شرح‏
قال الصّادق عليه السّلام:ازين اللّباس للمؤمنين لباس التّقوى، و انعمه الايمان.
حضرت امام صادق عليه السّلام مى‏فرمايد كه: زيباترين لباس از براى مؤمن، لباس تقوى است، چرا كه لباس، چيزى است كه عورت ظاهرى آدمى را بپوشد و محافظت كند از شدّت سرما و گرما. چون مؤمن متّقى، از رسوائى روز قيامت محفوظ است و از شدائد سرما و گرماى آن روز محروس، پس تقوى، زيباترين لباس است از براى او. و نيز مى‏فرمايد كه: نرم‏ترين لباس، لباس ايمان است از براى مؤمن. يعنى:
اعتقاد جازم، ثابت داشتن به خداى تعالى و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و هر چه به او آمده است از احوال مبدا و معاد، چون به سبب ايمان، استحقاق دخول بهشت به هم مى‏رسد.
هر چند از راه ديگر، مثل ارتكاب فسوق، استحقاق دخول جهنّم هم باشد. پس ايمان بحت، كمال مطلق نيست، بلكه با نقصان، دخول جهنّم هم، جمع مى‏تواند شد، به خلاف تقوى، كه كمال مطلق است و با استحقاق دخول جهنّم، جمع نمى‏تواند شد. لا جرم از براى تقوى، كه كمال مطلق است و از شوب نقصان برى است«ازين اللّباس»
كه كمال مطلق لباس است، ذكر كرد. و از براى ايمان كه كمال في الجمله است، نعومت كه كمال في الجمله لباس است، بيان فرمود، از براى رعايت تناسب و از براى تأييد مدّعا، فرمود كه:
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 71
قال اللّه تعالى:
فرموده حضرت بارى تعالى:
وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ 7: 26(اعراف - 26).
يعنى: لباس تقوى، بهتر است از لباس ظاهرى، چرا كه لباس ظاهرى، عورت ظاهر را مى‏پوشد و بس، و لباس تقوى، ظاهر و باطن هر دو را پوشيده مى‏دارد و پاك مى‏كند. چنانكه مى‏فرمايد كه:
و امّا لباس الظّاهر فنعمة من اللّه تعالى يستر بها العورات، و هي كرامة اكرم اللّه بها ذرّيّة ادم عليه السّلام، ما لم يكرم بها غيرهم.
يعنى: لباس ظاهر، نعمتى است از جانب خداى تعالى به بندگان خود، كه تا ايشان به اين لباس، بپوشند عورت خود را و اين لباس ظاهر، كرامتى است و عزّتى است كه خداوند عالم، به لطف و مرحمت خود، به بنى آدم كرامت فرموده است.
و هي للمؤمنين آلة لاداء ما افترض اللّه عليهم.
و اين لباس ظاهر، آلت پوشانيدن عورت ظاهر است در وقت اداى واجبات و مستحبّات.
و خير لباسك ما لا يشغلك عن اللّه تعالى، بل يقرّبك من شكره و ذكره و طاعته.
مى‏فرمايد كه: بهترين لباس ظاهرى از براى مؤمن، لباسى است كه «خفيف المؤنة» باشد و به آسانى تحصيلش ميسّر باشد و قيمتش سبكتر باشد، چرا كه هر چند لباس به حسب قيمت، اندر است. تضييع اوقات از براى تحصيلش، اكثر است. تضييع اوقات، موجب غفلت است از جناب احديّت.
و ديگر آنكه چون فراخور نعمت، شكر منعم لازم است. پس هر چند لباس به نعومت، اقرب باشد، شكر به ازاى او بيشتر لازم خواهد شد، به خلاف عكس. از
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 72
اين جهت فرمود كه: بهترين لباس لباسى است كه، بنده را از خدا غافل نكند و به ذكر و شكر نزديك كند.
و لا يحملك فيها إلى العجب و الرّياء، و التّزيّن و المفاخرة و الخيلاء، فانّها من آفات الدّين و مورثة القسوة في القلب.
