شرحمصباحالشريعة ص : 484
شرح
قال الصّادق عليه السّلام:التّوبة حبل اللَّه و مدد عنايته، و لا بدّ للعبد من مداومة التّوبة على كلّ حال.
حضرت امام صادق عليه السّلام مىفرمايد كه: توبه و رجوع از گناه و نافرمانى حقّ، بندى است كه به وسيله او مجرمان و گناهكاران، نزديك مىشوند به رحمت الهى و مشمول لطف و عنايت ربّانى مىشوند، و لا بدّ و ناچار است آدمى را، از مواظبت و مداومت توبه در جميع حالات. چرا كه از جمله مقدّمات عفو و غفران الهى آن است كه، بنده در هيچ حالى از حالات خود را از تقصير برى ندانسته، همواره از هجوم جنود معاصى، خود را به حصن حصين انابت و مأمن استغفار كشد و آتش خشم و سخط الهى را به قطرات اشك ندامت و اعتذار فرو نشاند.
و مؤيّد اين مقال كلام حضرت امير است عليه السّلام و مضمونش آنكه: بود در روى زمين، دو امان از عذاب الهى، برداشته شد يكى از آن كه پيغمبر خداى صلّى اللَّه عليه و آله باشد و امان ديگر كه مانده است و خواهد بود تا روز قيامت، توبه و طلب آمرزش است از خداى تعالى. چنانكه خداوند عزّت فرموده كه: نيست آنكه من كه خداوندم، عذاب كنم امّت تو را و تو اى پيغمبر در ميان ايشان باشى، و نيست آنكه من عذاب كنم ايشان را و حال آنكه ايشان طلب آمرزش كنند.
فكلّ فرقة من العباد لهم توبة، فتوبة الانبياء من اضطراب السّرّ، و توبة الاولياء من تكوين الخطرات، و توبة الاصفياء من التّنفّس، و توبة الخاصّ من الاشتغال بغير اللَّه، و توبة العامّ من الذّنوب، و لكلّ واحد منهم معرفة و علم في اصل توبته و منتهى امره، و ذلك يطول شرحه هيهنا.
مىفرمايد كه: هر صنف از اصناف انسان را توبهاى است مخصوص به او، كه
شرحمصباحالشريعة ص : 485
صنف ديگر را آن نحو از توبه مناسب نيست.
امّا توبه پيغمبران از اضطراب نفس است كه چون ايشان نهايت تقرّب به جناب احديّت دارند، اگر به سبب ارتكاب مباحات و لوازم بشريّت، ايشان را غفلتى و اضطرابى در نفس بهم رسيده باشد، توبه و استغفار ايشان بازگشت از آن خواهد بود و تعبير به اضطراب خالى از لطف نيست. يعنى: از بس كه نفس نفيس ايشان متوجّه جناب بارى تعالى است و لمحهاى از او غافل نيست، گويا تعلّق ايشان به جناب او عزّ اسمه، از قبيل تعلّق ماهى است به آب، و چنانكه جدا ماندن ماهى از آب، موجب اضطراب ماهى است، غافل شدن ايشان نيز از جناب او به سبب ارتكاب مباحات، موجب اضطراب ايشان است.
و توبه اولياء و دوستان خدا از بابت ائمّه عليهم السّلام از خطرات و فكرها است كه گاهى به خاطر ايشان خطور مىكنند.
و توبه اصفياء و مؤمنان خالص از نفس زدن است، كه اگر ايشان را در بعضى از نفس زدنها غفلتى رو داده باشد، توبه رجوع از او باشد.
و توبه خواصّ و اهل علم از مشغولى است به غير خدا.
