شرح‏
قال الصّادق عليه السّلام:على كلّ جزء من اجزائك زكوة واجبة للّه تعالى،
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 160
بل على كلّ شعرة من شعرك، بل على كلّ لحظة من الحاظك.
حضرت امام صادق عليه السّلام مى‏فرمايد كه: بر هر جزء از اجزاى تو و بر هر عضو از اعضاى تو، زكوتى است واجب، و حقّى است لازم، بلكه بر هر موى بدن تو و بر هر نظر كردن تو، زكوتى است مقرّر و ثابت.
فزكوة العين النّظر بالعبر، و الغضّ عن الشّهوات و ما يضاهيها.
پس زكوة چشم، نظر كردن است بر مخلوقات، و عبرت گرفتن از آنها و فرو بستن او است از هر چه حرام است و از هر چه مورث شهوت نفس است.
و زكوة الاذن استماع العلم و الحكمة و القران، و فوائد الدّين من الموعظة و النّصيحة، و ما فيه نجاتك بالاعراض عمّا هو ضدّه من الكذب و الغيبة و اشباهها.
يعنى: زكوة گوش، گوش كردن هر چيزى است كه فايده آخرت در شنيدن او باشد. مثل قرآن و حكمت و وعظ و نصيحت، و گوش نكردن هر چه نجات آخرت در گوش نكردن او باشد، مثل دروغ و بهتان و مثل اين‏ها.
و زكوة اللّسان النّصح للمسلمين، و التّيقّظ للغافلين، و كثرة التّسبيح و غيره.
و زكوة زبان، نصيحت‏كردن مسلمانان است و بيدار كردن و به راه آوردن غافلان، و بسيار كردن تسبيح و ذكر الهى به دل و زبان.
و زكوة اليد البذل و العطاء، و السّخاء بما انعم اللّه عليك به، و تحريكها بكتابة العلم، و منافع ينتفع بها المسلمون في طاعة اللّه، و القبض عن الشّرور.
و زكوة دست، احسان و بخشش كردن است بر ارباب فقر و حاجت، به آنچه
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 161
خداوند عالم كرامت فرموده است. و حركت دادن او است به نوشتن كتابهاى علمى و نوشتن چيزى كه به وسيله آن، نفعى عايد مسلمانان شود، در بندگى خداى تعالى. و به سبب آن نوشته، بندگان خدا را از عملهاى بد، امتناع نمايند و از شرور و آفات دنيوى و اخروى، منزجر شوند.
و زكوة الرّجل السّعى في حقوق اللّه تعالى من زيارة الصّالحين و مجالس الذّكر، و اصلاح النّاس و صلة الرّحم و الجهاد، و ما فيه صلاح قلبك و صلاح دينك.
و زكوة پا، رفتن به جائى است كه رضاى الهى متعلّق به او باشد، مثل رفتن به زيارت مشاهد مقدّسه، و زيارت صلحا و مؤمنين، و رفتن به مجالس ذكر، و از براى واقع ساختن صلح ميان مسلمانان، و رفتن از براى ادراك صله رحم، از براى كارزار با كفّار در راه خدا. حاصل: هر چه صلاح دنيا و آخرت، يا آخرت در او باشد.
هذا ممّا يحتمل القلوب فهمه، و النّفوس استعماله، و ما لا يشرف عليه الا عباده المقرّبون المخلصون اكثر من ان يحصى، و هم اربابه و هو شعارهم دون غيرهم.
يعنى: آنچه ذكر كرديم از زكوة اعضا، به قدر فهم دلها بود، امّا بيان كردن زكوة اعضا و جوارح، موافق واقع و نفس الامر اشراف به او و قدرت بر اطّلاع او، ندارد مگر بندگان مقرّب و مخلصان درگاه الهى، و زياده از آن است كه به حيطه ضبط كسى و وهم كسى تواند، در آمد، چرا كه راه بردن به كنه حقيقت چيزها و مطّلع شدن به «كما هي اشياء»، كار ايشان است و غير ايشان را به او راه نيست. و ممكن است لفظ «و هم» ضمير مرفوع باشد و مبتدا باشد و «اربابه» خبر و راجع باشد به موصول.