و بهترين لباس، لباسى است كه نكشاند به عجب و ريا، و مقصود از او زينت نباشد. چرا كه كمال انسان و زينت او، در حسن باطنى است و زينت روحانى، نه جسمانى. و نيز مى‏بايد لباسى نباشد كه منجرّ به كبر و عجب شود. چه، عجب و ريا و كبر، مهلكات دين هستند و مخرّب آخرت. پس به حكم «خير الامور اوسطها» به لباسى كه نه در نهايت نعومت باشد و نه در غايت خشونت، اكتفا بايد نمود. و به حكم: «خير اللباس البيض»، اگر سفيد باشد بهتر. و همچنين در ساير ما يحتاج، از مسكن و مركب و منكح نيز، اختيار وسط اولى است. چنانكه حديث است كه:
روزى حضرت امام عليه السّلام سوار استرى بود و فرمود كه: سوار اسب، موجب عجب است و سوارى الاغ، موجب خفّت، و استر واسطه است، و «خير الامور اوسطها».
و ممكن است كه مراد از «ريا»، رياى مصطلح باشد، يعنى: لباسى كه مظنّه ريا باشد، خوب نيست پوشيدن، هر چند به قصد ريا نباشد. چرا كه ممكن است كه مردم در حقّ او بدگمان شوند و غيبت او كنند و مردم را به غيبت خود انداختن نيز بد است.
فاذا لبست ثيابك، فاذكر ستر اللّه عليك ذنوبك برحمته، و البس باطنك بالصّدق، كما البست ظاهرك بثوبك، و ليكن باطنك في ستر الرّهبة، و ظاهرك في ستر الطّاعة.
مى‏فرمايد كه: هرگاه مى‏پوشى بدن خود را به لباسى و عورت ظاهر خود را، به لباس ظاهر پوشيده مى‏كنى، از پوشانيدن عورت باطن، كه ذنوب و گناهان است، غافل مباش. و استغاثه كن به جناب احديّت كه چنانكه در دنيا به لطف و مرحمت خود، ظاهر بدن تو را پوشيده و در ميان مردم رسوا نكرده، در روز قيامت نيز
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 73
عورت باطن تو را، به رحمت خود بپوشاند، و در رءوس اشهاد رسوا نكند. و نيز چنانكه ظاهر بدن را به لباس ظاهرى مى‏پوشى، باطن خود را نيز به لباس صدق و راستى پوشيده‏دار، و از مكر و حيله و خدعه و مانند اين‏ها، محترز باش. و چنانكه ظاهر خود را به لباس ظاهرى آراسته مى‏كنى، باطن را نيز از تخيّلات رديّه و اعتقادات سخيفه، مخلّى ساخته، به حليه آراء صحيحه و علوم حقّه، مزيّن و محلّى ساز.
و اعتبر بفضل اللّه «عزّ و جلّ»، حيث خلق اسباب اللّباس لتستر العورات الظّاهرة، و فتح ابواب التّوبة و الانابة، لتستر بها عورات الباطن من الذنوب و اخلاق السّوء.
مى‏فرمايد كه: به چشم عبرت و به ديده بصيرت، نظر كن فضل و كرم حضرت خداوند را به بندگان خود، كه چنانكه از براى ستر عورت ظاهر، اسباب چند خلق كرده است كه لباس باشد. همچنين از براى ستر عورت باطن نيز، كه معصيت و گناه باشد، اسباب چند مقرّر فرموده كه توبه باشد. كه تا چنانكه به اوّل، قبح ظاهر را مستور مى‏سازند و از رسوائى دنيا، فارغ مى‏شوند. به ثانى، قبح باطن را بر طرف ساخته از رسوائى آخرت فارغ باشند.
و لا تفضح احدا ستر اللّه عليك اعظم منه، و اشتغل بعيب نفسك.
