فصل دوم در بيان فرق ما بين رجاء و غرور است‏
بدان كه انسان به واسطه حبّ نفس و خودخواهى و خودبينى، از خود غافل شود و چه بسا كه نقصانها و عيبهائى در اوست و او آنها را كمال و حسن، گمان كند. و اشتباه بين صفات نفس بسيار زياد است، و كم كسى است كه بتواند تمييز صحيح بين آنها بدهد. و اين يكى از معانى، يا يكى از مراتب نسيان نفس است كه از نسيان حق - جلّ و علا - حاصل شده است، كه اشاره به آن فرموده در سوره حشر، آيه 19:وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِيْنَ نَسُوا اللّهَ فَأنسَاهُمْ أنْفُسَهُمْ أُوْلئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ 59: 19«»و ما اكنون، در صدد بيان آن به وجه تفصيلى نيستيم.
يكى از امورى كه مورد اشتباه است و انسان به واسطه محجوبيّت گول مى‏خورد، تمييز ما بين غرور و امانى و ما بين رجاء و وثوق به حق است. و پر معلوم است كه غرور از بزرگترين جنود ابليس است، به خلاف رجاء كه از جنود رحمان عقل است، با اين كه اين دو، هم به حسب مبادى و هم به حسب آثار، مختلف و متميزند.
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 132
مبدأ رجاء علم به سعه رحمت، و ايمان به بسط فيض و كمال و اسماء و صفات است. و مبدأ غرور، تهاون به امر الهى، و جهل به عوالم غيب و صور غيبيه افعال و لوازم ملكوتيه صفات نفس است. و از اين جهت، آثار اين دو نيز مختلف است، زيرا كه كسى كه معرفت به سعه رحمت و بسط نعمت حق و ايمان به آن دارد، حالت رجاء براى او دست داده، همين معرفت او را به تزكيه اعمال و تصفيه اخلاق و جديت در اطاعت اوامر مولى و ولىّ النعم دعوت كند، و كسى كه صاحب غرور است، در دام شيطان و نفس امّاره، از كسب معارف و تحصيل اخلاق كريمانه و اعمال صالحه باز ماند.
نفوس راجيه در عين حال كه به همه طور، قيام به امر مى‏كنند نقطه اتّكاء آنها به اعمال و احوال خود نيست، زيرا كه آنها عظمت حق را دريافتند و مى‏دانند در مقابل عظمت حق، هر چيزى كوچك و هر كمالى بى‏مقدار است، و در پيشگاه جلالت كبرياى او، همه اعمال صالحه به پشيزى نيرزد. اتكاء آنها به رحمت و بسط فيض ذات مقدس است.
ولى نفوس مغروره از همه كمالات باز مانند و خود را در صف اراذل حيوانات منسلك كنند، و از حق تعالى و رحمت او، غافل و رو بر گردان‏اند، و به صرف لقلقه لسان مى‏گويند: خدا أرحم الرّاحمين است و خدا بزرگ است.
شيطان آنها را وادار كند به معاصى كبيره و ترك واجبات عظيمه، و به آنها تلقين كند كه در مقام عذر بگويند: خدا بزرگ است. در صورتى كه اگر ذرّه‏ئى از عظمت خداوند - تبارك و تعالى - را دريافته بودند ممكن نبود در محضر او و حضور او، با نعمت او مخالفت او كنند.
اينان خداوند را به عظمت و بزرگى ياد كنند و سعه رحمت حق را به رخ
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 133
خود و ديگران بكشند، ولى افعال و اعمال آنها شباهت ندارد به كسى كه از عظمت حق، جلوه‏اى در قلب او حاصل باشد و از سعه رحمت حق تعالى پرتوى در لوح نفس آنها نور افكنده باشد.
اينان در امور آخرت، تهاون و تنبلى كنند و اسمش را رجاء واثق گذارند، و صورت اتكاء به عظمت حق به آن دهند. ولى در امور دنياوى، با كمال حرص و عجله مشغول به جمع و ضبطند، گوئى خداى تعالى فقط در آخرت و راجع به امور آخرتى، بزرگ است و در امور دنيائى بزرگى ندارد.
اينان در امور دنياوى كاملا اعتماد به نفس و خلق دارند و از حق كاملا غافلند، حتى اسمش را نيز نبرند، و در امور آخرتى گويند: توكل به خدا داريم.
اين نيست مگر غرور.
بالجمله، صاحبان رجاء از عمل باز نمى‏مانند، بلكه جديّت آنها بيش از ديگران است. ولى اعتماد آنها به عمل خود نيست، بلكه اعتماد آنها در عين عمل كردن، به حق است، زيرا كه هم قصور خود را مى‏بينند و هم سعه رحمت را.
مغرورين اشخاصى را مانند كه در ايّام بذر افكندن و تخم افشاندن و به عمل زراعت مشغول شدن، مشغول لهو و لعب شوند و با تنبلى سر برند و بگويند:
خدا بزرگ است، بى‏بذر نيز مى‏تواند بدهد.
راجين، به زارعى مانند كه در موقع خود، قيام به عمل رعيتى كند و در موقع خود، بذر افشانى كند و آبيارى نمايد، ولى تنميه و توليد آن را از حق بخواهد و ظهور ثمره و پيدايش نتيجه را از حق و قدرت او بداند. دنيا مزرعه آخرت است، چنانچه اين مطلب مبرهن«» و از رسول ختمى - صلّى اللّه عليه و آله و سلّم - نيز
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 134
روايت است.«» آنان كه عمل نكنند و جزاء و نتيجه خواهند، مغرورانند.
