فصل دوّم [در بيان دخالت رفق در امور انسان]
بدان كه رفق و مدارا را در انجام امور مدخليت كامل است، چه در باب معاشرت با خلق و انجام امور دنياوى، و چه راجع به امور دينى و هدايت و ارشاد خلق و باب امر به معروف و نهى از منكر، و چه راجع به رياضت نفس و سلوك إلى اللّه تعالى.
و شايد اين كه در حديث شريف است كه «رفق ميمنت دارد و خرق و عنف شوم است»، اشاره به بعض اين امور باشد. مثلا در باب انجام امور دنياوى آن طور كه با رفق و مدارا ممكن است انسان تصرّف در قلوب مردم كند و آنها را خاضع و رام كند، ممكن نيست با شدّت و عنف، موفق به امرى از امور شود. فرضا كه با شدّت و سلطه، كسى اطاعت از انسان كند، چون قلب او همراه نشود، از خيانت، انسان مأمون نخواهد شد. ولى رفق و دوستى، دل را رام كند كه با رام شدن آن، تمام قواى ظاهره و باطنه رام شود، و فتح قلوب از فتح ممالك بالاتر است.
خدمتهاى از روى صداقت و جانفشانيها، همه از فتح قلوب است. با فتح قلوب، فتح ممالك نيز شود. فتوحات اسلاميّه در اثر فتح قلوب نظامى اسلامى
شرححديثجنودعقلوجهل ص : 316
بود، و الا با آن عدّه و عدّه، اين پيشرفتها غير ممكن بود.
بالجمله رفق و مدارا در پيشرفت مقاصد، از هر چيز مؤثّرتر است، و چنانچه در مقاصد دنيائى چنين است، در مقاصد دينى از قبيل ارشاد و هدايت مردم رفق و مدارا از مهمّات است كه بدون آن، اين مقصد شريف عملى نخواهد شد.
خداى تبارك و تعالى پس از آن كه حضرت موسى و هارون - عليهما السلام - را مأمور فرمود كه پيش فرعون بروند و او را دعوت و ارشاد كنند، از جمله دستوراتى كه به آنها مىدهد، مىفرمايد:اذْهَبَا إلَى فِرْعَوْنَ إنَّهُ طَغى. فَقُوْلا لَهُ قَوْلا لَيِّنا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أوْ يَخْشى 20: 43 - 44«».دل سخت فرعون را - كه أنانيّتش به جائى رسيده بود كه به دعوى الوهيّت برخاسته بود - باز با رفق و مدارا بهتر مىتوان به دست آورد. از اين جهت مىفرمايد: «برويد پيش فرعون سركش ياغى، و با او با نرمى و رفق سخن بگوئيد، شايد اين سخن نرم او را متذكر خدا كند و از روز جزا بترسد».
و اين دستور كلّى است از براى هدايت كنندگان راه حق كه راه فتح قلوب را باز مىكند. چنانچه خداى تعالى پيغمبر بزرگ خود را ستايش مىفرمايد كه «تو بر خلق بزرگ هستى»«»، البته براى چنين مقصد بزرگ، خلق بزرگ لازم است كه قوّه مقاومت با تمام ناملايمات را داشته باشد، و با هيچ چيز از ميدان ارشاد خلق، در نرود.
بزرگتر زحمت و سختترين رنج و تعب هاديان راه حق، معاشرت با جاهلان و دعوت بىخردان بوده و هست. و از اين جهت، اينها بايد متصف به
شرححديثجنودعقلوجهل ص : 317
بزرگترين اخلاق حسنه باشند و بايد قوّه رفق و مدارا و حسن عشرت، در آنها به طورى باشد كه با تمام جهالت جاهلان و بىخردان، مقاومت كنند. زود رنجى و كدورت و أمراض عصبى«»، به كلّى با اين شغل شريف منافى است. شدّت و عنف و عجله، مخالف وظيفه هاديان إلى اللّه است، چنانچه در روايات شريفه اشاره به اين معنى بسيار است.«» در باب امر به معروف و نهى از منكر، يكى از مهمّات، همين رفق نمودن و مدارا كردن است«». ممكن است اگر انسان مرتكب معصيت يا تارك واجبى را با شدّت و عنف بخواهد جلوگيرى كند، كارش از معصيت كوچك به معاصى بزرگ يا به ردّه و كفر منتهى شود، در ذائقه انسان امر و نهى تلخ و ناگوار است و غضب و عصبيت را تحريك مىكند. آمر به معروف و ناهى از منكر بايد اين تلخى و ناگوارى را با شيرينى بيان و رفق و مدارا و حسن خلق، جبران كند تا كلامش اثر كند و دل سخت معصيت كار را نرم و رام نمايد.
در روايت خصال شيخ صدوق - عليه الرحمه - است كه حضرت خضر - عليه السلام - وقتى مىخواست از حضرت موسى - عليه السلام - مفارقت كند، آخر كلامش اين بود كه: «سرزنش و تعبير مكن البته كسى را به گناهى. و محبوبترين امور نزد خداى تعالى سه چيز است: ميانه روى و اقتصاد در وقت بىنيازى و دست بازى، و ديگر عفو و بخشش در حال قدرت، و سوم رفق و
شرححديثجنودعقلوجهل ص : 318
مدارا با بندگان خدا. و هيچ كس رفق نكند با كسى در دنيا مگر آن كه مرافقت كند خداى تعالى با او در آخرت. و رأس حكمت، ترس از خداى عزّ و جلّ است».«» و در باب ارتياض نفس و سلوك راه حق نيز رفق و مدارا با نفس، از مهمّات به شمار مىرود. و چه بسا كه سختگيرى بر نفس، خصوصا در اوائل امر و خصوصا براى جوانها، اسباب تنفّر نفس از ارتياض و سلوك شود، و از زير بار حق فرار كند.
و خيلى اتفاق افتاده كه جوانهاى نورس بعد از چندى اشتغال شديد و مواظبت كامل در مستحبّات، به كلّى منحرف شدند و لايبالى به دين گرديدند. و در روايات شريفه اشاره به بسيارى از اين امور كه مذكور شد هست«»، و پس از اين - إن شاء اللّه - بعضى از آنها را مذكور مىداريم.
|