فصل سوّم در بيان منزلت زهد نسبت به مقام سلوك انسانيّت و كمال روحانيّت‏
گويا ما در فصلى از فصول سابقه، بيان كرديم«» كه تمام دعوتهاى حقّه الهيّه و شرايع كامله ربانيّه - چه در كشف حقايق توحيد و سراير تفريد و تجريد، و چه در بسط فضايل و محاسن اخلاقيّه، و چه در تشريع احكام الهيّه - بيرون از دو مقصد كه يكى مقصود بالذات و بالاستقلال است و ديگرى مقصود بالعرض و بالتبعيّه است، نيست.
آنچه مقصد ذاتى و غايت بعثت و دعوت انبياء - عليهم السلام - و مجاهدت و مكاشفت كمّل و اولياء - عليهم السلام - است، آن است كه انسان طبيعى لحمى حيوانى بشرى، انسان لاهوتى الهى ربّانى روحانى شود، و افق كثرت به افق وحدت متصل شود، و آخر و اوّل پيوند به هم شود، و اين كمال حقيقت معرفت است كه در حديث شريف قدسى اشاره به آن فرمايد:«كنت كنزا مخفيّا فأحببت أن اعرف، فخلقت الخلق لكي اعرف»«»
در حديث شريف فرمايد:«أوّل‏
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 298
الدّين معرفته.»«»
و تمام اعمال قلبيّه و قالبيّه و افعال روحيّه و جسديّه براى حصول اين مقصد مقدّس است، و به غايت بسط معارف الهيّه است. و چون اين مقصد ذاتى استقلالى حاصل نشود مگر به دو امر: يكى «إقبال» به سوى خداى تعالى، و ديگر «إدبار» از غير حق تعالى و إعراض از ما سوى، از اين جهت، كليه دعوتهاى الهيّه يا دعوت بر إقبال به سوى حق تعالى است، يا دعوت [به‏] إعراض از غير اوست.
و كليه اعمال قلبيّه و قالبيّه و ظاهره و باطنه يا نفس إقبال بر خدا و يا اعانت به آن كند، و يا إعراض از ما سوى اللّه است يا معين آن است.
و شايد در اين حديث شريف كه اشتغال به شرح آن داريم، و در احاديث ديگر كه فرمايد: «به عقل گفتيم اقبال كن اقبال كرد، و گفتيم ادبار كن ادبار كرد»«»، منحصر نمودن امر الهى را به «اقبال» و «ادبار» اشاره به همين معنى باشد كه تمام اوامر و نواهى به اين دو مطلب رجوع كند.
و چون اين مطلب معلوم شد، منزلت زهد و اعراض از دنيا و از ما سوى اللّه كه زهد حقيقى است، نسبت به سلوك انسانى معلوم گرديد، و محقّق شد كه اعراض از غير حق، مقدمه است از براى وصول به جمال جميل و استغراق در بحر معارف و توحيد، و خود زهد بنفسه از كمالات انسانيّه و مقامات روحانيّه كه مورد توجه استقلالى باشد، نيست، چنانچه در احاديث شريفه اشاره به اين معنى بسيار است.
در وسايل، از كافى شريف سند به حضرت باقر العلوم - عليه السلام - رساند،
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 299
أنّه قال: قال أمير المؤمنين:«إنّ من أعون الأخلاق على الدّين الزّهد في الدّنيا.»«»
وبإسناده عن أبي عبد اللّه - عليه السلام - أنّه قال:«حرام على قلوبكم ان تعرف حلاوة الإيمان حتّى تزهد في الدّنيا.»«»
وعن أبي عبد اللّه - عليه السّلام - أنّه يقول:«كلّ قلب فيه شكّ أو شرك فهو ساقط، و إنّما ارادوا بالزّهد في الدّنيا لتفرع قلوبهم للآخرة.»«»
و ظاهرا صدر اين حديث شريف اين است كه قلب سليم عبارت از قلبى است كه ملاقات كند با خداى تعالى در صورتى كه در آن غير خدا نباشد.«» پس از آن فرمايد: هر قلبى كه در آن شك و شرك باشد، ساقط است، و جز اين نيست كه مقصود از زهد در دنيا براى آن است كه قلب فارغ شود براى آخرت. و از ملاحظه صدر حديث شريف واضح شود كه مقصود از آخرت در اين جا وصول به باب اللّه است، و حصول ملاقات جمال جميل است، و زهد حقيقى عبارت از آن است كه قلب از شكّ و شرك خالى شود و غير حق در آن نباشد.
وبإسناده عن أبي عبد اللّه، أنّه يقول:«إذا تخلّى المؤمن من الدّنيا سما و وجد حلاوة حبّ اللّه فلم يشتغل بغيره.»«»
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 300
وفي مصباح الشّريعة، قال الصّادق:«الزّهد مفتاح باب الآخرة و البراءة من النّار، و هو تركك كلّ شي‏ء يشغلك عن اللّه تعالى من غير تأسّف على فوتها و لا إعجاب في تركها...»«»
الحديث.