شرحمصباحالشريعة ص : 516
شرح
قال الصّادق عليه السّلام:حسن الظّنّ اصله من حسن ايمان المرء و سلامة صدره.
حضرت امام صادق عليه السّلام مىفرمايد كه: حسن ظنّ و گمان نيك، ناشى مىشود از حسن ايمان، هر چند آدمى ايمانش قايمتر است و سينهاش از تيرگى و سياهى سالمتر است، حسن ظنّ او به خدا بيشتر است.
و علامته ان يرى كلّ ما نظر إليه بعين الطّهارة و الفضل من حيث ركّب فيه، و قذف من الحياء و الامانة و الصّيانة و الصّدق.
مىفرمايد كه: علامت حسن ظنّ و نشانه اتّصاف آدمى به اين وصف شريف، آن است كه به هر چه نظر كند غير خوبى نبيند و عيب بين نباشد. چرا كه خداوند عالم جلّ شأنه، تركيب كرده است در بدن انسان و جا داده است در نفس او، صفتهاى چندى كه نيست مقتضاى آن صفتها مگر حسن ظنّ.
يكى از آن، صفت حيا است و تقاضا كردن او حسن ظنّ را ظاهر است، چه حمل افعال مؤمنين بر بدى، با وجود احتمال خوبى، منافى حيا است.
دوم - صفت امانت، چرا كه در پى عيبجوئى مؤمنان بودن و با وجود بودن خوبى و نيكوئى در ايشان، خوبى نديدن و بدى ديدن، عين خيانت است.
و همچنين دو صفت ديگر كه صيانت است و صدق نيز، مقتضى حسن ظنّاند، چنانكه ظاهر است.
قال النّبىّ صلّى اللَّه عليه و آله: احسنوا ظنونكم باخوانكم تغتنموا بها صفاء القلب و نقاء الطّبع.
چنانكه فرموده است حضرت پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله: نيكو كنيد گمانهاى خود را به برادران مؤمن، چرا كه حسن ظنّ به مؤمن موجب صفاى دل است و پاكى طبع، چه، منشأ
شرحمصباحالشريعة ص : 517
كدورتهاى بعضى با بعضى، نيست مگر سوء ظنّ، هر گاه سوء ظنّ به حسن ظنّ مبدّل شد، كدورت باطن و كينه دل نيز لا محاله به صفا و جلا مبدّل مىشود، و هر كه چنين است، در هيچكس جز خوبى نمىبيند و با هيچكس صاحب كينه نمىشود.
قال ابىّ بن كعب: اذا رايتم احد اخوانكم في خصلة تستنكرونها منه فتاوّلوها سبعين تاويلا، فاذا اطمانّت قلوبكم على احدها، و الا فلوموا انفسكم حيث لم تعذّروه في خصلة يسترها عليه سبعون تأويلا، و أنتم اولى بالانكار على انفسكم منه.
ابىّ بن كعب، كه يكى از اجلاى متقدّمين است مىگويد: هر گاه شما ديديد به يكى از برادران مؤمن، خصلتى كه به حسب ظاهر ناخوش باشد و به نظر شما منكر و بد باشد، پس شما بايد كه آن خصلت به ظاهر بد را به تأويلات و به محملات از ظاهر، بكيبانيد و از بدى به خوبى راجع سازيد و اگر دل شما به هيچ كدام از تأويلات، اطمينان بهم نرساند، ملامت نفس خود كنيد كه چرا اين قدر بد باشى و نفس تو بدبين باشد كه با اين همه تأويلات، راضى به هيچ كدام نتوانى شد و تو با اين نفس، سزاوارترى به انكار تا او و لفظ «سبعون» كنايه از كثرت است و خصوص عدد معيّن، مراد نيست.
اوحى اللَّه تبارك و تعالى إلى داود عليه السّلام: ذكّر عبادى آلائي و نعمائى، فانّهم لم يروا منّى الا الحسن الجميل، لئلا يظنّوا في الباقى الا مثل الّذى سلف منّى اليهم، و حسن الظّنّ يدعوا إلى حسن العبادة، و المغرور يتمادى في المعصية و يتمنّى المغفرة، و لا يكون حسن الظّنّ في خلق اللَّه الا المطيع له، يرجوا ثوابه و يخاف عقابه.
