شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 165
شرح‏
قال الصّادق عليه السّلام:اذا اردت الحجّ فجرّد قلبك للّه تعالى من كلّ شاغل، و حجاب كلّ حاجب، و فوّض امورك كلّها إلى خالقك، و توكّل عليه في جميع ما يظهر من حركاتك و سكناتك، و سلّم لقضائه و حكمه و قدره، و دع الدّنيا و الرّاحة و الخلق، و اخرج من حقوق تلزمك من جهة المخلوقين.
حضرت امام صادق عليه السّلام مى‏فرمايد كه: هر گاه اراده كنى كه به حجّ روى، پيش از آنكه از خانه بيرون روى، خالى كن از دل هر شغل و تعلّق كه هست. و جميع كارها و شغلهاى خود را به «كافى المهمّات» بگذار. و در جميع حركات و سكنات، توكّل به خدا داشته باش. گردن تسليم و رضا به قضاى الهى بنه، و به حكم و تقدير او راضى باش. و دست از دنيا و راحت بردار، و در فكر آن مباش كه ملك و املاك به كه گذارى، و حاصل و محصول چه شود، و طلب و تنخواه به كجا رسد. و نيز خود را خلاص كن از حقوق اللّه و حقوق النّاس و از مظالم و تبعات مردم، برائت ذمّه حاصل كن.
و لا تعتمد على زادك و راحلتك، و اصحابك و قوّتك، و شبابك و مالك، مخافة ان يصيروا لك عدوّا و وبالا.
و اعتماد مكن بر توشه راه، و چارواى سوارى، و رفيقان راه، و به زور و قوّت بدنى و جوانى، و مال بسيار. و فكر مكن كه اسباب سفر و تنعّم را، همه جمع كرده‏اى و تو را در سفر زحمتى و تعبى نخواهد بود، چرا كه در همه حال، اعتماد آدمى بايد به خدا باشد، و وثوقش به لطف او باشد. بسا باشد كه همه اين‏ها كه تو تحصيل كرده‏اى و دل به او بسته‏اى و اعتماد به او دارى، دشمن تو گردند و وبال تو شوند. و حاصل اين‏ها از براى تو غير آزار و زحمت نباشد.
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 166
فانّ من ادّعى رضا اللّه و اعتمد على شي‏ء، صيّره عليه عدوّا و وبالا، ليعلم انّه ليس له قوّة و لا حيلة، و لا لاحد الا بعصمة اللّه و توفيقه.
پس به تحقيق و يقين كه، هر كه به زبان دعوى كند كه من از خداى خود رضا دارم و به داده او قانعم و شاكرم، و اعتمادش به غير او باشد و نظر رحمت و شفقت از غير او داشته باشد، خداوند عالم هر آينه مى‏گرداند آن غير را، دشمن او در دنيا، و وبال و عذاب او در آخرت. تا بداند كه نيست قدرت و قوّت هيچكس را بر هيچ كارى، جز جناب احديّت «جلّ جلاله»، و تمسّك به غير او نكند.
و استعدّ استعداد من لا يرجو الرّجوع.
و مهيّا شو از براى سفر حجّ، مثل مهيّا شدن كسى كه اميد رجوع از اين سفر نداشته باشد. يعنى: هيچ كار را مهمل و مجمل مگذار و مگو كه: بعد از رجوع، صورت خواهم داد كه: «شب آبستن است تا چه زايد سحر». كس چه داند كه فردا چه مى‏شود و چه خواهد بود، زنده يا مرده؟و احسن الصّحبة، و راع اوقات فرائض اللّه و سنن نبيّه صلّى اللّه عليه و آله، و ما يجب عليك من الادب و الاحتمال، و الصّبر و الشّكر، و الشّفقة و السّخاء، و ايثار الزّاد على دوام الاوقات.
مى‏فرمايد كه: هر گاه به راه افتادى، رفاقت با رفيق چنان كن كه از تو راضى باشد.
حكما گفته‏اند كه: چون دو دوست در سفرى مرافقت نمايند، بر هر كدام سه حقّ واجب گردد: چون از جهت نفس و مال، خوفى بود به قدم كلائت و محافظت، استقبال نمودن. و اگر به معونت، خواه از نفس و خواه از مال احتياج افتد، اعانت كردن. و اگر از طعام بازماندگى بود، دريغ نداشتن. و بعد از اين سه حقّ، سه حقّ ديگر واجب شود: بر صغاير مسامحه‏كردن، و در ظاهر، فنون نصيحت تقديم رسانيدن، و در حضور و غيبت، مراسم بزرگداشت و احترام ممهّد داشتن. و
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 167
اگر از اين مقام به مصادقت گرايد، سه چيز ديگر واجب شود: قبول اعتذار، و مكاشفت ناكردن اسرار، و معاونت به مال و بدن، در جلب مسارّ و دفع مضارّ. و اگر از اين مقام به پايه اخوّت رسد، سه چيز ديگر لازم گردد: در تصرّف اموال، دوئى از ميانه برداشتن، و در زلات، به عذر محتاج نبودن، و در مؤانست، از شوائب كدورت مصون داشتن.
