فصل سوّم در بعض مراتب صبر، كه مخصوص به اهل سلوك و كمّل اولياء است‏
«روي أنّ شابّا من المحبّين سأل الشّبلي عن الصبر؟ فقال: أيّ الصبر أشدّ؟ فقال: الصبر للّه. فقال: لا. فقال: الصبر باللّه. فقال: لا. فقال: الصبر على اللّه. فقال: لا. فقال: الصبر في اللّه. فقال: لا. فقال: الصبر مع اللّه. فقال: لا. فقال:
ويحك فأيّ؟ فقال: الصبر عن اللّه. فشهق الشّبلي، فخرّ مغشيّا عليه».«»
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 418
بر ما است كه بطور اجمال اين مراتب را كه در اين عبارت است، شرح كنيم:
أمّا صبر للّه، از مقامات نازله سالكين است كه از خود و آمال نفسانيّه منسلخ شدند، و مهاجرت إلى اللّه كردند. پس در اين انسلاخ هر چه بكنند، براى حق است، نه براى خود. و ما دامى كه انسان در جلباب نفسانيّت و حجاب خودى است، تمام حركات و سكنات و مناسك و عباداتش براى خود است، حق تعالى و توحيد و اطاعت او را هم براى خود مى‏خواهد. و مادامى كه انسان در بيت نفس است و قدمش قدم سير به باطن خود است، مهاجر إلى اللّه نيست، و مسافر و سالك نيست، مانند سير در بلد مى‏ماند كه هر چه از گوشه بلد به گوشه ديگر سير شود، سفر محقق نشود.
پس تا خروج از بيت نفس و بيرون رفتن از انانيّت نباشد، سفر إلى اللّه و هجرت به سوى او محقق نشود، و پيش اهل معرفت، تمام رياضاتش رياضت باطل است. و چون خروج از بيت محقّق شد، سالك شود، و صبر در اين مقام صبر للّه است.
و امّا صبر باللّه را دو مقام است: يكى براى سالك ثابت است، و يكى براى اهل صحو بعد المحو.
و در اين جا مراد مقام اوّل است، و آن عبارت از آن است كه سالك پس از خروج از بيت و هجرت إلى اللّه مشاهده كند كه تمام حركات و سكناتش به حول و قوّه خدا است، و خودش دخالت در چيزى ندارد، پس صبر خود را چون هر چيز خود، باللّه داند. و اين غير از اعتقاد يا برهان است، بلكه مشاهده به عيان است، زيرا كه اعتقاد و برهان راجع به اهل حجاب است.
و امّا مقام دوّم كه راجع به اهل صحو است، آن پس از آن است كه طى مقامات سلوك شد، و منتهى به فناء كلّى و محو مطلق گرديد، پس به عنايت حق
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 419
تعالى ارجاع به مملكت خودش كردند براى دستگيرى از افتادگان. در اين مقام، وجود او و شئون وجوديّه او حقّانى شده، و تمام حركات و سكناتش در اين مقام باللّه است، يعنى به وجود حقّانى است. پس او در اين مقام عين اللّه و اذن اللّه و يد اللّه است «علىّ عين اللّه و اذن اللّه و يد اللّه».«» امّا صبر على اللّه و آن پس از تمكين اين مقام است، يعنى مقام صبر باللّه به معنى اوّلش. پس سالك چون خود را از مطلق تصرفات برىّ و عارى ديد، و تمام واردات را از حق تعالى ديد و متصرّفى در خود و عالم جز او نديد، پس صبر او صبر على اللّه شود، بلكه تمام بليّات و مصيبات را جلوه‏هاى اسماء و صفات بيند.
و همان طور كه اهل حجاب بر بليّات صبر كنند، اينان بر خدا و شئون اسمائيه يا ذاتيه او صبر كنند.
و امّا صبر في اللّه، پس آن از براى اهل حضور است كه مشاهده جمال اسمائى كردند. پس در آن مشاهدات و جلوات هر چه صبر كنند و دل را از استهلاك و اضمحلال نگه دارند، صبر في اللّه است.
و امّا صبر مع اللّه، پس آن براى مشاهدين جمال ذات است كه از مقام مشاهده جمال اسمائى بيرون رفته و به مشاهده ذاتى رسيده‏اند. آنها هر چه در اين جلوات صبر كنند و خود نگهدار شوند، صبر مع اللّه است. و پس از اين، مقام استهلاك و فناء است كه اسم و رسمى از سالك و صبر و سلوك نيست.
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 420
و امّا صبر عن اللّه، پس آن صبر مشتاقين و محبوبين جمال است كه پس از ارجاع آنها به مملكت خود ناچار بايد صبر كنند، و از جمال جميل براى اطاعت خود او محجوب باشند، و اين اشقّ مراتب صبر است. و شايد يك معنى«ما اوذي نبيّ مثل ما اوذيت»«»
همين باشد، زيرا هر چه محبّت و عشق زيادتر باشد، صبر بر مفارقت بيشتر است، چنانچه علىّ - عليه السلام - نيز گويد:«وهبني صبرت على عذابك، فكيف أصبر على فراقك»«»
و چون دست كوتاه ما محجوبان از دراز كردن به شاخسار بلند مقامات اولياء قاصر است، بيش از اين زبان درازى روا نيست.