شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 83
فصل چهارم [ضرورت اصلاح نفس‏]
اكنون كه معلوم شد تمام خيرات از سرچشمه نور فطرت اللّه است در صورتى كه محتجب به حجابهاى طبيعت نباشد، و اسير دامهاى پيچاپيچ نفس و ابليس نگردد، و كفيل سعادت مطلقه انسانى همين فطرت شريفه است، و نيز معلوم شد كه تمامى شرور از فطرت محجوبه مظلمه به ظلمات طبيعت است، و منشأ همه شقاوات و بدبختيها در دنيا و آخرت، همين احتجابات است، بايد دانست كه اگر انسان از خود غفلت كند و در صدد اصلاح نفس و تزكيه آن بر نيايد و نفس را سر خود بار آورد، هر روز، بلكه هر ساعت بر حجابهاى آن افزوده شود، و از پس هر حجابى حجابى، بلكه حجبى براى او پيدا شود تا آن جا كه نور فطرت بكلى خاموش و منطفى شود، و از محبت الهيّه در آن اثرى و خبرى باقى نماند، بلكه از حق تعالى و آنچه به او مربوط است از قرآن شريف و ملائكة اللّه و انبياء عظام و اولياء كرام - عليهم السلام - و دين حق و جمله فضائل متنفّر گردد، و ريشه عداوت حق - جلّ و علا - و مقرّبان درگاه مقدس او در قلبش محكم و مستحكم گردد تا آن جا كه بكلى درهاى سعادت بر او بسته شود، و راه آشتى با حق تعالى و شفعاء - عليهم السلام - منسدّ گردد، و مخلّد در ارض طبيعت گردد كه باطن آن در عالم ديگر جلوه كند و آن خلود در عذاب جهنم است.
و اين افزايش حجب، سبب طبيعى دارد، و آن، آن است كه اين سه قوّه، يعنى، قوّه شيطنت، كه فروع آن عجب و كبر و طلب رياست و خدعه و مكر و نفاق و كذب و امثال آن است، و قوّه غضب، كه خودسرى و تجبّر و افتخار و
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 84
سركشى و قتل و فحش و آزار خلق و امثال آن از فروع آن است، و قوّه شهوت، كه شره و حرص و طمع و بخل و امثال آن از فروع آن است، اين قواى ثلاثه، محدود به حدّى نيستند، به اين معنا كه اگر افسار شيطنت را انسان رها كند، در هيچ حدّى واقف نشود و به هيچ مرتبه‏اى از مراتب قانع نگردد، و براى به دست آوردن مقصد خود حاضر است با تمام نواميس الهيّه و شرايع حقّه مخالفت و دشمنى كند، و براى رسيدن به يك رياست جزئى، حاضر است فوج فوج انبياء و اولياء و صلحاء و علماء باللّه را قتل و غارت كند، و همين طور آن دو قوه ديگر در صورت سر خود بودن و افسار گسيختگى.
و معلوم است هر مرتبه‏اى از مراتب لذّات نفسانيّه - كه راجع به اين سه قوه است - كه از براى انسان حاصل شود به اندازه خود انسان را دلبسته به دنيا و غافل از روحانيّت و حقّ و حقيقت كند.
مثلا، در هر لذتى كه ذائقه انسانى از اين عالم مى‏برد در صورتى كه محدود به حدود الهيّه نباشد، همان لذّت انسان را به دنيا نزديك كند و علاقه قلبيه را زياد كند، و به همان اندازه علاقه به روحانيّت و حقّ كم شود و محبت الهيّه از قلب زائل شود. و چون پشت سر هر لذّتى، نفس لذّت ديگر، بلكه لذات ديگر را طالب شود و نفس امّاره قواى مخصوصه اين كار را براى تحصيل آن ترغيب كند، پس در پشت سر هر حجابى، حجبى ظلمانى براى انسان پيدا شود و از هر يك از اين مجارى و قواى حسيّه - كه شعاع نفس از آنها به عالم طبيعت و دنيا جلوه كرده - دائما حجابهائى به روى قلب و روح كشيده شود كه انسان را از سير إلى اللّه و طلب حقّ - جلّ جلاله - باز دارد.
