شرح
قال الصّادق عليه السّلام:احفظ اداب الدّعاء، و انظر من تدعو؟ و كيف تدعو؟ و لما ذا تدعو؟
حضرت امام صادق عليه السّلام مىفرمايد كه: هر گاه اراده كنى كه دعا كنى و از براى مطلبى و حاجتى دنيوى يا اخروى، خداى را خوانى، پس حفظ كن و بجا آر شرايط دعا را چنانكه خواهد آمد، و نظر كن كه، كه را مىخوانى؟ و از كه حاجت
شرحمصباحالشريعة ص : 145
خود مىخواهى؟ و از براى چه مىخوانى؟و حقّق عظمة اللّه و كبرياءه، و عاين بقلبك علمه بما في ضميرك، و اطّلاعه على سرّك، و ما تكنّ فيه من الحقّ و الباطل.
اينها شرايط دعا است، كه بىرعايت اينها، دعا مستجاب نمىشود.
اوّل - آنكه پيش از دعا، بايد داعى به خاطر آرد عظمت و بزرگوارى خدا را، و جزم و قطع داشته باشد كه او قادر و توانا است به همه ممكنات، و به مقتضاى حاجت و انجاح مطالب وى. و بعد از آن به اسماى حسنى و صفات عليا، او را ياد كند. مثل آنكه بگويد:
يا اجود من اعطى، و يا خير من سئل، و يا ارحم من استرحم، و يا واحد يا احد يا صمد، يا من لم يلد و لم يولد، و لم يكن له كفوا احد، يا من لم يتّخذ صاحبة و لا ولدا، يا من يفعل ما يشاء و يحكم ما يريد، و يقضى ما احبّ، يا من يحول بين المرء و قلبه، يا من هو بالمنظر الاعلى، يا من ليس كمثله شيء يا سميع يا بصير.
و يقين و جزم داشته باشد كه آنچه در خاطر او است، حضرت خداوند عالم به او عالم و دانا است و به اسرار و ضماير او، واقف و مطّلع است. خواه حقّ و خواه باطل.
دوم - آنكه بشناسد و تميز كند راه نجات را از هلاكت و خير را از شرّ فرق كند.
تا نطلبد از خداى آنچه باعث هلاكت او است، به گمان آنكه منجى است و شرّ را به گمان خير بودن. و به اين معنى اشاره كرد كه:
و اعرف طرق نجاتك و هلاكك، كيلا تدعو اللّه بشيء عسى فيه هلاكك، و أنت تظنّ انّ فيه نجاتك.
يعنى: بشناس راه نجات خود را از راه هلاك، تا نخوانى خداى را به چيزى كه
شرحمصباحالشريعة ص : 146
هلاكت تو در او است، و تو گمان نجات در او داشته باشى.
قال اللّه عزّ و جلّ:وَ يَدْعُو الانْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ، وَ كانَ الانْسانُ عَجُولا. 17: 11(اسراء - 11)
چنانكه خداوند عالم، كه بس عزيز و بزرگ است، فرموده است كه: مىخوانند بعضى از مردمان خدا را مثل خواندن خير و خوبى، از روى تعجيل و شتاب، و نمىدانند كه آنچه از خدا مىخواهند، از براى ايشان شرّ است، نه خير.
و تفكّر ما ذا تسال و لما ذا تسال.
شرط سوم - آن است كه فكر كنى با خود كه آنچه طلب مىكنى از خداى تعالى، مشروع است يا نه؟ و بعد از آنكه مشروع است، فكر كن كه آيا از جهت مشروع طلب مىكنى يا از جهت نامشروع. مثل آنكه هر گاه از او مال مىخواهى، با خود تأمّل كن كه مال را از جهت معاش و توسعه عيال مىخواهى يا از براى ربط به حكّام و اغراض فاسده.
و الدّعاء استجابة للكلّ منك للحقّ، و تذويب المهجة في مشاهدة الرّبّ، و ترك الاختيار جميعا، و تسليم الامور كلّها ظاهرها و باطنها إلى اللّه.