و آنان كه عمل كنند و به عمل خود اعتماد كنند، از معجبانند كه از خود ناسى و از حق غافلند.
و آنان كه عمل كنند و خود و عمل خود را ناچيز شمارند و به حق و سعه رحمت او اعتماد دارند، اصحاب رجاء هستند.
علامت اين‏ها آن است كه در دنيا نيز به غير حق اعتماد و توكّل نكنند، و چشمشان از ديگر موجودات بسته و به جمال جميل باز است، و از عمل به وظيفه و قيام به خدمت، خوددارى نكنند، بلكه معرفت آنها، آنان را به عمل وادارد و از مخالفت باز دارد.
و در احاديث شريفه، اشاره به آنچه مذكور شد فرموده، چنانچه در «كافى» شريف سند به حضرت صادق [عليه السّلام‏] رساند كه راوى گويد:
«گفتم به آن بزرگوار كه يك دسته از مردم معصيت خدا مى‏كنند و مى‏گويند:
ما اميدواريم. و همين طور هستند تا بميرند.
فرمود: اين جماعت مردمى هستند دستخوش امانى و آرزوى بيجا. اينان دروغ مى‏گويند، اين‏ها راجى نيستند. كسى كه اميد چيزى را داشته باشد آن را طلب كند و كسى كه از چيزى بترسد فرار كند از آن».«»
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 135
و روايت ديگرى است به همين مضمون، الا آن كه در آنجا فرمايد: «آنها دوستان ما نيستند».«» و هم در كافى شريف از حضرت صادق - عليه السّلام - روايت كند كه:
«مؤمن، مؤمن نيست تا آن كه خائف و راجى باشد و نمى‏باشد ترسناك و اميدوار، تا آن كه عمل كند به آنچه از آن مى‏ترسد و اميدوار است».«» و هم در كافى شريف از حضرت باقر - سلام اللّه عليه - روايت كند كه:
«فرمود رسول خدا - صلّى اللّه عليه و آله - كه: خداى - تبارك و تعالى - فرمود كه:
اعتماد نكنند آنهايى كه عمل مى‏كنند براى من، بر آن اعمالى كه مى‏كنند براى ثواب من، زيرا كه آنها اگر جدّ و جهد كنند و نفوس خود را به زحمت بيندازند در تمام عمر خود در عبادت من، آنها مقصّرند و نمى‏رسند در عبادتهاى خود به حقيقت عبادت من. در آن چيزهايى [كه‏] طلب مى‏كنند نزد من - از كرامتها و نعيم بهشتى و درجات عاليه در جوار من -، و لكن به رحمت من وثوق داشته باشند و به فضل من اميدوار باشند و به حسن ظنّ، به من مطمئن باشند، زيرا كه رحمت من، در اين هنگام به آنها مى‏رسد و عطاى من مى‏رساند آنها را به رضاى من، و مغفرت من مى‏پوشاند به آنها لباس بخشش مرا. همانا من خداوند رحمان
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 136
رحيمم و به اين اسم نامبرده شدم».«» و احاديث در اين باب بسيار است.«» اكنون عزيزا مطالعه احوال نفس خود كن و از مبادى و ثمرات احوال نفس، خود را تمييز ده، ببين ما جزء كدام طايفه هستيم؟ آيا بزرگى خدا و عظمت رحمت و سعه مغفرت و بسط بساط عفو و غفران، ما را به آن ذات مقدّس اميدوار نموده، يا به غرور شيطانى گرفتار شديم، و از حق و صفات جمال و جلال او غافليم، و سهل انگارى در امور آخرت ما را مبتلا نموده؟ احترام عظيم و منعم، و احترام محضر هر كس، فطرى انسان است. ارباب دنيا، كه از صاحبان نعيم دنيا يا صاحبان قدرت و عظمت دنيايى، در محضر آنها احترام كنند، چون تشخيص داد [ه‏ا] ند كه آنها عظيم و منعمند. پس فطرت محجوبه، آنها را دعوت به احترام نموده.
تو اگر از عظمت حق و سعه رحمت و بسط نعمت و مغفرت و تعميم عفو و غفران حق در قلبت جلوه‏اى حاصل است، فطرت مخموره تو را دعوت به احترام
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 137
و تعظيم كند، و در محضر او - كه همه عالم است - ممكن نيست كه مخالفت او كنى. پس اين مخالفتها از احتجاب است، و اين احتجاب مايه غرور است.
هان اى عزيز از خواب گران برخيز و از اين غرور شيطانى بپرهيز كه اين غرور انسان را به هلاكت ابد رساند، و از قافله سالكان باز دارد، و از كسب معارف الهيّه - كه قرّة العين اهل اللّه است - محروم كند.
و بدان كه با غرور، مواعظ الهيّه و دعوتهاى انبياء و موعظتهاى اولياء اثر نكند، زيرا كه غرور ريشه همه را بنيان كن كند، و اين از دامهاى بزرگ و نقشه‏هاى دقيق ابليس و نفس است كه انسان را از فكر خود و فكر مرضهاى خود ببرد، و موجب نسيان و غفلت شود، و اطباى نفوس از علاج او عاجز شوند، و يك وقت به خود آيد كه كار از اصلاح گذشته و راه چاره بكلى مسدود شده. قال [الله‏] - تعالى:وَ أنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إذْ قُضِيَ الأمْرُ وَ هُمْ في غَفْلَةٍ وَ هُمْ لا يُؤْمِنُونَ 19: 39.«»