شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 210
شرح‏
قال الصّادق عليه السّلام:لا تحرص على شي‏ء لو تركته وصل إليك، و كنت عند اللّه مستريحا محمودا بتركه، و مذموما باستعجالك في طلبه، و ترك التّوكّل عليه و الرّضا بالقسم.
حضرت امام صادق عليه السّلام مى‏فرمايد كه: حريص مباش در تحصيل چيزى كه اگر ترك او كنى و در پى او نروى، بى زحمت به تو رسد و نزد كردگار هم عزيز باشى.
و اگر طلب او كنى و تعجيل نمائى در طلب او، نزد خداى مذموم باشى و در سه چيز مخالفت او كرده باشى. يكى - ترك كردن توكّل، دوم - تعجيل كردن در طلب چيزى كه مأمورى به ترك او، سوم - ترك رضا، كه به قسمت او راضى نشده‏اى و قسمت او را ردّ كرده‏اى.
فانّ الدّنيا خلقها اللّه تعالى بمنزلة ظلّك، ان طلبته اتعبك و لا تلحقه ابدا، و ان تركته يتبعك و أنت مستريح.
مى‏فرمايد كه: خداوند عالم، آفريده است دنيا را به مثابه سايه، چنانكه طلب كردن سايه و در پى او رفتن، جز تعب و زحمت حاصل ندارد و به او نمى‏توان رسيد، و سكون و در پى او نرفتن، مستلزم رسيدن به او است. دنيا نيز چنين است، طلب كردن او موجب محرومى است از وى و طلب نكردن، مورث رسيدن.
چنانكه به تجربه معلوم است.
قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله: الحريص محروم، و هو مع حرمانه مذموم في اىّ شي‏ء كان، و كيف لا يكون محروما و قد فرّ من وثاق اللّه تعالى، و خالف قول اللّه تعالى حيث يقول:
حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرموده است كه: هر كه حرص به دنيا دارد و زياد تلاش از براى تحصيل او مى‏كند، البتّه از او محروم است و با وجود محرومى از او، مذموم
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 211
است نزد خالق و مخلوق در هر كارى كه مى‏كند. و چگونه محروم نباشد؟ كسى كه گريخته باشد از عهد و پيمان الهى و مخالفت او كرده باشد و گفته او را ردّ كرده، چه او سبحانه، در قرآن عزيز فرموده است كه:
اللَّهُ الَّذى خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ 30: 40(روم - 40).
يعنى: خداوند شما، آنچنان خداوندى است كه از كتم عدم، به وجود آورده است شما را و تا شما را در قيد حيات مى‏دارد، روزى مقرّر به شما مى‏رساند و بعد از مردن، بار ديگر زنده مى‏كند شما را در قبر.
و الحريص بين سبع افات صعبة.
مى‏فرمايد كه: حريص گرفتار هفت آفت است و هر كدام از اين آفت‏ها، در نهايت صعوبت و دشوارى است.
فكر يضرّ بدينه و لا ينفعه.
يكى - فكر جمع دنيا و تحصيل دنيا. و اين آفتى است كه ضرر به آخرت دارد و نفع به دنيا ندارد، چه، بر زائد آنچه قسمت شده، انتفاع نيست و غير زحمت و رياضت، فايده‏اى بر او مترتّب نمى‏شود.
و همّ لا يتّم له اقصاه.
دوم - همّ و غمّ از براى دنيا و تحصيل دنيا است و به هيچ مرتبه از او راضى نشدن و در پى زيادتى بودن.
و تعب لا يستريح منه الا عند الموت.
سوم - تعب و زحمت از براى دنيا كشيدن، تعب و زحمتى كه انقطاع ندارد، مگر در وقت موت.
و خوف لا يورثه الا الوقوع فيه.
چهارم - ترس تلف شدن مال است كه چه شود و به كه دهد و از كه ستاند كه
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 212
تلف نشود و در سرمايه قصورى راه نيابد. و حاصل هر خوفى نيست، مگر افتادن به خوف ديگر. مثل طلبى كه از كسى دارد تا وصول نشده است خوف دارد كه آن كس شايد بميرد و مالش بسوزد، و بعد از وصول خوف آن دارد كه مبادا به چنگ سارقى افتد، يا آفتى به او رسد. غرض: مالدار، مانند مار دار، هرگز از خوف و ترس فارغ نيست و از تشويش آن خالى نيست.