مىفرمايد كه: هيچ دعائى به از اين نيست كه اجابت پروردگار خود كنى به آنچه مأمورى و از منهيّات اجتناب كنى، و خون خود در راه او بريزى، و دل خود را در آتش محبّت او بگذارى، و غير او را بالكلّيه از لوح خاطر محو كنى، و تفويض جميع مهمّات خود به او كنى، و از سر ميل و خواهش نفس بگذرى، و گردن تسليم و انقياد كشيده دارى، و «انا فانا» منتظر فرمان الهى باشى. و في الواقع، نتيجه جميع دعاها و اصل همه آرزوها، وصول به اين مرتبه و تحصيل اين سعادت است. و هر كه به اين مرتبه رسيد و به اين مرتبه واصل شد، حاصل شد او را
شرحمصباحالشريعة ص : 147
سعادت دنيا و آخرت. و ديگر چه حاجت از خدا بخواهد كه فوق اين مرتبه و به از اين مرتبه باشد؟ «رزقنا اللّه الوصول إليها».
فان لم تات بشرائط الدّعاء فلا تنتظر الاجابة، فانّه يعلم السّرّ و اخفى، فلعلّك تدعوه بشيء قد علم من نيّتك خلاف ذلك.
مىفرمايد كه: اگر تو بجا نيارى شرايط دعا را، پس انتظار مكش و توقّع مدار اجابت دعا را، چرا كه جناب عزّت «عزّ شأنه»، «عالم السّرّ و الخفيّات» است و مىداند كه تو شرايط دعا بجا نياوردهاى. و استعداد و قابليّت از براى افاضه آنچه طلبيدهاى بهم نرساندهاى، و با فقد شرط و عدم استعداد، وجود مشروط معقول نيست. پس سبب عدم اجابت، تقصير خود است كه قابلى، نه نقصان فاعل كه جواد مطلق است.
و نيز از جمله اسباب اجابت دعا زمان دعا است. مثل شب جمعه يا روز جمعه.
حديث است كه پروردگار عالم در هر شب جمعه، از اوّل شب تا طلوع فجر، ندا مىكند به بندگان خود از فوق عرش كه: آيا نيست بنده مؤمنى كه بخواند مرا در اين وقت و حاجتى از من خواهد، خواه حاجت دنيا و خواه حاجت آخرت، كه تا من حاجت او را بر آرم و مطلب او را روا كنم؟ و آيا نيست بنده مؤمنى كه در اين وقت از گناهان خود، توبه كند و به من بازگشت نمايد، تا من بيامرزم او را و توبه او را قبول كنم؟ آيا نيست بنده مؤمنى كه معاش او تنگ باشد و از من بخواهد وسعت معاش را، تا من اجابت كنم او را؟ و آيا نيست صاحب كوفتى كه از من سؤال كند صحّت خود را، تا من او را صحّت بخشم و عافيت كرامت فرمايم؟ و يا محبوس باشد تا او را خلاصى دهم، يا ظلم كسى به او رسيده باشد، تا او را از ظلم ظالم نجات دهم؟ و از جمله اوقات دعا، اوّل وقت زوال جمعه است و آخر روز جمعه و در هنگام غروب، كه نصف قرص غايب و نصف ظاهر باشد.
و نيز از جمله اسباب اجابت دعا، خصوصيّت مكان است، مثل عرفه. چنانكه حديث است كه حضرت بارى تعالى، در آن روز ندا مىكند به ملائكه آسمان
شرحمصباحالشريعة ص : 148
كه: ببينيد بندگان مرا كه از اطراف عالم سر برهنه و خاك آلود، از براى محض بندگى و اطاعت فرمان من، به اين مكان آمدهاند، آيا مىدانيد كه مطلب ايشان چيست و چه مىخواهند؟ ملائكه مىگويند: مطلب ايشان نيست مگر مغفرت و آمرزش تو. حقّ «عزّ اسمه»، گويد كه: شما شاهد باشيد كه من آمرزيدم ايشان را، و از تقصير ايشان گذشتم. و از جمله اماكن اجابت دعا، مرقد شريف حضرت امام حسين عليه السّلام است. حديث است كه جناب عزّت به عوض شهادت آن حضرت، چهار خصلت به او كرامت فرموده:
يكى - استشفا از آن تربت مباركه.
