فصل سوّم [در بيان خطرات انحراف قوّه غضبيّه]
زياده روى و افراط در غضب كه بيشتر مردم به آن دچارند، و در اين حديث شريف از آن تعبير به «سفه» شده است، از رذائل اخلاق و ذمائم اوصاف است كه انسان را به هلاكت مىكشاند، و چه بسا كه مايه شقاوت دنيا و آخرت انسان گردد.
انسانى كه اين قوّه در او از حدّ اعتدال خارج است، و به حدّ افراط و غلبه مايل است، چه بسا كه موجب هلاكت خود شود، و دين و دنياى خود را به باد فنا دهد.
در كافى شريف، از حضرت صادق حديث كند كه پيغمبر فرمود: «غضب
شرححديثجنودعقلوجهل ص : 371
فاسد كند ايمان را، آنچنان كه سركه فاسد كند عسل را».«» چه بسا كه اين قوه كه چون سگ عقور است، در حال شدّت، اختيار را از دست انسان بگيرد و سركشى آغاز كند و انسان را به هتك نواميس محترمه و قتل نفوس مؤمنين وادار كند. و چه بسا كه ظلمت آن، نور ايمان را خاموش كند و اين آتش افروخته شده، تمام عقايد حقّه و انوار معرفت و ايمان را بسوزاند، و مبدأ هزاران جهالت و سفاهت شود كه در تمام عمر، انسان نتواند جبران آن كند.
خطر اين قوّه از ساير قوى بيشتر است، زيرا كه اين قوّه با سرعت برق گاهى كارهاى بسيار بزرگ خانمان سوز كند، و با يك دقيقه انسان را از تمام هستى و سعادت دنيا و آخرت ساقط كند.
حكما گويند: «مثل انسان در حال فوران غضب، مثل غارى است كه در آن آتش افروزند، و در آن شعلههاى آتش و دودها محتقن و محبوس شود و درهم پيچيده گردد، و از شدت فوران آن، سخت نفير و صدا كند. خاموش نمودن چنين آتش سوزان درهم پيچيده [اى] سخت مشكل است، زيرا كه هر چه براى خاموش نمودن آن، در دهنه آن ريزند، آن را بلع كند و جزء خود نمايد، چنانچه آبها را به صورت آتش درآورد و بر اشتعال خود به واسطه آنها بيفزايد».«» از اين جهت، انسان در اين حال كه حال سفاهت و جهالت و سبعيّت است، كور و كر شود از رشد و هدايت، و موعظه و پند در مزاج او بعكس نتيجه دهد، و بر اشتعال نائره غضب او بيفزايد. و بقراط حكيم گفته كه: «من از كشتى كه دچار بادها و طوفانهاى سخت شود و در امواج دريا متلاطم شود و در لجّهها و
شرححديثجنودعقلوجهل ص : 372
كوههاى دريائى گرفتار گردد، اميدوارترم از شخص غضبناك در حال اشتعال و بر افروختگى غضب او، زيرا كه كشتى را در اين حال كشتيبانان با حيلهها مىتوانند از هلاك نجات دهند، لكن براى نفس، در اين حال اميد حيله نيست.»«»، زيرا كه هر چه حيله به خرج برى و مواعظ و نصايح به كار بندى و در پيش او فروتنى و زارى كنى، بر اشتعال و مايه او افزايش حاصل شود.
و در حديث شريف، از حضرت باقر العلوم - سلام اللّه عليه - نقل كند كه:
«اين غضب يك پاره افروخته آتشى است از شيطان، در قلب پسر آدم افروخته شود».«» و شايد همين آتش افروخته كه در قلب انسانى به دست شيطان افروخته شود، صورتش در آن عالم - كه عالم بروز سراير و كشف حقايق است - صورتنَارُ اللّهِ الْمُوْقَدَةُ. الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الأفْئِدَةِ 104: 6 - 7«»باشد، و باطنش حقيقت آتش غضب الهى باشد كه بالاترين و سوزندهترين آتشها است، و از باطن قلب بروز كند و رو به ظاهر ملك بدن آيد، چنانچه آتش اعمال - كه از جهنّم اعمال است - از ظاهر رو به باطن رود.
و انسان در ميان اين دو آتش باطنى و ظاهرى در فشارهائى است كه كوههاى اين عالم، طاقت لحظه [اى] از آن را ندارند.