و حزن قد كدّر عليه عيشه بلا فائدة.
پنجم - از آفات حرص، حزن است كه صاحب حرص، اكثر اوقات محزون و مكدّر است و از كدورت خالى نيست.
و حساب لا مخلص له معه من عذاب.
ششم - آنكه هرگز از حساب مال، يا حساب ماه و سال، فارغ نيست و چنانكه ديگران در حساب عمر هستند و مشغول طاعت، او در حساب مال است و گرفتار زحمت، كه چند شده و به كجا رسيده، يا حساب ماه كه كى منقضى شود كه تا تنخواه و طلبها وصول شود. و نتيجه اين حساب، نيست مگر عذاب و زحمت آخرت، چنانكه حاصل اوّل، نيست مگر رحمت و مغفرت.
و عقاب لا مفرّ له منه و لا حيلة.
يكى ديگر از مفاسد حرص، عذاب الهى است و گريزى نيست حريص را از آن، چرا كه حرص، كم مى‏شود كه نكشاند صاحب خود را به ارتكاب محرّمات، و ارتكاب محرّمات، مستلزم عذاب است و عقاب.
و المتوكّل على اللّه يمسى و يصبح في كنفه، و هو منه في عافية، و قد عجّل اللّه له كفايته، و هي له من الدّرجات ما اللّه به عليم.
و هر كه از اهل توكّل است و كار خود را به حضرت خداوند گذاشته است، صبح و شام بر او مى‏گذرد در حالتى كه در حفظ و حمايت الهى است و در ظلّ
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 213
عافيت او است. و حضرت او «عزّ شأنه»، ضروريّات او را بى زحمت و تعب، به او مى‏رساند و از درجات بهشت آنقدر كه علم هيچ كس به او نرسد و در خاطر كسى خطور نكند از كميّت و كيفيّت، به او كرامت مى‏فرمايد.
و الحرص ماء جرى في منافذ غضب اللّه تعالى.
مى‏فرمايد كه: حرص آبى است كه جريان و سيلان او، از منفذهاى غضب الهى است. چنانكه قناعت و توكّل، آبى است كه سيلان و جريان او در منافذ رحمت الهى است. چون طريق تحصيل روزى از روى حرص، مذموم است و مغضوب الهى است، فرمود كه: سيلانش از منافذ غضب الهى است، چون طريق تحصيل معاش و روزى، از روى قناعت ممدوح است، بلكه عبادت است و مرغوب الهى است، فرمود كه: جريانش از منافذ رحمت الهى است. حاصل آنكه: حسن و قبح مسبّب، تابع حسن و قبح سبب است، اگر سبب، حسن است و ممدوح است، مسبّب نيز حسن است و اگر قبيح است، قبيح است.
و ما لم يحرم العبد اليقين لا يكون حريصا.
يعنى: مادام كه بنده محروم نمى‏شود از صفت يقين، موصوف به صفت حرص نمى‏شود. يعنى: تا شايبه يقين با كسى هست و اذعان و اعتقاد به خدا و گفته او دارد، حريص نمى‏شود و به اين صفت خسيس مهلك دين و دنيا موصوف نمى‏گردد.
و اليقين ارض الاسلام و سماء الايمان.
مى‏فرمايد كه: يقين، زمين اسلام و آسمان ايمان است. يعنى: اسلام كامل و ايمان كامل، محتاج هستند به يقين و تا يقين با ايشان نباشد نه اسلام، اسلام كامل است و نه ايمان، ايمان كامل. چون مرتبه زمين نسبت به آسمان، پست است، چنانكه رتبه اسلام نسبت به ايمان، پست است. از جهت رعايت تناسب، يقين را ارض اسلام گفت و آسمان ايمان. و ممكن است كه وجه اختصاص اين باشد كه
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 214
چون مرتبه يقين كه مرتبه مشاهده است، خواه مشاهده حسّى و خواه عقلى، در مرتبه اسلام كه مرتبه تقليد محض است، پست و ضعيف است و در مرتبه ايمان كه مرتبه برهان است، چندانى قوّت ندارد. و لهذا يقين را با اسلام، ارض گفت و با ايمان آسمان.