و توبه عوام از گناهان است و كيفيّت توبه هر كدام از اين صنفها را به تفصيل بيان مىفرمايد:
فامّا توبة العامّ، فان يغسل باطنه من الذّنوب بماء الحياة و الاعتراف بجنايته دائما، و اعتقاد النّدم على ما مضى، و الخوف على ما بقى من عمره، و لا يستصغر ذنوبه فيحمله ذلك إلى الكسل، و يديم البكاء و الاسف على ما فاته من طاعة اللّه، و يحبس نفسه من الشّهوات، و يستغيث إلى اللَّه تعالى ليحفظه على وفاء توبته، و يعصمه عن العود إلى ما سلف، و يروض نفسه في ميدان الجهد و العبادة، و يقضى عن الفوائت من الفرائض، و يردّ المظالم، و يعتزل قرناء السّوء، و يسهر ليله و يظمئ
شرحمصباحالشريعة ص : 486
نهاره، و يتفكّر دائما في عاقبته، و يستعين باللَّه تعالى سائلا منه الاستعانة فى سرّائه و ضرّائه، و يثبت عند المحن و البلاء كيلا يسقط عن درجة التّوّابين، فانّ في ذلك طهارة من ذنوبه، و زيادة في عمله، و رفعة في درجاته.
مىفرمايد كه: كيفيّت توبه عوام و طريق رجوع ايشان از تقصير، اين است كه: به آب حيات، بايد باطن خود را از لوث گناه و معصيت شست و شو دهند، و به تقصير خود اعتراف كنند، و از كردهها و گفتهها پشيمان و نادم باشند، و از عمر باقيمانده خائف و ترسناك باشند كه مبادا ديگر تقصيرى واقع شود، و گناه را سهل نگيرند كه سهل گرفتن گناه موجب كسالت و تسويف توبه و رجوع است، و هميشه به آه و ناله باشند، و از فوت طاعتها، متأسّف باشند، و عنان نفس را هميشه كشيده دارند و نگذارند كه ميل به شهوات نفسانى كند، و استغاثه كنند به حضرت باريتعالى كه او ايشان را حفظ كند بر وفا كردن توبه، و توفيق دهد او ايشان را بر عدم رجوع به افعال و اعمال سابقه، و رياضت دهند نفس را به عبادت و طاعت و قضا كردن فوايت از واجبات و مستحبّات، و ردّ كردن مظالم، و از مصاحبان بد دورى كنند و سحر خيزى را شعار خود كنند و ملتزم آن باشند. و روزها به روزه گذرانند و هميشه در فكر عاقبت باشند و حسن عاقبت را از حضرت بارى مسئلت نمايند، و در جميع حالات، استعانت و يارى از خدا جويند كه تا ايشان را از راه راست نكيباند و در بلاها و محنتها ثابت قدم باشند تا خلل در بناى صبر ايشان راه نيابد، و از درجه تائبين ساقط نشود، و هرگاه تائب، اين مذكورات را بجا آورد، پاك مىشود از گناهان و مرتبهاش بلند مىشود نزد پروردگار چنانكه فرموده است كه:
فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ. 29: 3(عنكبوت - 3)
يعنى: به يقين و تحقيق كه خداى تعالى عالم و دانا است، به كسانى كه در توبه خود صادق هستند و به آنان كه در توبه كاذب هستند، توبه صادق آن بود كه
شرحمصباحالشريعة ص : 487
دانستى و صفتش را معلوم نمودى. و توبه كاذب آن است كه به زبان مىگويد، استغفر اللَّه، و به دل خبر ندارد و از صميم قلب نيست و اظهار ندامت و پشيمانى نمىكند و گريه و زارى نمىنمايد، صاحب اين چنين توبه، از سلك توبه كاران بيرون است، و خلاصى از جهنّم ندارد. توبه را مثل بهلول نبّاش بايد كرد.
روايت است كه معاذ بن جبل كه از بزرگان صحابه است، روزى گريهكنان داخل مجلس حضرت شد و سلام كرد. حضرت بعد از ردّ سلام، فرمود كه: سبب گريه تو چيست اى معاذ؟ معاذ گفت: يا رسول اللَّه جوانى نوخطّ خوشصورت، در در خانه ايستاده است و مانند زن بچه مرده، گريه و زارى مىكند و اراده ادراك ملازمت شريف دارد و من از گريه او گريه مىكنم. حضرت كس فرستاد و او را طلب كرد. جوان همچنان گريهكنان داخل مجلس شريف شد و به حضرت سلام كرد. حضرت بعد از جواب سلام، فرمود كه: چه چيز تو را مىگرياند اى جوان؟ جوان گفت: اى حضرت چون نگريم و حال آنكه من كارى كردهام كه اگر خداى تعالى مرا به آن مؤاخذه نمايد، مرا داخل جهنّم كند و مىدانم به يقين كه مرا به آن كردار بد، خواهد گرفت و از جهنّم خلاصى نخواهم داشت. حضرت فرمود كه: آيا شرك به خدا آوردهاى؟ جوان گفت: پناه مىبرم به خدا از شرك به خدا آوردن.
