شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 132
شرح‏
قال الصّادق عليه السّلام:التّشهّد ثناء على اللّه، فكن عبدا له في السّرّ، خاضعا له فى الفعل، كما انّك له عبد بالقول و الدّعوى.
حضرت امام صادق عليه السّلام مى‏فرمايد كه: تشهّد نماز، حمد و ثناى الهى است. پس باش تو اى نمازگزار، بنده خدا از دل، و به خضوع و خشوع باش در فعل تشهّد، يا در حين فعل تشهّد، و چنانكه به زبان مى‏گوئى و به يگانگى خدا و رسالت رسول شهادت مى‏دهى و دعوى مى‏كنى، در دل نيز اعتقاد و اذعان داشته باش، و در كارها هر چه خلاف رضاى الهى است، به عمل ميار. تا در آنچه مى‏گوئى صادق باشى و گفتار و كردارت با هم موافق باشد. چرا، چنانكه در شكر گذشت موافقت ظاهر و باطن هر دو معتبر است.
و صل صدق لسانك بصفاء صدق سرّك، فانّه خلقك عبدا و امرك ان تعبده بقلبك و لسانك، و ان تحقّق عبوديّتك له و ربوبيّته لك.
يعنى: وصل كن صدق زبان را به صفاى دل. يعنى: آنچه به زبان مى‏گوئى بايد از دل تراوش كند و از صميم قلب باشد. چرا كه تو، بنده خدائى و او تو را آفريده است كه بندگى كنى او را به دل و زبان و به ظاهر و باطن. و به جميع اعضا و جوارح، مطيع و منقاد او باشى، و بندگى خود و پروردگارى او را ثابت و محقّق دارى. و همچنانكه از او شيوه پروردگارى نسبت به تو فوت نمى‏شود، از تو نيز شيوه بندگى، نسبت به او فوت نشود.
و تعلم انّ نواصى الخلق بيده، فليس لهم نفس و لا لحظة الا بقدرته و مشيّته، و هم عاجزون عن اتيان اقلّ شي‏ء في مملكته، الا باذنه و مشيّته و ارادته.
لفظ «تعلم» هر چند خبر است، امّا به معنى انشاء است و مراد اين است كه: بدان
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 133
كه پيشانى جميع خلايق و جميع مهمّات و كارهاى ايشان، همه به يد قدرت الهى است و هيچكس توانائى نفس زدنى و نظر كردنى ندارد. مگر به قدرت و مشيّت الهى، و ايشان عاجزند از كمترين كارى در مملكت او، مگر به اذن او و مشيّت و اراده او. و ممكن است كه لفظ مذكور حال باشد، از فاعل «صل». و مراد اين باشد كه: «صلّ حال كونك عالما» و مراد از «اذن» علم ازلى است و مشيّت اراده غير حتمى، و اراده اراده حتمى است كه تخلّف فعل از او ممكن نيست، هر چند ظاهر اين عبارت «الا بقدرته» به واسطه افاده حصر، با اشاعره است، كه وجود جميع موجودات را از ذوات و افعال و شرور و خيرات، مستند به واجب الوجود مى‏دانند. امّا بعد از تأمّل و تعميم قدرت، خلاف اين ظاهر مى‏شود. چرا كه فرموده است كه: خلق عاجزند از اتيان به كمترين چيزى، و استعمال عجز در علّت ناقصه مى‏كنند، كه دخل في الجمله در فعل داشته باشد و مستقلّ نباشد، مثل علّت معدّه. و شرط و جمله استثنائيّه نيز مؤيّد اين حلّ است، چه اگر مراد استقلال خدا مى‏بود در ايجاد، و بنده دخل نمى‏داشت مى‏بايست بگويد: «لانّه تعالى خالقه و موجده»، و ديگر آنكه: اين فقره به قرينه فقره آينده، ردّ است بر اهل شرك، مثل طبيعيّين و اهل تنجيم. چنانكه مى‏فرمايد كه:
قال اللّه تعالى:وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ، ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ 28: 68مِنْ امْرِهِمْ،سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ. 28: 68
يعنى: فرموده است خداى تعالى: پروردگار تو خلق مى‏كند و از عدم به ظهور مى‏آورد، هر چه را خواهد. و اختيار مى‏كند هر چه را مصلحت مى‏داند. و خلايق را در ايجاد چيزها، اختيارى نيست و ايجاد چيزها به اختيار و خواهش ايشان، مفوّض نيست. و منزّه است خداوند عالم از آنچه كفّار و مشركين اعتقاد دارند. و غير پروردگار را مثل اوضاع فلكى و طبايع و عقل مجرّد را دخل مى‏دهند، و اين ردّ است بر اهل تنجيم و طبيعيّين و الهييّين غير محقّقين، چنانكه گذشت.
فكن للّه عبدا شكورا بالقول و الدّعوى.
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 134
پس باش خدا را بنده شكركننده به قول و دعوى، يعنى: به زبان و دل.
و صل صدق لسانك بصفاء سرّك.