يعنى: رسوا مكن هيچكس را، از قبايحى كه از او مطّلع باشى، چرا كه «ستّار العيوب» قبايح تو را از غير پوشانيده و كسى را به او مطّلع نكرده، تو نيز به حكم:«تخلّقوا باخلاق اللّه،»
عيب كسى را فاش مكن و عيب‏پوش باش، و تا توانى مشغول ازاله عيبهاى خود باش، كار به ديگران مدار، و جرح و تعديل ديگران مكن، كه اطّلاع حال ديگرى كه «كما ينبغى» متعسّر بلكه متعذّر است.
و اصفح عمّا يعنيك امره و حاله.
يعنى: اعراض كن و بگذر از هر چه به كار تو نيايد و نفع اخروى، كه اهمّ
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 74
نفعها است، در او نباشد.
و احذر ان يفنى عمرك بعمل غيرك.
يعنى: حذر كن از اين كه فانى شود عمر تو، به عمل از براى نفع غير و ضرر خود. مثل خبث و غيبت، حديث است كه غيبت، موجب عذاب غيبت كن است و كفّاره گناهان مغتاب، يعنى: كسى كه غيبت او مى‏كنند.
و يتّجر برأس مالك غيرك، و تهلك نفسك.
تأكيد فقره سابق است. يعنى: چنان مكن كه عمل تو، سرمايه ديگرى شود و ديگرى به عمل تو، از عذاب آخرت نجات يابد و تو، به آن عمل معذّب گردى، مثل غيبت، كه مذكور شد. و ممكن است كه مراد امام عليه السّلام از اين دو فقره اين باشد كه: حذر كن از اين كه فانى كنى عمر خود را در جمع مال، و بگذارى تا ورثه به سبب صرف كردن آن در مصارف خير، مستحقّ ثواب شوند و تو، به سبب منع حقوق اللّه و حقوق النّاس، مستحقّ عذاب گردى.
فانّ نسيان الذّنب من اعظم عقوبة اللّه في العاجل، و اوفر اسباب العقوبة في الاجل.
دليل فقره پيشتر است كه:و اشتغل بعيب نفسك،
باشد.
يعنى: مشغول باش به عيب جوئى نفس خود و به تذكار گناهان خود. چرا كه فراموشى گناه، موجب عظيم ترس عذاب و عقاب است در نشأتين، امّا در دنيا، مثل نقص عمر و تنگى روزى و خفّت و خوارى در نظر مردم، و امّا در آخرت، به واسطه آنكه فراموشى گناه، موجب توفيق نيافتن به توبه و انابه است و عدم توبه با وجود گناه، موجب عذاب آخرت است.
و ما دام العبد مشتغلا بطاعة اللّه و معرفة عيوب نفسه، و ترك ما يشين فى دين اللّه «عزّ و جلّ»، و هو بمعزل عن الآفات غائص في بحر رحمة
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 75
اللّه «عزّ و جلّ»، يفوز بجواهر الفوائد من الحكمة و البيان.
يعنى: ما دام كه بنده، مشغول است به طاعت و بندگى خداى تعالى و پى عيب‏جوئى نفس خود است و از اسباب آفات آخرت محترز است، غوص كننده است، درياى رحمت الهى را، و به دست آورنده است، جواهر و لالى حكمت الهى را. يعنى: بودن او به اين حالت، علّت قريبه است از براى افاضه علوم و معارف، از مبدا فيّاض در نفس او، و جريان ذكر و شكر الهى، در زبان او.
و ما دام ناسيا لذنوبه، جاهلا لعيوبه، راجعا إلى حوله و قوّته، لا يفلح اذا ابدا.
و مادامى كه بنده، ناسى و غافل از گناهان خود باشد و از عيبهاى نفس خود، جاهل باشد و در پى اصلاح نفس خود نباشد و به حول و قوّت خود باشد و تفويض كارها به حضرت بارى نكند، اين چنين كسى، هرگز رستگار نيست و از عذاب الهى خلاصى ندارد.