فصل اوّل [مقصود از تسليم و شك‏]
در مقصد سابق معلوم شد كه «تسليم» عبارت از انقياد باطنى و اعتقاد و گرويدن قلبى است در مقابل حق پس از سلامت نفس از عيوب و خالى بودن آن از ملكات خبيثه. و چون قلب سالم باشد، پيش حق تسليم شود.
و در مقابل آن «شك» است و خاضع نشدن است پيش حق. و قبول ننمودن حق و عدم تسليم پيش آن از احتجاب نفس و عيوب باطنى و مرض قلبى است.
و بعض محققين گويد كه: «اينكه در مقابل تسليم، شك را قرار داده نه جحود و انكار را، براى آن است كه شأن عقل حكم قطعى است در تمام امور، و شأن نفوس وهمانيّه حكم قطعى نيست در تمام اشياء، بلكه شأن آنها شك است
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 402
فقط. و چون مراد از تسليم، تصديق در تمام اشياء است، مقابل بايد شك را قرار داد.«» و اين كلام، خالى از مناقشه نيست، زيرا نفوس وهمانيّه در تمام اشياء شك نمى‏كنند، بلكه گاهى هم جزم بر خلاف پيدا مى‏كنند، و گاهى هم انكار و جحود مى‏كنند و تكذيب و ردّ مى‏نمايند.
و ممكن است كه تسليم حق نشدن، چون نوعا ملازم با شك است، از اين جهت در مقابل قرار داده شده است. و شايد مراد از شك، خلاف يقين باشد، چنانچه ائمّه لغت بر آن تصريح كردند«». و مقصود از خلاف يقين، اعمّ از شك متعارف باشد كه حالت ترديد است.