و خسران و حسرت، بلكه تعجّب و حيرت در آن است كه همان فطرتى كه براق سير اولياء است به معراج قرب حضرت بارى - جلّ و علا - و سرمايه
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 85
وصول آنها است به كمال مطلق، همان انسان سر خود را به نهايت شقاوت و بعد از ساحت قدس كبريا رساند، و اين بالاترين خسرانها است، چنانچه حق تعالى فرمايد:وَ الْعَصْرِ - إنَّ الإنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ 103: 1 - 2.«» چه خسرانى بالاتر از اين كه انسان سرمايه سعادت ابدى را خرج در راه تحصيل شقاوت ابدى كند، و آنچه را كه حق تعالى به او داده كه او را به اوج كمال رساند، همان او را به حضيض نقص كشاند؟ اى انسان بيچاره چه حسرتى خواهى داشت آن روزى كه پرده طبيعت از چشم برداشته شود و معاينه كنى كه آنچه در عالم قدم زدى و كوشش كردى در راه بيچارگى و شقاوت و بدبختى خودت بوده، و راه چاره و طريق جبران نيز مسدود شده، و دستت از همه جا كوتاه نه راه فرار از سلطنت قاهره الهيّه‏يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الإنْس إنِ اسْتَطَعْتُمْ أنْ تَنْفُذُوا مِنْ أقْطَارِ السَّمَواتِ وَ الارْضِ فَانْفُذُوا 55: 33«»و نه راه جبران نقايص گذشته و عذرخواهى از معاصى الهيّه‏الآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ 10: 91.«».
اى عزيز اكنون تا حجابهاى غليظ طبيعت نور فطرت را بكلى زائل نكرده، و كدورتهاى معاصى صفاى باطنى قلب را بكلى نبرده، و دستت از دار دنيا - كه مزرعه آخرت است«»، و انسان در آن مى‏تواند جبران هر نقصى و غفران هر
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 86
ذنبى كند - كوتاه نشده، دامن همتى به كمر زن و درى از سعادت به روى خود باز كن.
و بدان كه اگر قدمى در راه سعادت زدى و اقدامى نمودى، و با حق - تعالى مجده - از سر آشتى بيرون آمدى و عذر ما سبق خواستى، درهائى از سعادت به رويت باز شود، و از عالم غيب از تو دستگيريها شود و حجابهاى طبيعت، يك يك، پاره شود و نور فطرت بر ظلمتهاى مكتسبه غلبه كند، و صفاى قلب و جلاى باطن بروز كند و درهاى رحمت حق تعالى به رويت باز شود، و جاذبه الهيّه تو را به عالم روحانيت جذب كند، و كم كم محبت حق در قلبت جلوه كند و محبتهاى ديگر را بسوزاند، و اگر خداى - تبارك و تعالى - در تو اخلاص و صدق ديد، تو را به سلوك حقيقى راهنمائى كند و كم كم چشمت را از عالم كور كند و به خود روشن فرمايد، و دلت را از غير خودش وارسته و به خودش پيوسته كند.
بار خدايا آيا شود كه اين دل محجوب و اين قلب منكوس را به خود آرى، و اين غافل فرو رفته در ظلمات طبيعت را به عالم نور كشانى، و بتهاى دل را به دست قدرت خود درهم شكنى، و غبار تن را از پيش چشم فرو ريزى؟ بار الها ما به امانت تو خيانت كرديم، و فطرت اللّه را به تصرف شيطان پليد داديم، و از فطرت الهيّه محجوب شديم، و ترسم كه كم كم، با اين سير طبيعى و سلوك شيطانى، از فطرت الهى يكسره بيرون آئيم، و خانه را يكجا به تصرف شيطان و جنود آن و جهل و جنود آن دهيم.
پروردگارا تو خود از ما دستگيرى كن ما طاقت مقاومت نداريم، مگر لطف تو دستى گيرد إنّك ذو الفضل العظيم.