شرح
قال الصّادق عليه السّلام:ما خسر و اللّه من اتى بحقيقة السّجود، و لو كان في العمر مرّة واحدة.
حضرت امام صادق عليه السّلام مىفرمايد كه: زيانكار نيست و با زيانكاران محشور نمىشود در روز قيامت، هر كه بجا آورد حقّ سجود را هر چند در مدّت عمر، يك بار باشد.
و ما افلح من خلا بربّه في مثل ذلك الحال، شبيها بمخادع لنفسه، غافل لاه عمّا اعدّ اللّه للسّاجدين من البشر العاجل، و راحة الاجل.
يعنى: رستگارى ندارد از عذاب الهى، هر كه خلوت كند با پروردگار خود در مثل اين حال كه سجود است و حال او در اين حال، شبيه باشد به حال كسى كه در مقام خدعه و فريب كسى باشد. يعنى: سجودش از روى غفلت باشد، نه از روى توجّه و خضوع و از مرتبه سجود، و از درجاتى كه براى سجود كنندگان مقرّر است: از بشارت دادن در دنيا به دخول بهشت و راحت روز قيامت، جاهل باشد. و مراد از بشارت دنيا، بشارت دادن پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله است مؤمن را، در وقت احتضار به بهشت. چنانكه حديث است كه آن حضرت، در وقت احتضار، در سر هر بيمارى حاضر شود، خواه مؤمن (و خواه كافر) و خواه شقىّ و خواه سعيد. اگر مؤمن متّقى باشد، بشارت مىدهد او را به بهشت و جاى او را به او مىنمايد. و تبسّم كنان به او مىگويد:«طوبى لك،»
يعنى: خوشا حال تو اى مؤمن، كه خداوند عالم به ازاى عبادات و طاعات تو، از ركوع و سجود و ساير اعمال حسنه كه در دنيا كردى، اين مراتب عاليه، جهت تو مهيّا كرده و تو مخيّرى ميان معاودت به دنيا و رسيدن به اين درجات عاليه كه مىبينى. آن مؤمن اختيار آخرت كند و گويد: با وجود اين مراتب
شرحمصباحالشريعة ص : 125
عاليه، چه مىكنم دنيا را و زحمت آن را؟ و اگر كافر يا فاسق باشد، به خلاف اين.
و لا بعد عن اللّه ابدا من حسن تقرّبه في السّجود، و لا قرب إليه ابدا من اساء ادبه.
يعنى: دور نيست از رحمت الهى هرگز، هر كه تقرّب جست به خداوند عالم در حال سجود. يعنى: در وقت سجود، غافل نشد و دانست كه چه مىكند و بساط كه را مىبوسد و نعت و بزرگوارى كه را به زبان مىراند. و دور است از رحمت الهى هر كه سجود او، از روى ادب نيست و از آنچه در آن وقت بايد متذكّر بود، غافل باشد.
و ضيّع حرمته و يتعلّق قلبه بسواه.
و ضايع كند، حرمت و عزّت مولاى حقيقى خود را، دل ببندد به غير او و به غير او متوجّه باشد.
فاسجد سجود متواضع للّه ذليل.
يعنى: سجده كن خداوند را در نماز از روى تواضع و فروتنى و ذلّت، عظمت و بزرگوارى حضرت عزّت را به خاطر آور. و در وقت ذكر تسبيح سجود كه:
«سبحان ربّى الاعلى و بحمده» است، از علوّ شأن و رفعت مكان مسجود، غافل مباش.
حديث است كه: در آسمان، ملكى است كه نام او خرفائيل است و از براى او هيجده هزار بال است. و ما بين هر بال تا بال ديگر، پانصد سال راه است. روزى به خاطر آن ملك گذشت كه: آيا در بالاى عرش چيزى باشد يا نه؟ خداوند عالم بالهاى او را دو چندان كرد و فرمود كه: بپر، اى ملك. پس آن ملك به پريدن آمد و بيست هزار سال بپريد و به سر يك قائمه، از قائمههاى عرش نرسيد. باز خداوند عزّت، بالهاى او را و قدرت او را، مضاعف كرد و فرمود كه: بپر. باز آن ملك به طيران آمد و سى هزار سال ديگر بپريد و باز به سر قائمهاى از قوائم عرش نرسيد.
شرحمصباحالشريعة ص : 126
پس خداوند عالم وحى كرد به آن ملك كه: اى ملك، اگر تو از امروز كه اين همه پريدهاى و باز بپرى تا روز قيامت، كه به آخر يك قائمه نخواهى رسيد، و به ساق عرش و اصل نخواهى شد. پس آن ملك گفت: «سبحان ربّى الاعلى و بحمده»، و سوره:سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الاعْلى 87: 1(اعلى - 1) در آن وقت نازل شد و حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود كه: بگردانيد اين تسبيح را در سجود خود.
و باز در كتب احاديث مذكور است كه: در آسمان، ملكى است كه از بزرگى جثه و بسيارى پر و بال، اگر نزول كند به زمين، زمين وسعت گنجايش او ندارد و نيز مذكور است كه بعضى از ملائكه آسمان، از دوش تا دوش ديگر و از شحمه گوش تا شحمه گوش ديگر، هفتصد سال راه است. و اگر همه آبهاى عالم را در سوراخ ناخن ايشان بريزند، مىگنجد و هنوز پر نمىشود. و اگر در آب چشمهاى او، كشتيها اندازند، تا روز قيامت آن كشتيها جارى باشند. غرض، از اين قبيل ملائكه در آسمان، بسيارند كه تفصيل آن در كتب احاديث است، خصوص در كتاب «مجالس» شيخ مفيد عليه الرّحمة، هر كه خواهد رجوع به آنجا كند.
