شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 57
مقاله پنجم در شرح اجمالى از بعض الفاظ حديث شريف‏
تا آن جا كه مقصود اصلى ما است از شرح‏قوله [عليه السلام:]«اعرفوا العقل و جنده و الجهل و جنده تهتدوا»
يعنى بشناسيد عقل و جند او را و جهل و جند او را، تا هدايت پيدا كنيد. و از اين جا معلوم شود كه معرفت عقل و جهل و جنود آنها مقدمه‏اى براى هدايت است و اين هدايت، يا هدايت به كيفيت استكمال نفوس و تنزيه و تصفيه آن است، كه آن نيز مقدمه نفس استكمال و تنزيه و تصفيه است، و يا هدايت مطلق است، كه هدايت به معرفة اللّه، اسّ اساس آن است.
و اين كه اين معرفت نتيجه معرفت عقل و جهل و جنود آنها است، براى آن است كه، تا معرفت به مهلكات و منجيات نفس و طرق تخلّى از آنها و تحلّى به اين‏ها پيدا نشود، نفس را تصفيه و تنزيه و تحليه و تكميل حاصل نشود و تا نفس را صفاى باطنى پيدا نشود و به كمالات متوسّطه نرسد، مورد جلوه اسماء و صفات و معرفت حقيقيه نگردد و به كمال معرفت نرسد، بلكه جميع اعمال صوريه و اخلاق نفسيّه، مقدّمه معارف الهيه است، و آنها نيز مقدّمه حقيقت
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 58
توحيد و تفريد است كه غايت القصواى سير انسانى و منتهى النهايه سلوك عرفانى است. پس هدايت به ملكوت اعلى و از آن جا به باطن اسماء و از آن جا به حضرت هويّت، بى‏مرآت كثرت حاصل نشود الا به شناختن جنود عقل و جهل.
«قال سماعة: فقلت: جعلت فداك لا نعرف إلا ما عرّفتنا»
سماعه گفت:
فدايت شويم، ما نشناسيم مگر آنچه تو به ما معرّفى فرمايى.
بدان كه معرفت عقل و جهل و جنود آنها، از مختصات علوم غيبيّه الهيّه و معارف حقّيه باطنيّه است كه معرفت آنها به جميع شئون و تمام مدارج و مراتب و همه اسرار و حقايق، ميسور و ميسر نشود، مگر از براى اصحاب ولايت و ايقان و او حدى از ارباب معارف و ايمان، كه به نور معرفت و قدم سلوك از جلباب بشريّت خارج و حجب عوالم ملك و ملكوت را خرق نموده، به مبادى وجود و مصادر غيب و شهود رسيده، و به مشاهده حضوريّه، عوالم غيب را دريافته باشند، و اين جز براى كمّل رخ ندهد.
و بايد دانست كه نسبت ما بين مشاهده حضوريّه، كه حقيقة العرفان است، با علوم كليّه الهيّه - كه شعبه‏اى از آن حكمت الهيه و شعبه‏اى از آن علم العرفان است - چون نسبت ما بين خيال و رؤيت و وهم و رؤيا است. و چنانچه رؤيت بصرى در بيدارى و رؤياى در عالم خواب، مشاهده با عين ظاهر و باطن است به طريق جزئيّت و شخصيّت، به خلاف وهم و خيال، كه رؤيت نقشه و دورنماى شى‏ء است، همين طور مشاهدات حضوريّه - كه حقايق و سراير عرفان است - مشاهده به طور جزئيّت و شخصيّت است از آن امورى كه عقل با قدم برهان به طريق كلى دريافته، و به عبارت ديگر، مشاهده، رؤيت به عين عقل است از
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 59
حقايق غيبيه مجرده، چنانچه رؤيت، مشاهده به عين نفس است از امور ظاهريّه.
و تا عقل در عقال مفاهيم و كليّات است، از شهود و حضور خبرى ندارد، گر چه علوم بذر مشاهدات است ولى وقوف در آنها عين حجاب است، و تا آن بذور در زمين قلب، فاسد و ناچيز نشود، مبدأ حصول مشاهدات نگردد، و تا آنها در انبار قلب مورد نظر استقلالى است، از آنها نتيجه حاصل نگردد.
بالجمله، چون احاطه به عوالم غيبيّه ملكوتيّه، چه ملكوت أعلى - كه عوالم عقول كليّه نيز از جمله آنها است - و چه ملكوت سفلى - كه ابليس و جنود او از جمله آنها است و عقول جزئيه نيز از آن عالم است - جز براى كمّل اولياء، كه علوم آنها از سر چشمه وحى الهى و سر منزل افاضه سبحانى است، حاصل نشود.