و نيز مى‏فرمايد كه: در هر سفر، خصوص سفر حجّ، به قدر مقدور رعايت اوقات كن، كه تا وظايف طاعت از واجبات و سنن از وقت نگذرد و آداب مستحسنه فوت نشود. و اگر از رفيق يا غير، به تو مكروهى رسد، به خود گوارا كن و سخت مگير. و در همه حال به صبر و شكر باش. و با همه از روى مهربانى و شفقت، سر كن. و در همه اوقات به قدر امكان، به بذل توشه و ساير ما يحتاج، به ارباب حاجت از خود دريغ مدار.
ثمّ اغسل بماء التّوبة الخالصة ذنوبك، و البس كسوة الصّدق و الصّفاء، و الخضوع و الخشوع.
و در غسل احرام، گناهان خود را از خرد و بزرگ به خاطر آر، و از همه توبه كن و نادم و پشيمان باش. و به آب توبه و انابه، آنها را شست و شو ده، و بپوش لباس صدق و صفا و خشوع و خضوع. يعنى: چون رخت دوخته از بدن بيرون مى‏كنى و احرامى مى‏پوشى، قصد كن كه: لباس شرور و فتنه و دروغ و مخالفت را از خود دور مى‏كنم، لباس دوستى و اطاعت و راستى مى‏پوشم.
و احرم من كلّ شي‏ء يمنعك عن ذكر اللّه، و يحجبك عن طاعته.
و احرام حجّ كه مى‏بندى، قصد كن حرام كردن هر چيزى را كه مانع است از ذكر حقّ «جلّ و علا»، و حاجب است از اطاعت و بندگى او.
و لبّ بمعنى اجابة صافية زاكية للّه عزّ و جلّ في دعوتك له، متمسّكا بعروته الوثقى.
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 168
و تلبيات كه مى‏گوئى، قصد كن به دل خود، اجابت پروردگار عالم را در جميع اوامر و نواهى. گويا به اين تلبيات عرض مى‏كنى، به پروردگار خود كه: خداوندا، چنانكه خواندى مرا به بيت شرف خود و بجا آوردن مناسك حجّ، من نيز اجابت تو نمودم و از براى محض تحصيل رضاى تو، گردن اطاعت به او نهادم، اطاعت كردنى از روى صدق و خلوص اعتقاد، و به لطف تو متشبّث و متمسّكم و مدد از تو مى‏خواهم.
و طف بقلبك مع الملائكة حول العرش، كطوافك مع المسلمين بنفسك حول البيت.
و در حالى كه طواف مى‏كنى در حول كعبه مقدّسه، به خاطر بگذران طوف كردن حول عرش را با ملائكه مقرّبين، و از اين اشاره غافل مباش.
و هرول هرولة من هواك، و تبرّيا من جميع حولك و قوّتك.
و در وقت هروله كردن در ميان صفا و مروه، قصد كن دور شدن از خواهشهاى نفسانى را، و برى بودن از حول و قوّت خود را. يعنى: كه به مدد و يارى جناب عزّت، و به حول و قوّت او، گذشتم از همه خواهشهاى نفسانى، و دورى نمودم از همه اغواهاى شيطانى.
فاخرج من غفلتك و زلاتك بخروجك إلى منى، و لا تتمنّ ما لا يحلّ لك و لا تستحقّه.
و در وقت رفتن به منى، قصد كن بيرون رفتن از نافرمانى را، و رو آوردن به طاعت و فرمانبردارى او را. و آرزو مكن چيزى را كه به تو حلال نباشد و تو مستحقّ آن نباشى.
و اعترف بالخطايا بعرفات، و جدّد عهدك عند اللّه بوحدانيّته.
و اعتراف كن به گناهان خود در عرفات، و تازه كن عهد خود را به خداى خود،
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 169
و يگانگى و وحدانيّت او را به خاطر آر.
و تقرّب إلى اللّه ذائقة بمزدلفة.
و طلب كن قرب الهى را و وثوق و اعتماد بر او را در مزدلفه، كه مشعر الحرام است.
و اصعد بروحك إلى الملإ الاعلى بصعودك إلى الجبل.
و به كوه مشعر كه بالا مى‏روى، به خاطر بگذران بالا رفتن روح را به جانب ملأ اعلى و متّصل شدن به ملائكه مقرّبين را.
و اذبح حنجرتى الهوى و الطّمع عند الذّبيحة.
و در وقت ذبح كردن و هدى، قصد كن بريدن هوا و هوس را از خود، و قطع طمع را از خلايق.
و ارم الشّهوات و الخساسة و الدّنائة و الذّميمة، عند رمى الجمرات.
و بينداز خواهشهاى نفسانى را و بيرون كن از خود دنائت و خسّت نفس را و صفات ذميمه را، در وقت انداختن جمرات.
و احلق العيوب الظّاهرة و الباطنة بحلق رأسك.
و در هنگام تراشيدن سر، قصد كن تراشيدن و برطرف كردن عيبهاى ظاهر و باطن را از خود.