احاطه نار جهنّم به انسان، همچون احاطههائى كه در اين عالم به نظر ما مىرسد نيست، زيرا كه اينجا احاطههاى سطحى است، يعنى سطوح به سطوح
شرححديثجنودعقلوجهل ص : 373
احاطه دارند، لكن تماسى بين بواطن نيست. نار الهى احاطه به ظاهر و باطن و عمق و سطح دارد و احاطه آن، ظهور احاطه قيّومى است كه به تمام موجودات به يك نحوه احاطه دارد. آتش خدائى چنانچه جسم را به ظاهر و باطن مىسوزاند، روح و قلب را هم مىسوزاند، و چنين آتشى در اين عالم تصور ندارد. همه آتشهاى اين عالم از حدّ ظاهر بالا نمىروند و به باطن انسان نمىرسند، لكن آنجا باطن را سختتر مىسوزاند و احاطه به باطن بيشتر دارد از احاطه به ظاهر.
و اگر صورت غضب در نفس تمكّن پيدا كند و ملكه باطنه انسان گردد و حكم مملكت در تحت تصرّف نفس سبعى درآيد، و صورت أخيره انسانى صورت سبع شود، در عالم برزخ و قيامت، انسان به صورت سبع محشور شود.
و ناچار سبع برزخى و ملكوتى با سباع ملكى و دنيائى فرق بسيار دارد، چنانچه سبعيّت انسان نيز با سبعيّتهاى ديگر حيوانات بسيار فرق دارد.
و در حديث است كه پيغمبر فرمود: «بعضى از مردم به صورتهائى محشور شوند كه ميمونها و خنزيرها پيش آنها نيكو است»«»، چنان كه انسان در افق كمال و جمال در صف اعلاى وجود واقع است و هيچ يك از موجودات، هم ترازوى او نيستند. در جانب نقص و زشتى و اتّصاف به صفات رذيله نيز، هيچ يك از موجودات هم ترازوى او نيستند، چنان كه خداوند درباره او فرموده:
اولئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أضَلُّ 7: 179«»،و درباره قلوب آنها فرموده است:فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أوْ أشَدُّ قَسْوَةً 2: 74«».و از اين رذيله و ملكه خبيثه چه بسا شود كه
شرححديثجنودعقلوجهل ص : 374
فسادهاى ديگر نيز بروز كند و مبدأ بسيارى از اخلاق و اعمال، بلكه عقايد خبيثه گردد.
پس بر انسان بيدار كه ايمان به عالم آخرت دارد، لازم است كه با هر حيله و رياضتى است، خود را علاج كند و از اين رذيله خبيثه قلب را پاك و پاكيزه كند كه اگر با اين ملكه - خداى نخواسته - از اين عالم بيرون رود، تا شفاعت شافعين آمده است نصيب او شود، در سختىها و فشارها و آتشها و عقابهائى خواهد واقع شد كه ممكن است به قدر طول عمر دنيا طولانى شود تا ممكن شود در تحت شفاعت واقع شود، زيرا كه شفاعت در آن عالم امرى جزافى نيست، و از روى تناسب بين شافع و مشفوع له است.
از اين جهت، كسانى كه از نور توحيد و ولايت بىبهرهاند، ممكن نيست به نور شفاعت نائل شوند. و اهل معاصى نيز اگر كدورت معاصى آنها را زياد فرا گرفته باشد، ممكن است پس از مدّتهاى مديدى به شفاعت نايل شوند.
از پيغمبر اكرم - صلّى اللّه عليه و آله - نقل شده است كه فرموده: «من ذخيره كردم شفاعت خود را براى اهل گناهان كبيره».«» و شيخ عارف كامل، شاه آبادى - دام ظلّه - مىفرمود: «اين كه تعبير به ذخيره فرموده است، براى آن است كه شفاعت آخرين وسيله است، و ممكن است پس از زمانهاى زياد توسّل به آن وسيله شود، چنانچه ذخيره را در وقت بيچارگى و در آخر امر مورد استفاده قرار مىدهند».
اگر اين مطلب را احتمال هم دهيم، براى ما كفايت مىكند كه از اين خواب
شرححديثجنودعقلوجهل ص : 375
غفلت و غرور شيطانى برخيزيم، و به فكر اصلاح نفس برآئيم، و خود را با انوار اطاعت و مودّت اولياء - عليهم السلام - متناسب با آنها كنيم تا مورد شفاعت آنها شويم، و نور شفاعت آنها با نورانيّت اطاعت ما شفع شود، و جذبه روحانيت آنها ما را مجذوب كند، و اللّه الهادى.
|