قال: إيّاك و الطّمع فإنّه الفقر الحاضر»
الحديث.
وعن الصّادق عن آبائه - عليهم السّلام - قال:«سئل أمير المؤمنين - عليه‏
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 197
السّلام -: ما ثبات الإيمان؟ قال: الورع. فقيل: ما زواله؟ قال: الطّمع.»«»
وعن نهج البلاغة قال:«أكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع.»«»
وفي الوسائل عن أحمد بن فهد«» قال: روي عن أبي عبد اللّه - عليه السّلام -في قول اللّه عزّ و جل -:وَ مَا يُؤْمِنُ أكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إلا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ 12: 106.«» قال: «هو قول الرّجل: لو لا فلان لهلكت، و لو لا فلان ما اصبت كذا و كذا، و لو لا فلان لضاع عيالي. ألا ترى أنّه قد جعل للّه شريكا في ملكه يرزقه و يدفع عنه؟ قلت: فيقول: ماذا؟ يقول: لو لا أن منّ اللّه علي بفلان لهلكت؟ قال: نعم لا بأس بهذا أو نحوه.»«»
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 198
و اين حديث شريف، از لباب معارف الهى و اصول حقايق توحيد است كه از معدن وحى الهى و مخزن علم ربّانى صادر شده و متكفّل توحيد خاصّى و وحدت در كثرت است كه قرة العين اولياء است.
و اين احاديث شريفه كفيل تأديب نفوس و طريق ارتياض قلوب است، چه دلبستگى به مخلوق و غفلت از حق - جلّ جلاله - از حجب غليظه ايست كه نور معرفت را خاموش و قلب را مكدّر و ظلمانى كند، و اين از بزرگترين دامهاى ابليس شقىّ و مكايد بزرگ نفس است كه انسان را از ساحت مقدّس حق دور و از معارف حقه مهجور مى‏كند.
و اين كه در روايات شريف است كه تمام خيرات مجتمع است در قطع طمع از مردم«»، براى آن است كه قطع طمع از مردم، راه انقطاع به حق و وصول به باب اللّه را باز كند، و آن مجمع همه خيرات و مركز تمام بركات است كه فطرت انسانيّه مخمور بر آن و مفطور به آن است.