فصل دوّم در بيان مراتب صبر است‏
و آن بسيار است كه مراتب كامله آن را در فصل آتيه ذكر مى‏كنيم،«» و اين جا بعض مراتب آن را كه مطابق حديث نبوى است مذكور مى‏داريم تا اين فصل به منزله شرح آن حديث باشد.
كافي بسنده إلى أمير المؤمنين قال: قال رسول اللّه:«الصّبر ثلاثة: صبر عند
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 412
المصيبة، و صبر على الطّاعة، و صبر عن المعصية. فمن صبر على المصيبة حتّى يردّها بحسن عزائها، كتب اللّه له ثلاثمائة درجة ما بين الدّرجة إلى الدّرجة كما بين السّماء إلى الأرض، و من صبر على الطّاعة، كتب اللّه له ستّمائة درجة ما بين الدّرجة إلى الدّرجة كما بين تخوم الأرض إلى العرش، و من صبر على المعصية، كتب اللّه له تسعمائة درجة ما بين الدّرجة إلى الدّرجة كما بين تخوم الأرض إلى منتهى العرش.»«»
از اين حديث شريف سه درجه صبر كه مبادى صبرها است و از امّهات صبر متوسّطين است، معلوم مى‏شود:
اوّل، صبر بر بليّات و مصيبات است كه انسان در اين گونه واردات خوددارى كند و شكايت و جزع پيش خلق نكند، لكن جزع پيش خالق نقص نيست، بلكه پيش اهل معرفت عيب است، زيرا كه آن تجلّد و تصلّب است، و در مذهب عشق و محبّت تجلّد عيب بزرگ است، بلكه اظهار عجز و نيازمندى مطلوب است، چنانچه گفته‏اند:
و يحسن إظهار التجلّد للعدى و يقبح إلا العجز عند الأحبّة«»
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 413
و نيز تجلّد خودنمائى و اظهار وجود است، و اين نزد اهل معرفت از بزرگترين جنايات است.«» و از براى صبر در مصيبات، سيصد درجه ثواب است كه ميان هر درجه تا درجه [اى‏] مانند فاصله بين آسمان و زمين است.
دوّم، صبر در اطاعت است كه انسان در فرمانبرى حق تعالى خوددار باشد، و نفس امّاره عنان از دست انسان نگيرد، و افسار گسيختگى نكند.
و بطور كلى افسار گسيختگى در دو مقام اتفاق افتد كه صبر در يكى از آنها از ديگرى بسيار مشكلتر است:
مقام اوّل كه صبر در آن آسان است، افسار گسيختگى در ترك طاعات است.
و صبر در اين مرحله، مقاومت با نفس و شيطان كردن و اتيان كردن دستورات الهيّه است با حدود شرعيّه و شرايط و آداب قلبيّه كه اتيان به اين شرايط و قيام به اين آداب از مشكلات است، و ما در رساله آداب الصلاة شمه [اى‏] از آداب و شرايط مطلق عبادات و خصوص نماز را بيان كرديم.«» مقام دوّم كه مشكلتر است صبر در آن، افسار گسيختگى پس از اتيان عمل و اطاعت است كه نفس خود نگهدار باشد بطورى كه قيام به آداب و شرايط ظاهره و باطنه عمل، عنان را از دست نگيرد، و او را مبتلا به عجب و كبر و ديگر توابع آن نكند.
چه بسا كه شيطان و نفس امّاره انسان را سالهائى بس طولانى دعوت به اعمال صالحه و اخلاق حميده و پيروى از شريعت مطهّره كنند به اميد آنكه او را مبتلا به اعجاب و خودپسندى كنند، و انسان را با همه مشقّتها و رياضات ساقط
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 414
كنند. پس غرور علمى و عملى و خودخواهى و خودپسندى يكى از مهلكات است كه انسان را به شقاوت كشاند.
و اگر مراقبت و مواظبت به درجه كامله نشود، و چون طبيب حاذق و پرستار دلسوز، انسان از خود نگهدارى نكند و به عيوب نفسانى سركشى ننمايد، همان اعمال عباديه و افعال صالحه صوريه، انسان را به هلاكت كشاند و مايه سقوط انسان شود. و خوددارى و نگهبانى از نفس بطور كافى تزلزل ناپذير از مشكلترين امور است كه بايد به خداى تعالى پناه برد و از او طلب دستگيرى كرد.
و به قدرى مكايد نفس و شيطان گاهى دقيق شود كه با هيچ موشكافى نتوان آن دقايق و مكايد را كشف كرد، مگر با توفيق خدا و دستگيرى او.
و براى صبر در طاعات ششصد درجه است كه ميان هر درجه تا درجه [اى‏]، از اعماق زمين تا عرش است. اين درجه از صبر، از درجه سابق، هم در عدد درجات بالاتر است و هم در سعه درجات، زيرا كه سعه هر درجه از تخوم ارض تا عرش است.
