فصل هفتم‏
در بيان آنكه «تواضع» از جنود عقل و از لوازم فطرت مخموره است، و «تكبّر» از جنود جهل و از لوازم فطرت محجوبه است يكى از فطرتهائى كه تمام عائله بشرى بر آن مخمورند به طورى كه در تمام افراد اين نوع، احدى را بر خلاف آن نتوان يافت، تواضع و فروتنى و تعظيم، پيش
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 354
عظيم و بزرگ است. قلب انسانى اگر عظمت و بزرگى كسى را ادراك كرد، ناچار و از روى جبلّت و فطرت، (بدون اعمال رويّه) از او تعظيم كند، و در پيشگاه او سر كوچكى فرو آورد، و متواضع و فروتن شود. و به تبع اين تواضع و فروتنى براى آن بزرگ، براى توابع و بستگان او نيز متواضع شود به طور تبع و بستگى.
و چون فطرت متواضع پيش عظيم مطلق و بزرگ به تمام معنى و تمام حقيقت است، از اين جهت اگر براى او احتجاب و اختمار در طبيعت و احكام طبيعت رخ ندهد، تعظيم و تواضع استقلالى او براى حق تعالى - جلّت عظمته - است كه عظيم على الإطلاق است، و تمام بزرگيها و عظمتها و جلال و جمالها، ظلّ عظمت و جلال و جمال او است.
پس انسان، به حسب فطرت اصليّه غير محجوبه به احكام طبيعت، براى حق تعالى بالذات و براى مظاهر جمال و جلال او بالعرض، متواضع است. و تواضع براى بندگان عين تواضع از حق است.
و از اين تواضع كه روى فطرت اصليّه ظهور كند، دست تصرّف نفس و شيطان كوتاه است. از اين جهت، اين تواضع براى خود و خودخواهى نيست، و از طمع و چشم داشت براى استفاده، منزّه و مبرّى است.
صاحب اين فطرت غير محجوبه، در عين حال كه براى جميع مخلوقات تواضع كند، جز براى حق تعالى تواضع نكند، و وجهه قلبش جز به ذات مقدس حق تعالى نيست. و اين تكثير، عين توحيد و اين توجّه به خلق، عين توجّه به حق است. و چون اين خلق از سرچشمه معرفت و محبّت است، خود عين معرفت اللّه و محبت اللّه است.
صاحب اين فطرت، از احدى از مخلوقات، تملّق و چاپلوسى نكند، زيرا كه
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 355
مبدء تملّق، خودخواهى و احتجاب از حق است. پس به وضوح پيوست كه تواضع از حق و خلق، از لوازم فطرت مخموره است. و از اين جا معلوم شود كه تكبّر و تملّق، هر دو از فطرت محجوبه است، زيرا انسان كه به حجابهاى نفسانيّه محجوب شد و خودبينى و خودخواهى بر او حكومت كرد، اين خودبينى مبدأ شود كه براى خود كمالات بسيارى ثابت كند، و از مبدأ كمالات غافل شود، و ديگران را كوچك شمارد اگر چشم طمع مادى پيش آنها نداشته باشد، و بزرگ شمارد اگر اين طمع را به آنها داشته باشد، پس تكبّر كند بر زير دستان و تملّق گويد از اهل دنيا و آنان كه مورد طمع او است. پس همان فطرت كه مركب سير او، الى اللّه است و به واسطه آن براى حق و خلق تواضع كند، چون احتجاب براى آن رخ داد، مركب سير او، به سوى شيطان و طبيعت شود و به واسطه آن به مردم تكبّر كند و گاهى از آنها تملّق گويد.