سماعة بن مهران گفت: «ما معرفت به عقل و جهل و جنود آن نداريم، بجز آنچه تو به ما معرّفى فرمايى».
قوله:«ثمّ جعل للعقل خمسة و سبعين جندا».
بدان كه جعل جنود عقليّه و جهليّه، به نفس جعل عقل و جهل است.
اگر مقصود عقل و جهل كلّى باشد، گر چه ظاهر آن است كه اين جنود، راجع به عقل و جهل جزئى باشد، مگر به نحوى از تأويل و ارجاع ظاهر به باطن و صورت به معنى و البته بنا بر اين، نحوه كثرت در آن عالم نيست، مگر كثرات مفهوميه، نظير كثرت اسماء و صفات در مقام واحديت. و نيز جعل آنها، به نفس جعل عقل و جهل است، اگر مقصود از جعل، تخمير فطرت باشد، زيرا كه فطرت اللّه، چنانچه بر توحيد«» و معرفت است«»، بر جميع حسنات و كمالات
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 60
است، چنانچه در محل خود معلوم و مبيّن است.«» و اما جعل جهل و جنود آن، تبعى ظلّى است، از قبيل جعل لوازم ماهيت، و اين خود يكى از مسائل علم الهى است كه در حكمت متعاليه به تحقيق پيوسته«» و اين جا مجال آن مباحث نيست.
و اگر مراد از جنود، نفس فعليّات اين اوصاف و كمالات باشد، جهل از قبيل لوازم وجود است بالنسبه به كمالات عقليه، و يا آن كه اين‏ها به كسب عبد حاصل شود و رياضات و مجاهدات را در آن مدخليت تامّ است. با اين وصف، نسبت آنها با حق تعالى:
اما در جنود عقل، به واسطه آن است كه جميع كمالات و آثار وجوديّه مجعول به جعل الهى است، و كسب عبد در اعداد و تهيه مدخليّت دارد، چنانچه در علوم عقليه مبرهن است.«» و اما در جنود جهل، جعل تبعى و بالعرض است. و شايد اشاره به همين تبعيت و عرضيت باشد، اين كه در اين حديث شريف فرمايد: «جنود جهل پس از جنود عقل عطا شد.» گر چه تطبيق آن از فهم عرفى دور است.
و نكته آن كه: حقايق عقليه را حق تعالى در قرآن شريف و انبياء و ائمه معصومين - عليهم الصلوة و السلام - در احاديث شريفه، نوعا به لسان عرف و عامّه مردم بيان مى‏كنند، براى شفقت و رحمت بر بنى الانسان است كه هر كس، به مقدار فهم خود، از حقايق نصيبى داشته باشد. پس آنها حقايق غيبيّه عقليه را نازل فرمايند تا به درجه محسوسات و مأنوسات عامّه مردم رسانند تا آنها كه در
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 61
اين درجه هستند، حظّى از عالم غيب به اندازه خود ببرند، لكن بر متعلّمان علوم آن بزرگواران و مستفيدان از افادات قرآن شريف و احاديث اهل عصمت، لازم است كه براى شكر اين نعمت و جزاى اين عطيّت، معامله به مثل نموده صورت را به باطن ارجاع و قشر را به لبّ و دنيا را به آخرت برگردانند كه وقوف در حدود اقتحام در هلكات، و قناعت به صور باز ماندن از قافله سالكان است. و اين حقيقت و لطيفه الهيّه، كه علم به تأويل است، به مجاهدات علميه و رياضات عقليه، مشفوع به رياضات عمليه و تطهير نفوس و تنزيه قلوب و تقديس ارواح حاصل شود، چنانچه حق تعالى فرمايد:وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيْلَهُ إلا اللّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ 3: 7«»و فرمايد:لا يَمَسُّهُ إلا الْمُطَهَّرُونَ 56: 79«».گر چه راسخ در علم و مطهّر به قول مطلق، انبياء و اولياء معصومين هستند«» و از اين جهت، علم تأويل به تمام مراتب آن، مختص به آنها است، لكن علماء امت را نيز از آن به مقدار قدم آنها در علم و طهارت، حظّ وافرى است و لهذا از ابن عباس - رضى اللّه عنه - منقول است كه: «من از راسخين در علم هستم».«»