فصل سوم‏
در بيان آنكه شكر از جنود عقل و لازمه فطرت مخموره است.
چنانچه كفران از جنود جهل و لازمه فطرت محجوبه است بدان كه از فطرياتى كه در فطرت همه عائله بشرى به قلم قدرت حق ثبت، و
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 186
همه با هم در آن موافق و مشتركند، تعظيم منعم و ثناى او است، و هر كس به فطرت مخلاى خود رجوع كند، در مى‏يابد كه تعظيم و محبت منعم در كتاب ذاتش ثابت و ثبت است.
تمام ثناها و تعظيمهائى كه اهل دنيا از صاحبان نعمت و مواليان دنياوى خود كنند، به همين فطرت الهيه است. تمام تعظيمها و اثنيه [اى‏] كه متعلّمان از دانشمندان و معلّمان كنند نيز از اين فطرت است.
و اگر كسى كفران نعمتى كند يا ترك ثناى منعمى نمايد، با تكلّف و بر خلاف فطرت الهيّه است، و خروج از غريزه و طبيعت انسانيت است. و لهذا به حسب فطرت، كافران نعمت را نوع بشر تكذيب و تعييب كنند، و از غريزه ذاتيه انسانيه خارج شمارند.
اين‏ها كه مذكور شد، راجع به شكر منعم مطلق - حقيقى و مجازى - بود، ولى بايد دانست آنچه از فطريات سليمه و لازمه فطرت مخموره غير محتجبه است، شكرگزارى و ثناجوئى از ذات مقدّس منعم على الاطلاق است كه بسط بساط رحمتش در سر تا سر دار تحقق پهن گرديده، و تمام ذرّات كائنات از خوان نعمت و ظلّ رزّاقيت ذات مقدّسش برخوردارند. و چون ذات مقدّسش كامل مطلق و كمال مطلق است و لازمه كمال مطلق، رحمت مطلقه و رزّاقيت على الاطلاق است، ديگر موجودات و نعمتهاى آنها ظلّ رحمت او و جلوه رزّاقيت اويند، و هيچ موجودى را از خود كمال و جمال و نعمت و رزّاقيتى - ازلا و ابدا - نيست.
و هر كس نيز به صورت، داراى نعمت و كمالى است، و در حقيقت، مرآت رزّاقيت و آينه كمال آن ذات مقدس است، چنانچه از كريمه شريفه:
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 187
إنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِيْنُ 51: 58كه حصر رزّاقيت به حق تعالى فرموده، اين معنى بطور اكمل مستفاد شود. و دقيقتر از اين، استفاده شدن اين گونه مطالب است، از مفتاح كتاب شريف الهى كه فرمايد:الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ 1: 2كه تمام محامد و جميع اثنيه را منحصر به ذات مقدّس فرمايد، خصوصا با متعلق بودن «بسم اللّه» به «الحمد للّه» چنانچه در مسلك اولياء عرفان و اصحاب ايقان است‏و در اين دقيقه اسرارى است كه كشف آن خالى از خطر نيست.
بالجمله، فطرت سليمه كه محتجب به تحت استار تعينات خلقيّه نشده، و امانت را چنانچه هست به صاحبش مردود نموده، در هر نعمتى شكر حق كند، بلكه نزد فطرت غير محجوبه، هر شكرى از هر شاكرى و هر حمد و ثنائى از هر حامد و ثناجوئى - به هر عنوان و براى هر كس و هر نعمت باشد - به غير ذات مقدس حق - جلّ و علا - راجع نشود، گرچه خود محجوبين گمان كنند مدح غير او كنند و ثناى غير او نمايند. و از اين جهت توان گفت: بعثت انبياء براى رفع اين حجاب و بر چيده شدن استار از جلوه جمال أزلى - جلّت عظمته - است. و شايد كريمه شريفه:إنْ مِنْ شَي‏ءٍ إلا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسبِيْحَهُمْ 17: 44و امثال آن‏شاره به همين دقيقه باشد، و لكن انسان بيچاره محتجب كه فطرت سليمه الهيه‏اش را در پس پرده‏هاى ظلمت تعينات خلقيّه مستور و محجوب
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 188
نموده، و نور خدا داد جبلّتش را به ظلمتهاى كثرات خلقيه منطفى و منطمس كرده، كفران نعم الهيه كند، و هر نعمتى را به موجودى نسبت دهد، و چشم اميدش دائما به اهل دنيا باز، و دست طمعش به فقرائى كه چون خودش فقر در ناصيه همه ثبت است، دراز است.
اى بيچاره انسان محجوب كه عمرى در نعمتهاى بى منتهاى حق غوطه خوردى، و از رحمتهاى بى‏كرانش برخوردار گشتى، و ولى نعمت خود را نشناخته، كور كورانه از ديگران ستايش كردى، و به ناكسان كرنش نمودى آرى، شكر مخلوق از وظايف حتميه است، چنانچه فرموده‏اند: «من لم يشكر المخلوق لم يشكر الخالق»كن از آن جهت كه آنها را خداوند وسايل بسط نعمت و رحمت مقرّر فرموده، نه آن كه با شكر آنها از خالق و رازق حقيقى محجوب گردى، چه كه اين عين كفران نعمت ولى نعم است.
بالجمله معلوم شد كه شكر از لوازم فطرت مخموره است، و كفران از احتجاب فطرت و از جنود ابليس و جهل است. و با اين بيان فتح ابوابى از معارف شود، به شرط رجوع به فطرت مخموره و خروج از حجاب و احتجاب.