فصل اوّل [در بيان ثمرات صفح و مضرّات انتقام‏]
از بزرگترين كمالات انسانى تجاوز از اشخاصى است كه به او بدى كردند. و صفت عفو و تجاوز، از صفات جماليه حق تعالى است كه اتّصاف به آن تشبّه به مبادى عاليه است. و كسى كه در تحت تربيت ربّ العالمين واقع شد، و مربوب ذات مقدّس حق تعالى شد، بايد در او از صفات جمال حق - جلّ و علا - جلوه [اى‏] حاصل شود، و مرآت جمال جميل الهى گردد. و از بزرگترين اوصاف حق، رحمت بر عباد و تجاوز از سيّئات و عفو از خطيئات است.
و اگر در انسان حظّى از اين اوصاف نباشد، در جواب سؤال قبر - كه وقت بروز سراير است - نتواند گفت: «ربّى اللّه» آن گاه كه سؤال شود: «من
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 426
ربّك»«»، زيرا كه انتخاب اين اسم در بين اسماء، اشارت به آن شايد باشد كه در تحت تربيت كى بودى، و دست قدرت كى در تو متصرف بود در حيات دنياوى؟ پس اگر انسان در تحت ربوبيّت ذات مقدّس حق تربيت شده باشد، و ظاهر و باطنش مربّى به آن تربيت باشد، جواب مى‏تواند دهد. و گر نه، يا جواب ندهد و يا «ربّي الشّيطان» و يا «ربّى النفس الأمّارة» شايد بگويد.
و بايد دانست كه ريشه صفح و تجاوز، از ترك حبّ دنيا و نفس، آب مى‏خورد، چنانچه انتقام و غضب بى‏مورد - كه در اين مقام مقصود است - از حبّ دنيا و نفس و اهميت دادن به مآرب دنيائى ريشه مى‏گيرد.
و از اين بيان معلوم شد كه صفح از جنود عقل و رحمان و از لوازم فطرت مخموره است. و ضد آن كه انتقام است از جنود جهل و ابليس و از لوازم فطرت محجوبه است، زيرا كه آنان كه به فطرت اصليّه و روحانيّت فطريّه خود باقى هستند، از آلودگى به محبّت دنيا و نفس مبرّى هستند و از تكالب - كه از خواص نفس سبعى است - عارى و برى هستند.
و امّا محتجبين به حجاب طبيعت، چون سر و كار با آمال نفسانيّه و مطلوبات طبيعيّه دارند، بر سر جيفه آن تكالب كنند، و قوّه غضب خود را در راه طبيعت خرج كنند، و وسائلى را كه خداى تعالى براى خلاص از دام دنيا و طبيعت به آنها داده، با همان وسائل در دام آن افتند، و به نعمتها و امانتهاى خدائى خيانت كنند، و دست ناپاك نفس أمّاره را بر آنها دراز كنند.