تتميم‏
و از آنچه در اين فصول سابقه و فصول آتيه معلوم شود، ظاهر و روشن شود كه عفّت از فطريات و لوازم فطرت مخموره و از جنود عقل است، و هتك از لوازم فطرت محجوبه و از جنود ابليس و جهل است، زيرا كه عدالت در قوا كه به منزله جنس است از براى عفّت، فطرى است و جور بر خلاف فطرت است، چنانچه گذشت.
و نيز خضوع و فرمانبردارى كامل و تبعيّت از «كمّل» فطرى است، چنانچه مقابل آن بر خلاف فطرت است.
و نيز خود عفّت و حياء و حجب از فطريات تمام عايله بشر است، چنانچه تهتّك و فحشاء و بى‏حيايى بر خلاف فطرت جميع است، لهذا در نهاد عائله بشرى، عشق به عفّت و حياء مخمور است، و تنفر از هتك و بى‏حيائى نيز مخمّر است.