دوم - اجابت دعا در زير قبّه او.
سوم - بودن ائمّه از ذرّيّه او.
چهارم - حساب نكردن مدّت زيارت از عمر زوّار او.
و قال بعض الصّحابة لبعضهم: انتم تنتظرون المطر بالدّعاء، و انا انتظر الحجر.
از أبو جنيد بغدادى منقول است كه: مردم در زمان كم آبى و قلّت باران، به شيخ تكليف نماز استسقا كردند. شيخ فرمود: كه شما منتظر بارانيد و متوقّع رحمت هستيد، و من نظر به افعال و اعمال خود، مستحقّ سنگ بارانم. و مقارن اين حال، ابر پيدا شده شروع به باريدن كرد.
و اعلم انّه لو لم يكن امرنا اللّه بالدّعاء، لكنّا اذا اخلصنا الدّعاء تفضّل علينا و بالاجابة، فكيف و قد ضمن ذلك لمن اتى بشرائط الدّعاء.
يعنى: بدان به تحقيق كه اگر جناب عزّت، امر نكرده بود ما را به دعا و ترغيب به دعا نفرموده بود. و ماها از روى خلوص اعتقاد خود، دعا مىكرديم، البتّه او به مقتضاى فرط كرم و وفور شفقت به بندگان خود، انجاح سؤال ما مىكرد و قضاى حاجت ما مىنمود. پس چه گنجايش دارد كه اجابت نكند در حالتى كه خود
شرحمصباحالشريعة ص : 149
ضامن شده باشد. و فرموده كه:ادْعُونى اسْتَجِبْ لَكُمْ 40: 60(غافر - 60). و وعيد فرموده باشد به جمعى كه تكبّر كنند و عرض حاجت خود به او نكنند و فرموده كه:
الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتى سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ 40: 60(غافر - 60) پس معلوم مىشود كه عدم اجابت دعا، از تقصير ما است كه شرايط آن را بجا نياوردهايم.
سئل رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله عن اسم اللّه الاعظم قال: كلّ اسم من اسماء اللّه، ففرّغ قلبك عن كلّ ما سواه، و ادعه باىّ اسم شئت، فليس في الحقيقة للّه اسم دون اسم، بل هو الواحد القهّار.
از حضرت پيغمبر پرسيدند كه اسم اعظم كدام است؟ حضرت فرمود كه:
نامهاى پروردگار، همه عظيم و بزرگ است. خاطر خود را از غير او خالى كن و بخوان او را به هر اسمى كه خواهى، و بطلب از او هر حاجت كه دارى، كه البتّه مستجاب است. و نيست از براى او نامى عظيمتر از نام ديگر، تفاوت در نامهاى الهى به اعتبار زيادتى و كمى توجّه است، و تأثير كردن و نكردن و اجابت و عدم اجابت، وابسته به اختلاف مراتب توجّه است.
و قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله، انّ اللّه لا يستجيب الدّعاء عن قلب لاه.
چنانكه از حضرت خير البشر صلّى اللّه عليه و آله مروى است كه فرموده: پروردگار عالم، اجابت نمىكند دعا را از دل غافل از ياد خدا و بندگى خدا.
فاذا اتيت بما ذكرت لك من شرائط الدّعاء، اخلصت سرّك لوجهه، فابشر باحدى ثلاث، امّا ان يعجّل لك ما سالت، و إمّا ان يدّخر لك ما هو اعظم منه، و امّا ان يصرف عنك من البلاء ما لو ارسله عليك لهلكت.
