فصل پنجم‏
در بيان آنكه «زهد» از فطريات و لوازم فطرت مخموره است، و «رغبت» از لوازم احتجاب فطرت است پيش از اين معلوم شد كه انسان به فطرت الهيّه كه تمام عائله بشرى بر آن مفطور و مخلوقند، داراى دو فطرت اصليّه و فرعيّه است كه شايد جميع فطريات به اين دو رجوع كند:
اوّل فطرت عشق به كمال مطلق كه آن فطرت اصليّه استقلاليّه است. و دوّم فطرت تنفر از نقص كه آن فطرت فرعيّه است.
و چون حق - جلّ مجده - انسان را براى خود مخلوق فرموده، چنانچه در حديث قدسى است:«يا بن آدم خلقت الأشياء لأجلك و خلقتك لأجلي»
[3]، و
__________________________________________________
[1] تمام بيت اين است:
ميان عاشق و معشوق، هيچ حائل نيست تو خود حجاب خودى حافظ از ميان برخيز(ديوان حافظ، تصحيح انجوى شيرازى، ص 301).
[2] ميان من و تو، إنيّت من با من در نزاع است، پس به لطف خودت، إنيّت مرا از ميان بردار.
(ديوان حلاج، ص 90).
[3] اى فرزند آدم، همه چيز را براى تو خلق كردم، و تو را براى خودم آفريدم.
(علم اليقين، فيض كاشاني (ره)، ج 1، ص 381).
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 303
در قرآن شريف و احاديث شريفه به اين معنى اشارت بسيار است«»، از اين جهت در جعل الهى تكوينى، او را مفطور به اين دو فطرت فرموده كه با يكى از ما سوى منقطع و به ديگرى به جمال جميل واصل گردد. و تمام فطريات كه در انسان است، راجع به اين دو فطرت و از شعب آنهاست. و نظام احكام شريعت مطهّره الهيّه مطلقا بر طبق همين نقشه فطرت است.
پس زهد كه عبارت از تنفر از نقص است و اعراض از غير حق، به فطرت مخموره مفطوره راجع است، و از احكام فرعيّه فطرت اللّه است. چنانچه رغبت به غير حق - هر چه باشد - به واسطه احتجاب فطرت است، زيرا كه فطرت پس از احتجاب به حجب طبيعت مثلا، محبوب خود را اشتباها در شعبه‏اى از شعبه‏هاى طبيعت گمان كند، و علاقه محبّت خود را به آن پيوند نمايد، و دلبستگى به آن پيدا كند، پس از جمال جميل باز ماند و از لقاء اللّه محروم و محجوب شود.
پس زهد حقيقى، از بزرگترين جنود عقل و رحمان است كه انسان به واسطه آن پرواز به عالم قدس و طهارت كند، و رخت از عالم به كلّى بر بندد، و كمال انقطاع إلى اللّه براى او حاصل شود. چنانچه رغبت به دنيا و زخارف آن و توجّه و محبّت به زينتهاى آن بزرگترين جند ابليس و جهل است، و از دقيقترين دامهاى نفس است كه به واسطه آن انسان به دام بلا مبتلا و از راه هدايت و رشد گمراه و از وصول به نتيجه انسانيّت و برخوردارى از ثمره شجره ولايت، محروم و محجوب شود.
و چون انسان اين مطلب را دريافت و با عين انصاف و چشم بصيرت به اول و آخر امر خود نظر كرد، بر خود حتم و لازم شمارد كه حتى الإمكان اين خار
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 304
طريق [را] كه اسم آن محبّت و رغبت به دنيا و مال و منال آن است از سر راه سلوك خود بردارد، و اين خطيئه مهلكه را كه رأس هر خطيئه است«» و امّ هر مرض است از خانه قلب خود دور كند، و اين خانه را كه منزلگاه محبوب و محل تجلّى مطلوب است از قذارت پاك، و از جنود ابليس و شرك شيطان تطهير كند، و دست غاصبانه ديو پليد را از خانه خدا كوتاه، و بتها را از طاق و رواق آن فرو ريزد تا صاحب خانه به منزل خود عنايت پيدا كند، و از جلوه‏هاى خود آن را روشنى دهد.
بار خدايا ما در دامهاى پر پيچ و خم نفس و شيطان مبتلائيم، و از اين دشمن قوى پنجه راه گريزى نداريم، و تاب مقاومت و جدال با او را نداريم، از هر دامى گريزان شويم، به دامهاى دقيقتر و محكمترى دچار شويم، مگر لطف بى‏منتهاى تو از ما دستگيرى كند و به سعادت و خير مطلق رساند و از اين چاه ظلمانى طبيعت و هوى برهاند.
يا سيّدي ارحم من رأس ماله الرّجاء و سلاحه البكاء.«»