و ادخل في امان اللّه و كنفه و ستره و كلائته، من متابعة مرادك بدخولك الحرم.
و در هنگام داخل شدن حرم، قصد كن داخل شدن در امان و حفظ و حراست الهى را، و گذشتن از متابعت نفس را.
و زر البيت متحقّقا لتعظيم صاحبه، و معرفة جلاله و سلطانه.
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 170
و زيارت كن خانه كعبه را در حالى كه، جا داده باشى و راسخ و ثابت كرده باشى در خاطر خود، عظمت و بزرگوارى صاحب خانه را. و در هيچ حال، خصوص در آن حال، از سلطنت و قهر او غافل مباش.
و استلم الحجر رضى بقسمته، و خضوعا لعزّته.
و ببوس حجر الاسود را در حالتى كه رضا داده باشى به قسمت الهى، و به داده و كرده او گردن تسليم نهاده باشى، و در نهايت فروتنى و عجز و خضوع بوده باشى.
و در حديث است كه: حضرت عزّت «عزّ اسمه»، جميع عهود و مواثيق و آجال و ارزاق همه موجودات را، در حجر الاسود وديعت گذاشته است. و اين فقره اشعار به او دارد.
و ودّع ما سواه بطواف الوداع.
و در حال طواف وداع، وداع كن و دست بردار از هر چه غير خدا است و طمع از هر چه غير او است، ببر.
و صفّ روحك و سرّك للقاء اللّه يوم تلقاه، بوقوفك على الصّفاء.
و در وقت وقوف بر صفا، از اشاره غافل مباش. يعنى: صاف و پاك كن نفس خود را از اوساخ و كدورات از براى ملاقات رحمت جناب عزّت.
و كن ذا مروّة من اللّه، تقيّا اوصافك عند المروة.
و در نزد وقوف به مروه، از مروّت غافل مباش، و از مقتضاى آن كه اطاعت خدا و مخالفت شيطان است، سر مپيچ.
و استقم على شروط حجّك هذا، و وفاء عهدك الّذى عاهدت به مع ربّك، و اوجبته إلى يوم القيامة.
و مستقيم باش و به عمل آر هر چه كه به تفصيل مذكور شد، از شروط حجّ، و انحراف از شروط و اشارات مذكوره را از خود جايز مدار، تا وفا كرده باشى به
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 171
عهدى كه با پروردگار خود در روز ميثاق كرده‏اى، و به اين شروط و عهود ثابت باش تا روز قيامت.
و اعلم بانّ اللّه تعالى لم يفترض الحجّ، و لم يخصّه من جميع الطّاعات، الا بالاضافة إلى نفسه بقوله تعالى:
بدان كه خداوند عالم، وجوب حجّ را اضافه به نفس خود كرد و در ميان ساير عملها، اين عمل شريف را، نسبت به ذات شريف خود داد و فرمود كه:
وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ، مَنِ اسْتَطاعَ الَيْهِ سَبيلا 3: 97(آل عمران - 97).
يعنى: بر آدميان است كه از براى خدا، به شرط استطاعت و قدرت، حجّ خانه كعبه كنند. و غير حجّ، هيچ عملى را اين كرامت و عزّت نفرمود و نسبت به خود نداد و نگفت كه: از براى خدا نماز كنيد، يا روزه داريد. ممكن است كه وجه اختصاص، اشتمال افعال حجّ باشد به احوال آخرت و اشعار او باشد به كيفيّت آن روز. چنانكه از براى اهل بصيرت و خبرت ظاهر مى‏شود. چه، غسل احرام شبيه است به غسل ميّت. و پوشيدن احرامى، شبيه است به پوشيدن كفن. و توجّه حاجيان از زن و مرد و كوچك و بزرگ و حرّ و عبد، «لبّيك لبّيك»، گويان به جانب خانه خدا، شبيه است به برانگيخته شدن مردگان از قبرهاى خود و رفتن به جانب محشر. حاصل آنكه: چون حجّ منبّه عظيمى است از براى استعداد موت، و مذكّر بليغى است از براى احوال نشأة آخرت، اختصاص يافت از ميان ساير افعال واجبى، به ذات احديّت. و به اين معنى اشاره كرد و گفت:
و لا سنّ نبيّه صلّى اللّه عليه و آله في حلال و حرام و مناسك، الا للاستعداد و الإشارة الى الموت، و القبر و البعث و القيامة و فصل بيان السّابقة من الدّخول في الجنّة اهلها، و دخول النّار اهلها، بمشاهدة مناسك الحجّ من اوّلها إلى آخرها، لاولى الالباب و اولى النّهى.
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 172
يعنى: واجب نكرد خداوند عزّت، هيچ عملى را و قرار نداد پيغمبر او هيچ طريقى و شرعى را، از حلال و حرام و عبادات، مگر از براى استعداد موت و از براى اشاره كردن به موت و احوال قبر و احوال روز قيامت، و جدا كرد احوال پيش از دخول بهشت و جهنّم را، از براى اهل هر كدام، به مشاهده‏كردن افعال حجّ از اوّل تا آخر، چنانكه به تفصيل مذكور شد.