يعنى: هر گاه بجا آوردى تو آنچه ذكر كرديم از شرايط اجابت دعا، و پاك كردى دل خود را از زنگ كدورت، و متوجّه شدى به جانب جناب احديّت، و از غير او قطع نظر كردى، پس بشارت باد تو را كه دعاى تو مستجاب است، و خداوند
شرحمصباحالشريعة ص : 150
عالم يكى از سه كار به تو خواهد كردن: يا آنچه مدّعا و مطلب تو است، بىتراخى و تأخير به تو خواهد داد. يا ذخيره خواهد كرد از براى تو در قيامت، كه سزاوارتر است به فضل و رحمت خود، اضعاف او را به تو رساند. و يا بر طرف مىكند از تو به سبب دعا كه كردى، بلاهاى عظيم را، كه اگر سهلترين از آنها به تو مىرسيد، هلاك مىشدى، و به بركت دعا، آن بلا را از تو ردّ كرد.
حديث است كه از براى اهل مصائب و بلايا، درجات عظيمه و مراتب عاليه است در بهشت، كه به بسيارى طاعت و عبادت به آن درجات نتوان رسيد. و بسيار باشد كه اهل بلايا، بعد از مشاهده درجات عاليه خود در آخرت، آرزو كنند كه كاش بدن ايشان را در دنيا به مقراض چيده بودند، كه تا مستحقّ زياده از آن مراتب مىشدند.
قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله، قال اللّه تعالى: من شغله ذكرى عن مسئلتى، اعطيته افضل ما اعطى السّائلين.
حضرت خاتم النّبيّين، «عليه و اله صلوات ربّ العالمين»، از جناب احديّت نقل فرمودهاند كه: آن حضرت، «جلّت عظمته»، فرمودهاند كه: هر كه را مانع شود ذكر من و توجّه به من، از سؤال كردن از من، يعنى: استغراق ذكر و توجّه به من، باز دارد او را از طلبيدن حوائج خود از من، من به فضل و كرم خود، ما يحتاج او را بهتر و لايقتر به او مىرسانم و بىسؤال و طلب، انجاح مطالب او مىنمايم.
و قال الصّادق عليه السّلام:لقد دعوت اللّه فاستجاب لي، و نسيت الحاجة، لانّ استجابته باقباله على عبده عند دعوته، اعظم و اجلّ ممّا يريد منه العبد، و لو كانت الجنّة و نعيمها الابد.
حضرت امام صادق عليه السّلام مىفرمايد كه: به تحقيق كه من خواندم خداوند عالم را يك مرتبه از براى غرضى و مطلبى و گفتم: يا «اللّه»، پيش از آنكه مطلب عرض كنم، از صقع ربوبيّت شنيدم كه گفت: «لبّيك عبدى»، از لذّت اين جواب، حاجتى
شرحمصباحالشريعة ص : 151
كه داشتم، فراموش كردم. و في الواقع چه حاجت لذيذتر از اين مىتواند بود و چه مطلب عظيمتر از اين، هر چند كه آن حاجت بهشت و نعيم بهشت باشد.
و لكن لا يعقل ذلك الا العالمون العارفون المحبّون العابدون، بعد صفوة اللّه و خواصّه.
مىفرمايد كه: اين مرتبه هر چند در نهايت علوّ شأن و رفعت مكان است، امّا راه نمىبرد به اين لذّت، يا ادراك نمىكند اين لذّت را، مگر كسانى كه نفس ايشان از صفات رذيله، مخلّى و به مكارم اخلاق، محلّى باشد، مثل نفوس انبيا و اوصيا، بعد از ايشان، عالمان و شناسايان ذات و صفات واجب الوجود و بندگان مخلص او كه غرض ايشان از عبادت، نيست مگر تقرّب به جناب او و تحصيل رضاى او، نه دخول بهشت و نه خلاصى از دوزخ.
|