شرححديثجنودعقلوجهل ص : 21
مقاله دوّم در بيان شمّهاى از حقيقت عقل و جهل و بيان مراد حديث شريف
بدان كه عقل و جهلى را كه در محضر مواليان مورد بحث بود، به حسب ظاهر، عقل و جهلى است كه در انسان است كه آن قوه عاقله، يعنى قوه روحانيهاى است كه به حسب ذات، مجرّد و به حسب فطرت، مايل به خيرات و كمالات و داعى به عدل و احسان است، و در مقابل آن، قوه واهمه است كه فطرتا، تا در تحت نظام عقلى نيامده و مسخّر در ظلّ كبرياى نفس مجرد نشده، مايل به دنيا - كه شجره خبيثه و اصل اصول شرور است - مىباشد و پس از اين - ان شاء اللّه - ذكرى از اين دو پيش مىآيد.
و اما عقلى كه در لسان شريف حضرت صادق [عليه السلام] از آن اسم برده شده - به مناسبت خصايصى كه براى او ذكر شده از قبيل اين كه اوّل خلق از روحانيين است - عقل كلى عالم كبير است كه باطن و سرّ و حقيقت عقول جزئيه است. و به فهم آن حقيقت، آنچه مورد نظر آنان بوده نيز معلوم شود و آن
شرححديثجنودعقلوجهل ص : 22
جوهرى است نورانى مجرد از علايق جسمانى، و اوّل مخلوق از روحانيين است و تعيّن اوّل فيض مقدس و مشيّت مطلقه است و كينونت عذبيّه ماء است«» و نور نبىّ ختمى در عالم تخليق و ابداع است.
و انكار آن موجب و مستلزم انكار بسيارى از ضروريات عقل و دين است، از قبيل تصوّر اشرف از واجب تعالى در نظام وجود، و تحديد واجب - جلّت قدرته - و تجسيم آن ذات مقدس، و راه يافتن جهل و عجز و بخل در آن ساحت قدس و امثال آن، كه تعديدش موجب تطويل است، فضلا از بحث و تحقيقش. گر چه آنان كه منكر آنند از بزرگان محدّثين«»، توجه به توالى فاسده و لوازم باطله آن نداشتهاند، زيرا كه اين از لوازم خفيّهاى است كه با ممارست در علوم حقيقيه توحيد و تجريد ظاهر شود، و اهل حديث و ظاهر از آن ذاهل و غافل بودند، لهذا در دامن قدس و طهارت آنها نقصى وارد نشود، زيرا كه گمان نمودهاند كه قول به عالم عقلى و مجرّد، مستلزم نفى حدوث عالم است، با آن كه بعضى از محققين و اكابر بزرگ«»، تشمير ذيل تحقيق فرموده و اثبات حدوث زمانى عالم نموده، به طورى كه منافى با قواعد توحيد و تنزيه و تقديس حق -
شرححديثجنودعقلوجهل ص : 23
جلّ و علا - نباشد. و ما - بحمد اللّه و حسن عنايته - به وجهى مناسب مسلك اهل معارف و اصحاب قلوب، اثبات حدوث زمانى همه عوالم غيب و شهادت نموديم«» كه بيان آن با مقدّماتش، محتاج به افراد رساله جداگانه است،لَعَلَّ اللّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلكَ أمْرا 65: 1«»و توفيقى عنايت فرمايد كه به آن نايل شويم با آن كه، آن نحو حدوثى كه بعض محدثين بزرگوار«» به مليّين نسبت دادهاند از ساحت آنها دور، و قول آن مستلزم چندين محذور است كه هر يك اساس تنزيه و توحيد را متزلزل مىكند و ايشان از آن غفلت داشتهاند.
بالجمله، ثبوت عقل مجرد، بلكه عوالم عقليه، موافق احاديث اهل بيت عصمت«» و اشارات بعض آيات شريفه الهيه«» و ضرورت عقول أولوا الألباب«» و نتيجه رياضات اصحاب معارف است. و اين جوهر مجرد، عقل عالم كبير است و در لسان بعضى«»، از آن به «آدم اوّل» تعبير شده. و اين غير آدم أبو البشر است، بلكه روحانيت آدم - عليه السلام - ظهور آن است.
و در مقابل اين حقيقت نورانيه، حقيقت ديگر است كه آن «و هم كل» است در انسان كبير، كه به حسب فطرت و جبلّت، مايل به شرور و فساد و داعى به
شرححديثجنودعقلوجهل ص : 24
اغلوطه و اختلاق است و آن بعينه، حقيقت ابليس الابالسه و شيطان بزرگ است، كه ساير شياطين و ابالسه از بروزات و مظاهر آن است. و از براى اين حقيقت، تجرّد است، تجرّد برزخى ظلمانى، نه تجرد عقلانى نورانى، چنانچه پيش اصحاب معرفت و يقين روشن و واضح است.
|