يعنى: موافق كن شكر زبان را به صفاى سرّ، كه شكر قلبى باشد. يعنى: چنان كن كه همچنان كه به زبان، اداى شكر او مى‏كنى، به دل هم اذعان و اعتقاد داشته باشى و از صميم قلب متوجّه ذكر او باشى.
فانّه خلقك فعزّ و جلّ ان تكون ارادة و مشيّة لاحد الا بسابق ارادته و مشيّته، فاستعمل العبوديّة في الرّضا بحكمته، و العبادة في اداء اوامره، و قد امرك بالصّلوة على نبيّه محمّد صلّى اللّه عليه و آله، فاوصل صلوته، بصلوته و طاعته بطاعته، و شهادته بشهادته.
يعنى: چون خداوند عالم، خلق كرده است تو را و بنده اويى، پس چنان كن كه اراده تو موافق اراده او باشد. چنانكه اراده الهى و خواهش او، بندگى و اطاعت تو است. و مى‏خواهد كه اكثر اوقات، بلكه هميشه به ذكر او باشى و لمحه‏اى از او غافل نباشى. پس سعى كن كه تو هم چنين باشى. تا شرط بندگى في الجمله به عمل آمده باشد. و اگر به زبان دعوى بندگى كنى و آنچه لازم بندگى است به عمل نيارى، پس كاذب خواهى بود و منافق، و كذب و نفاق با مولاى حقيقى، موجب خسران دارين است. و هرگاه دانستى كه هيچكس قدرت بر هيچ چيز ندارد و همه چيز منوط به حكمت و مصلحت است و وابسته به قدرت و مشيّت الهى است. پس هر چه درباره تو كرده از غنا و فقر و صحّت و مرض، به او راضى باش، كه مصلحت تو در او است. و از حكيم على الاطلاق، بد صادر نمى‏شود. و نيز در اتيان اوامر، آنچه شرط بندگى است، به عمل آر. و صلوة بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله از آن جمله است. چنانكه آيه كريمه:يا ايُّهَا الَّذينَ امَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيما 33: 56(احزاب - 56)، شاهد بر اين است، پس وصل كن صلوة خدا را، كه عبارت از آيه كريمه مذكوره باشد، به صلوة بر پيغمبر. يعنى: هر گاه به اين آيه يا به امثال اين آيه
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 135
مى‏رسى، صلوة بر آن حضرت بفرست. چرا كه «صلّوا» امر است و امر ظاهر در وجوب است، يا آنكه صلوة محمول به نماز باشد و اضافه به تقدير لام باشد. يعنى:
وصل كن نمازى كه از براى خدا مى‏كنى، به صلوة پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و مراد صلوة در تشهد باشد. يعنى: چنان كن كه نماز تو خواه واجبى و خواه سنّتى و خواه ادا و خواه قضا، از صلوة بر آن حضرت خالى نباشد. و همچنين در هر مكان و هر زمان كه اسم شريف آن حضرت مذكور شود و تو بشنوى صلوة بر او بفرست. و نيز طاعت خدا را وصل كن به طاعت پيغمبر كه اطاعت پيغمبر اطاعت خدا است. كه:
اطيعُوا اللَّهَ وَ اطيعُوا الرَّسُولَ 4: 59(مائده - 92)، و همچنين وصل كن شهادت به توحيد را، به شهادت به رسالت، و جدا مكن «اشهد ان لا اله الا اللّه» را، از «اشهد انّ محمّدا رسول اللّه».
و انظر ان لا يفوتك بركات معرفة حرمته، فتحرم عن فائدة صلوته، و امره بالاستغفار لك و الشّفاعة فيك.
و نظر كن كه فوت نشود بركات شناخت پيغمبر و رعايت حرمت و عزّت او، از تو، كه اگر «عياذا باللّه»، رعايت حرمت و عزّت او از تو فوت شود و از قدر و مرتبه او چنانكه بايد جاهل باشى، هر آينه از فايده صلوة بر آن حضرت و ثواب آن محروم خواهى شد. و در سلك آنان كه حضرت «شفيع المذنبين، عليه صلوة ربّ العالمين»، به حكم:وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ 47: 19(محمد - 19)، مأمور است به طلب آمرزش از براى ايشان، منسلك نخواهى شد، و از شفاعت آن حضرت محروم خواهى بود.
ان اتيت بالواجب في الامر و النّهى و السّنن و الاداب.
جزاى اين شرط مقدّم است. تقدير كلام اين است كه: «ان اتيت و انظر ان لا يفوتك»، يعنى: اگر خواهى كه بجا آرى اوامر و نواهى الهى را، و از سنن شرع و قواعد شرع، نصيبى و بهره‏اى داشته باشى، نظر كن و جاهل مباش از مرتبه پيغمبر
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 136
صلّى اللّه عليه و آله. و در بعضى از نسخه‏ها بجاى: «و انظر، فانظر» است و اين اصرح است به مطلوب. و نيز از روى تأكيد مى‏فرمايد كه:
و تعلّم جليل مرتبته عند اللّه عزّ و جلّ.
يعنى: بدان و بشناس مرتبه عظيم آن حضرت را، و از قدر تقرّب او نزد واجب الوجود غافل مباش.