فصل سوّم‏
در بيان آنكه «فهم» از لوازم فطرت مخموره و از جنود عقل است، و «حمق» از لوازم فطرت محجوبه و از جنود جهل است اگر مراد از فهم شدّت ذكاء و سرعت انتقال يا صفاى باطن - كه لازمه آن، سرعت تفطّن و انتقال است - باشد، فطرى بودن آن براى آن است كه افاضه نعمت وجود و كمال وجود از جانب ذات مقدّس است، و آنچه از جانب آن
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 275
حضرت است طاهر و پاكيزه و صافى و داراى تمام و كمال است، چنانچه در محل خود مقرر و مبرهن است«». و قذارت و كدورت و نقص و امثال آن بالعرض و از اختلاط امور غريبه و احتجاب فطرت است.
و اگر مراد از فهم، صفاى باطن براى ادراك جمال جميل و روحانيّات باشد، واضحتر است، زيرا كه فطرت بالذات متوجه كمال مطلق و عاشق جمال كامل است، و اگر احتجابات طبيعت نباشد، به هيچ موجودى جز جمال مطلق، بالذات و آنچه مربوط به ذات مقدّس است، بالعرض متوجه نشود و چشم قلبش به روى احدى از كاينات باز نگردد و در مرآت صافى باطن روحش، نقشه موجودى جز حق - جلّ و علا - و اسماء و صفات و آثار آن - بما انّها آثاره - نقش نبندد، و اين معنى سلامت قلب است.
و شايد آيه شريفه‏سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ 97: 5«»نيز اشاره به اين معنى باشد، زيرا كه اين سوره شريفه اشاره به مقام نبوّت و ولايت است و سوره اهل بيت است، چنانچه در روايت است«». پس اين آيه ممكن است اشاره باشد به سلامت مطلقه كه از براى ولىّ مطلق است از اوّل ورود در ليله احتجابات خلقيه كه از براى ولىّ مطلق، ليلة القدر است، تا طلوع فجر مطلق كه رجوع ولىّ كامل است به مقام‏قَابَ قَوْسَيْنِ أوْ أدْنَى 53: 9كه ترك حجب است.
و در تفسير قول خداى تعالى:إلا مَنْ أتَى اللّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ 26: 89«»،از حضرت صادق - سلام اللّه عليه - در كافى شريف نقل شده كه فرمود: قلب سليم
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 276
آن است كه ملاقات كند پروردگار خود را در صورتى كه در آن احدى نباشد غير از خدا.«» و نيز از حضرت صادق - عليه السلام - نقل شده كه: قلب سليم آن است كه سالم باشد، از محبت دنيا«» و چون حقيقت دنيا، عبارت از ما سوى اللّه است، از اين جهت اين معنى در احدى پيدا نشود، مگر ولىّ كامل.
و تفسير اين آيه شريفه به هر دو وجه با آيه شريفه سوره «قدر» به يك معنى برگردد، و متوافق شود.
و از آنچه مذكور شد، «حمق» نيز معلوم شود كه از جنود جهل و ابليس است، و از لوازم فطرت محجوبه است، و فطرت چون محتجب شود، از ادراك حق و روحانيّات كه جنود الهيّه‏اند، باز ماند، و به دنيا و خود متوجه شود، و در حجاب انيّت و انانيّت - آن هم انيّت دنياويه كه آن نيز به حقيقت خود او نيست - از تمام مراتب معنويات و جميع معارف الهيه باز ماند، و اين بالاترين مراتب «حمق» است كه كسى از خود و روحانيّت خود نيز محجوب باشد «نعوذ باللّه منه».