حضرت بارى عزّ اسمه، به حضرت داود عليه السّلام وحى كرد كه: به خاطر بندگان من بيار و بگو به ايشان كه، گمان نبرند و اعتقاد نكنند به پروردگار خود در باقى اوقات
شرحمصباحالشريعة ص : 518
مگر مثل آنچه از من به ايشان رسيده است پيشتر و ايّام سابقه از لطف و احسان و نعمتهاى گوناگون. يعنى: چنانكه در دنيا غرق نعمت من بودهاند و در هر وقت از اوقات، به الطاف جسيمه و نعمتهاى عظيمه من متنعّم بودهاند، در ايّام آينده نيز حتّى در قيامت به همان طريق حسن ظنّ به من داشته باشند و حسن ظنّ به خدا، اين معنى دارد كه، اگر از بنده تقصيرى و خطائى واقع شود، بعد از توبه و انابه، اميد مغفرت داشته باشد، نه آنكه با وجود جرائم بسيار و نافرمانى، بى توبه و رجوع و ندامت و پشيمانى، گويد: من حسن ظنّ به خدا دارم چه خوب گفته است ناظم:
اى نيك نكرده و بديها كرده و انگاه به عفو حقّ، تولا كرده
بر عفو مكن تكيه كه هرگز نبود ناكرده چو كرده، كرده چون ناكردهروايت است كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله بعد از نزول آيه:وَ انَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلى ظُلْمِهِمْ وَ انَّ رَبَّكَ لَشَديدُ الْعِقابِ 13: 6(رعد - 6)، فرمود كه: اگر عفو خدا نبودى، هيچ عيش احدى گوارنده نبودى، و اگر وعيد حقّ نبودى، همه تكيه بر عفو كرده از طاعت باز ماندندى. و بعد از آن فرمود كه: اگر بندگان، قدر رحمت الهى و عفو و مغفرت الهى را دانستندى، چشمهاى ايشان بدان روشن شدى، و اگر قدر عذاب و عقوبت و نكال او را شناختندى، هرگز چشم ايشان از گريه باز نه ايستادى و چشم ايشان به هيچ چيز روشن نشدى.
قال رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله يحكى عن ربّه تعالى: انا عند حسن ظنّ عبدى بى يا محمّد، فمن زاغ عن وفاء حقيقة موجبات ظنّه بربّه، فقد اعظم الحجّة على نفسه، و كان من المخدوعين في اسر هواه.
حضرت پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله مىفرمايد كه: جناب عزّت وحى به من فرستاد كه اى محمّد، عمل من با بنده، موافق ظنّ او است به من، اگر ظنّش با من خوب است و حسن ظنّ به من دارد، من هم موافق ظنّ او با او سلوك مىكنم و از تقصيرات او مىگذرم. و هر كه ميل كرد و منحرف شد از اين و حسن ظنّ به من تحصيل نكرد، پس به تحقيق كه عظيم كرده است حجّت را بر نفس خود، و در قيامت اگر از او
شرحمصباحالشريعة ص : 519
بپرسند كه تو را چه بر اين داشت كه نافرمانى كردى؟ جواب ندارد و نمىتواند گفت كه: حسن ظنّ به تو، يا كرم تو. و از جمله فريب خورندگان و مغرور شدگان در قيد هواى نفس خواهد بود.
امّا ببايد دانست كه هر چند، بناى معامله حقّ سبحانه و تعالى با بندگان، بر اساس لطف و رأفت مشيّد است، بلكه اصل ابدا و انشاى اين نشأة، تكليفى به جهت بسط اشعّه انوار عفو و رحمت ممهّد است. چنانكه از حضرت خاتم انبيا صلّى اللَّه عليه و آله مروى است كه آن حضرت فرمود:«لو لا انّكم تذنبون و تستغفرون اللَّه، لخلق اللَّه خلقا اخر، حتّى يذنبوا ثمّ يستغفروا اللَّه فيغفر لهم،»
ليكن بايد كه بندگان نيز، دنيا را مزرعه آخرت دانسته، اولا به تخمافشاني عقايد حقّه، در زمين دل پردازند.
و ثانيا بمياه طاعات، آن را آبيارى نموده از خار و خاشاك معاصى و اخلاق رديّه، پاك سازند. بعد از آن، بساط رجا و اميدوارى گسترانيده، مترقّب نزول وفود فيوض بوده باشند. پس هر كه در اين مزرعه دانه فشاند، در زمين عقبى چه خرمنهاى نعمت كه نديد و هر كه در اين باغچه نهالى نشاند، از حدائق دلگشاى جنّت، چه ميوههاى لذّت كه نچيد،وَ ما تُقَدِّمُوا لأنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ، تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرا وَ اعْظَمَ اجْرا. 73: 20(مزّمل - 20)
شرحمصباحالشريعة ص : 521
|