علم انّه خلق من تراب يطاه الخلق، و انّه اتّخذك من نطفة يستقذرها كلّ احد، و كوّن و لم يكن.
يعنى: سجود كن خدا را مثل سجود كسى كه، در نهايت خضوع و خشوع باشد.
و داند كه او مخلوق شده است از خاكى كه حيوانات، پا به روى آن مىگذارند و از روى او تردّد مىكنند. و از چنين خاكى آفريده شدهاند. يعنى: در هنگام سجود به خاطر بيار كه تو را خداوند عالم از اين خاكى كه سر بر او گذاشتهاى، آفريده است و باز به او معاودت خواهى نمود و خاك خواهى شد. و باز در آن وقت به خاطر بيار كه تو را آفريدگار، از منى پليد نجس، كه همه كس از او تنفّر دارند، آفريد. و خلعت وجود و حيات پوشانيد، بعد از آنكه نبودى. و از مرتبه عقل هيولانى به سرحدّ عقل و تميز رسانيد، تا شناخت او حاصل كنى و سر از اطاعت و بندگى او نپيچى. و اين فقره اشاره است به حديث قدسى كه فرموده:«كيف
شرحمصباحالشريعة ص : 127
يضحك ابن ادم، و اوّله نطفة مذرة، و اخره جيفة قذرة، و اوسطه حمّال عذرة نجسة،»
يعنى: به چه خوشدلى مىخندد پسر آدم، و حال آنكه بدايت حال او نطفه نجس و پليد، اوسط او حمّال عذره است، و آخر او مردار نجس. كسى كه اطوار وجود و خلقت او چنين باشد، انانيّت به خود راه دادن و نشاط و خوشحالى كردن، غايت سفاهت و بىباكى است.
و قد جعل اللّه معنى السّجود سبب التّقرّب إليه، بالقلب و السّرّ و الرّوح.
يعنى: گردانيده است پروردگار عالم، سجود بندگان را، سبب نزديكى و قرب به جناب خود، كه با ايشان به وسيله او، تقرّب به او جويند. و به دل و جان و به جميع حواسّ و قوى، متوجّه او باشند.
فمن قرب منه بعد من غيره.
پس هر كس نزديكى او را خواهد، بايد از غير او دورى كند و هر چه غير او است، از لوح خاطر بيرون كند.
الا ترى في الظّاهر انّه لا يستوى حال السّجود الا بالتّوارى عن جميع الأشياء، و الاحتجاب عن كلّ ما تراه العيون، كذلك اراد اللّه الامر الباطن.
آيا نمىبينى كه در حال سجود، جميع محسوسات و مبصرات، از نظر تو متوارىاند و پوشيدهاند. و اين اشاره است به آنكه خاطر تو نيز بايد در حال سجود چنان باشد و غير مسجود و مولاى حقيقى، از خاطر تو محو و متوارى باشند. و چنانكه سجود ظاهرى مراد الهى است، توجّه باطنى نيز مراد است، بلكه اين عمدهتر است.
فمن كان ظنّه متعلّقا في صلوته بشيء دون اللّه، فهو قريب من ذلك الشّيء، بعيد عن حقيقة ما اراد اللّه من صلوته.
شرحمصباحالشريعة ص : 128
پس هر كه در وقت نماز و سجود الهى، دل او متعلّق باشد به غير معبود و به ياد دنيا و شغل دنيا باشد، پس او گويا به نمازى كه وسيله تقرّب الهى است و سلّم رسيدن به جناب احديّت است، معراج تقرّب به غير فهميده، و آلت نزديك شدن به غير تصوّر كرده، گويا مىخواهد به غير او نزديك شود. از آنچه مراد الهى است به مراتب شتّى دور افتاده، اين عين جهل است و نادانى و نفس شقاوت است و نافرمانى.
قال اللّه تعالى:ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في جَوْفِهِ. 33: 4(احزاب - 4).
چنانكه حضرت بارى «عزّ اسمه» در قرآن عزيز فرموده كه: نگردانيده است حضرت بارى تعالى، از براى هيچ نفس دو دل، تا تواند به يك دل متوجّه خدا بود و به ديگرى متوجّه غير او. پس هر كه متوجّه به غير خدا است، متوجّه به خدا نيست و بالعكس.
قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: قال اللّه تعالى: لا اطّلع على قلب عبد فاعلم فيه حبّ الاخلاص لطاعتى لوجهى، و ابتغاء مرضاتى، الا تولّيت تقويمه و سياسته.
حضرت رسالت پناه صلّى اللّه عليه و آله از جناب احديّت نقل مىفرمايد كه: او، «عزّ اسمه»، فرموده است كه: هر گاه من مطّلع شوم بر دل مؤمن و بدانم كه او دوست مىدارد بندگى مرا، و در بندگى من ثابت و راسخ است، من مباشر تقويم و سياست او مىشوم. يعنى: او را در نظر خلايق عزيز و محترم مىدارم و هيبت و سياست او را در دلهاى مردم مىاندازم. يا آنكه من متكفّل احوال او مىشوم و جميع ما يحتاج او را از قليل و كثير و جليل و حقير، از براى او مهيّا مىكنم.
و من اشتغل في صلوته بغيرى، فهو من المستهزئين بنفسه، مكتوب اسمه في ديوان الخاسرين.
شرحمصباحالشريعة ص : 129
و هر كه در نماز، مشغول به غير من باشد و به ياد من نباشد. پس آن كس گويا استهزا به من مىكند، و نمىداند كه استهزا به خود كرده است و خود را از رحمت من دور كرده است. و من مىنويسم نام او را در ديوان زيانكاران، و حشر مىكنم او را در قيامت با ايشان.
|