فصل سوّم [در بيان تأثير اعمال در قلب‏]
بايد دانست كه از براى هر يك از اعمال، چه اعمال خيريّه و چه اعمال شرّيه فاسده، در نشئه ملكوت و عالم غيب يك صورت غيبيّه ملكوتيّه است كه از آنها به گفته ارباب قلوب و اصحاب معارف الهيه«» و اشارات و صراحات كتاب شريف الهى و صحيفه نورانى آسمانى«» و روايات وارده از اهل بيت وحى الهى«»، بهشت اعمال و جهنّم اعمال تشكيل شود. و ارض ملكوت، خود در ابتدا امر ساده و قيعان است، و عمل بنى آدم آن را آبادان و معمور كند.
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 282
در قرآن شريف به تعبيرات مختلفه از اين حقيقت غيبيه پرده برداشته، چنانچه در آيه 30 از آل عمران فرمايد:يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرا وَ مَا عَمِلَتْ مِنْ سُوْءٍ تَوَدُّ لَوْ أنَّ بَيْنَهَا وَ بَيْنَهُ أمَدَا بَعِيْدا 3: 30.«» و اين آيه شريفه كالصريح در اين است كه انسان خود اعمال را در آن روز مى‏بيند، چه اعمال صالحه و چه اعمال سيّئه، و تأكيد كند اين مطلب را آنكه مى‏فرمايد در ذيل آيه كه: آرزو مى‏كند كه بين او و اعمال سيئه‏اش جدايى بسيار باشد.
و در سوره مباركه «زلزال» فرمايد:يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ الْنَّاسُ أشْتَاتا لِيُرَوْا أعْمَالَهُمْ. فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرا يَرَهُ. وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّا يَرَهُ 99: 6 - 8«»و ظاهر، بلكه صريح اين آيه آن است كه مردم اعمال خود را هر چه باشد، در آن نشئه مى‏بينند.
و اين مطلب، يعنى تمثّل اعمال و صورت غيبيّه آنها از مسلّمات پيش اهل معرفت«» است، و چنانچه از براى اعمال صورت ملكوتى است، هر يك از اعمال را در قلب انسانى اثرى است كه از آن در روايات تعبير شده به نقطه بيضاء و نقطه سودا«»، زيرا كه از هر عمل صالحى اگر با شرايط صوريّه و معنويّه و قالبيّه و
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 283
قلبيّه آورده شود، يك نورانيّتى در باطن قلب حاصل شود و يك صفاى باطنى از براى انسان رخ دهد كه انسان را به معرفت اللّه و توحيد نزديك كند تا آن جا كه حقايق و سراير توحيد در قلب جايگزين شود، و از آن در ملك بدن نيز سرايت كند، و ارض طبيعت نورانى و مشرق به نور الهى شود كه اين غايت سعادت انسانى است كه تفصيل و مراتب آن از عهده اين اوراق عجالتا خارج است.
و همين طور از هر يك از اعمال سيّئه در قلب يك كدورتى و ظلمتى حاصل شود كه انسان را از مقام قدس و قرب حق - جلّ و علا - دور و از معارف الهيّه مهجور كند، و به عالم طبيعت و دنيا كه باطن آن سجّين و هاويه است، نزديك كند تا آن جا كه قلب و تمام شئون غيبيّه آن فانى در دنيا و طبيعت شود، و حكم روحانيّت و انسانيّت از او برداشته شود.
و بايد دانست كه چون از براى انسان چهار قوّه است: يكى قوّه عاقله روحانيّه، دوّم قوّه غضبيّه سبعيّه، سوّم قوّه شهويّه بهيميّه، و چهارم قوّه واهمه شيطانيّه، صورت انسانى در عالم آخرت - كه يوم بروز صور غيبيّه و ملكات نفسانيّه است - به طور كلّى از هشت صورت خارج نيست، زيرا كه مقام جسمانيّت و صورت ظاهره انسان در عالم آخرت و نشئه ماوراى عالم طبيعت تابع صورت روحانيّه و مقام نفس است (و آن عالم مثل اين عالم نيست كه طبيعت مخالف باطن باشد و ملك بدن از ملكوت نفس تعصّى كند، و اين مطلب در علم اعلى مبرهن است).«» پس اگر انسان در اين عالم سير به طريق مستقيم انسانيّت كرد و تعديل آن سه قوّه را كرد، و آنها را تابع روحانيّت و عقل كرد، و سير باطن و ظاهر در تحت
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 284
ميزان شريعت الهيه شد، باطن او ملكه استقامت پيدا كند و صورت روح و باطن صورت مستقيمه انسانيّه شود. پس صورت جسمانيّه و ظاهر او در آن عالم مستقيم و به صورت جميله انسانيّه است.
و اگر مقام روحانيّت نفس و نشئه عقليّه آن تابع يكى از سه قوّه ديگر شد، پس هر يك از اين سه قوّه غلبه كرد و ديگر قوا را در تحت نفوذ خود قرار داد، و ظاهر و باطن مملكت انسانى را به حكم خود كرد، صورت باطن ملكوتى تابع آن شود. پس صورت غيبيّه ملكوتيّه يا به شكل سبعى از سباع شود اگر غلبه با قوه غضبيه شد، و يا به شكل بهيمه [اى‏] از بهائم شود اگر غلبه با شهوت شد و مملكت مملكت شهوى شد، و يا به شكل شيطانى از شياطين در آيد اگر غلبه با واهمه شيطانيّه شد و مملكت به تصرف شيطان در آمد. اين‏ها صور بسيطه ملكوتيه است.
و گاه شود دو قوّه از اين سه قوّه حكمران در مملكت شود، و انسان در عين حال كه در كمال غضب است، در كمال شهوت نيز هست، يا با كمال شيطنت كمال شهوت يا كمال غضب نيز دارد. پس، از ازدواج هر يك از دو قوه، صورت مزدوجه ملكوتيّه پيدا شود كه نه سبع محض و نه بهيمه محض است و نه شيطان محض، و از تركيب هر دو قوه، سه صورت حاصل شود. و گاه شود كه هر سه قوه در انسان به كمال است، پس باطن، تابع هر سه شود، و از آن يك صورت مزدوجه از هر سه پيدا شود.
و ممكن است كه انسان در آن عالم در آن واحد بيشتر از يك صورت داشته باشد، يا در هر حال يك صورت داشته باشد، گاهى سبع و گاهى بهيمه و گاهى شيطان شود.
پس معلوم شد كه صورت انسانيّه يكى از اين هشت صورت است، و بقيه
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 285
صورت غير انسان است، چنانچه خط مستقيم بين دو نقطه بيش از يكى نيست، چنانچه در آيات شريفه قرآنيّه اشارت به آن شده:
در آيه 153 از سوره مباركه انعام فرمايد:وَ أنَّ هذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيْما فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيْلِهِ 6: 153.«» و از رسول خدا - صلّى اللّه عليه و آله - منقول است كه خط مستقيمى كشيدند و فرمودند: «اين راه رشد و هدايت است». و از چپ و راست آن خطهائى كشيدند و فرمودند: «اين‏ها راههائى است كه بر هر راهى از آن شيطانى است كه دعوت به سوى آن كند.» پس از آن، اين آيه شريفه را قرائت فرمودند.«»