و از براى صبر در طاعات مقامات ديگرى است كه شايد اين حديث متعرض به آنها نباشد، و آن در صورتى است كه دامنه طاعت را وسيعتر كنيم تا به حقايق و سراير توحيد رسد. پس در اين صورت، ثواب و اجر صاحب آن در تحت ميزان درجه بندى نيايد، و سعه درجه و كثرت آن از ساحت قدس او دور باشد، و اجر او على اللّه و بلكه خود «اللّه» باشد، چنانچه درباره آنان وارد است كه نظر به جنّات و نعيم آن نكنند.«»
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 415
و قلب سليم كه در آن غير خدا نباشد البته در آن جهان هم - كه نشئه ظهور ملكات و سرائر قلب است - در آن غير خدا نخواهد بود.
در ضمير ما نمى‏گنجد به غير از دوست كس هر دو عالم را به دشمن ده كه ما را دوست بس«»و شايد آيه شريفه:يَا أيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. ارْجِعي إلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً. فَادْخُلِي فِي عِبَادِي. وَ ادْخُلِي جَنَّتِي 89: 27 - 30«»نيز اشاره به مقام اين طور اشخاص و كمّل از اولياء باشد، زيرا صاحب نفس مطمئنّه مخاطب شده به رجوع به ربّ خود او - كه البته حق تعالى است - بى‏صبغه اسماء. و راضى و مرضى بودن جذبه حبيب و محبوبى است كه خود مركب سير إلى اللّه است و نتيجه دخول در جرگه عباد اللّه است - كه از تمام صبغه‏ها مبرّى، و به حقيقت اخلاص موصوفند -، و ثمره آن دخول در جنّت ذات كه جنّت لقاء اللّه است مى‏باشد.
درجه سوّم از صبر، صبر در معصيت است كه انسان در جهاد با نفس و جنود ابليس خوددارى و صبر كند، و به واسطه پافشارى و مصابرت، بر آنها غلبه كند. و از براى اين درجه، مقامات و حقايق و رقايق بسيار است، و در هر درجه صبر در اين مقام مشكلتر و دقيقتر از صبر در طاعات است، بلكه اگر كسى از اين ورطه گذشت، صبر در طاعات براى او سهل و آسان شود. پس مهمتر از هر چيز از براى سالك إلى اللّه، صبر در معصيت است.
و همان طور كه صبر در مجاهده با قوّه شهوت و غضب و شيطنت - كه منشأ
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 416
معاصى صوريه‏اند - از اشقّ امور است بر انسان، و از طاعات صوريّه قيام بر آن بسيار مشكلتر است، همين طور قيام در مقابل شيطان بزرگ و نفس - كه مبدأ معاصى قلبيّه و باطنيّه هستند - و صبر در مجاهده با آنان از مشكلترين مجاهدات است، زيرا كه در اين مجاهده بايد طرح الكونين و رفض النشأتين شود، و بايد سالك قدم بر فرق خود گذارد و بت بزرگ خودى و انانيّت را از كعبه دل به دست ولايت مآبى فرو ريزد و بشكند تا به حقايق اخلاص قدم نهد، و به سراير خلوص باريابد، و اين جز با دستگيرى خدائى و توفيق يزدانى صورت نبندد.
و براى صبر در معصيت، نهصد درجه است كه ميان هر درجه تا درجه ديگر، فاصله مانند تخوم أرض تا منتهاى عرش است. و درجات اين مقام از صبر، از درجه سابق، هم در عدد درجات افزون است و هم در سعه درجات، زيرا كه فاصله تا منتهاى عرش است.
و از براى صبر در معصيت، حقايق و سرايرى است كه در تحت ميزان درجات و سعه جسمانى در نيايد. و آن چون خودش، از مقامات روحانى و معارف يزدانى بايد باشد.
و در اين جا سخنى است و آن، آن است كه خداى تعالى جنّت را توصيف فرموده كه: عرض آن سماوات و ارض است«»، و در اين حديث براى صابران درجاتى ذكر شده است كه هر درجه، سعه آن از سماوات و ارض بيشتر است.
آنچه عجالتا به نظر نويسنده مى‏رسد يكى از دو امر است:
اوّل آن كه مراد از جنّتى كه در قرآن ذكر شده است جنّت أعمال باشد، و لهذا
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 417
ذكر فرموده است كه:اعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ 3: 133«»و در آيه ديگر مى‏فرمايد:اعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا 57: 21«».و مهيّا شدن، شأن بهشت اعمال است. و مراد از اين درجات كه در حديث شريف مذكور است درجات جنّت اخلاق باشد به مناسبت آن كه اين درجات براى صبر است، و صبر از اخلاق است، و بهشت اخلاق سعه‏اش به قدر سعه كمال انسانى است در مرتبه متوسّطه، و از براى آن حدّى به اين موازين نتوان درست كرد.
توجيه دوّم آن كه مراد از سماوات و ارض كه در قرآن شريف است، اعمّ از سماوات و ارض جسمانى باشد، تا سماوات ارواح و اراضى اشباح را شامل شود، و مراد از درجات در روايت، درجات بهشت جسمانى باشد.