حضرت فرمود كه: پس مؤمنى را به ظلم كشتهاى؟ گفت: نه. حضرت فرمود كه:
پس ديگر هر چه كردهاى خدا تو را مىآمرزد، هر چند گناه تو به قدر كوههاى بلند باشد. جوان گفت: گناه من عظيمتر از كوههاى بلند است. حضرت فرمود كه: خدا تو را مىآمرزد هر چند گناه تو به قدر هفت طبقه زمين و درياها باشد. جوان گفت:
گناه من عظيمتر از آن است. حضرت فرمود كه: خدا مىآمرزد گناهان تو را هر چند گناهان تو مثل آسمانها و ستارهها باشد و مثل عرش و كرسى باشد. جوان گفت: گناه من از اينها عظيمتر است. حضرت غضب آلود شد و گفت: واى بر تو اى جوان، گناه تو بزرگتر است يا خداوند عالم؟ جوان سر پيش انداخت و گفت:
خداوند از همه چيز عظيمتر است. حضرت فرمود كه: پس گناه هر چند عظيم است كه خداوند عالم از او عظيمتر است و اميد عفو است. جوان گفت: نه يا حضرت. و
شرحمصباحالشريعة ص : 488
ساكت شد. حضرت گفت: واى بر تو اى جوان، خبر كن مرا به يك گناه از گناهان خود. جوان گفت: بلى خبر مىكنم، بدان يا حضرت كه من نبّاش قبورم و هفت سال است كه كار من نبش قبور است و دزديدن كفن موتى. تا آنكه دخترى از انصار فوت شد و بعد از آنكه او را دفن كردند و اقوامش به خانههاى خود رفتند و شب تاريك شد، بر سر قبر او رفتم و قبر او را شكافتم و ميّت را از قبر بيرون آوردم و كفنها از او جدا كردم و او را برهنه بر لب قبر گذاشتم و رفتم، چند قدم كه رفتم شيطان مرا وسوسه كرد كه تو اين دختر را خوب نگاه نكردى و او در حسن و جمال مشهور بود، بازگشتم و سفيدى بدن و ناف او را به من عرض كرد و كفل و ساير مواضع بدن او را به من جلوه نمود، تا مرا از راه برد و با او جماع كردم و به همانجا گذاشتم. پس ناگاه صدائى از او شنيدم كه گفت: اى جوان واى بر تو و از سزا و جزا دهنده روز قيامت كه در آن روز ميان من و تو، به عدل حكم كند، كه مرا در ميان گروه مردهها برهنه گذاشتى و كفن از من سلب كردى و مرا جنب تا روز قيامت بردادى. من گمان ندارم كه از اين عمل كه تو كردى، هرگز بوى بهشت به مشام تو برسد، اين است كار من يا حضرت، چه مىفرمائى؟ حضرت فرمود كه:
دور شو از من اى فاسق نابكار كه مبادا كه از آتش تو، ماها بسوزيم. چه نزديكى تو، به جهنّم و به عذاب جهنّم.؟ و اين را حضرت چند مرتبه تكرار فرمود تا آنكه آن جوان از نزد حضرت برخاست و متوجّه مدينه شد و در مدينه تردّد مىكرد تا روزى به بالاى كوهى رفت و در آنجا به عبادت مشغول شد و پلاسى پوشيد و دستها را به گردن چنبر كرد و به حضرت پروردگار مناجات مىكرد و مىگفت:
خداوندا من بنده عاصى توام، بهلول، ايستادهام نزد تو، دستها به گردن غل كرده و تو خداوند عالمى و به همه چيزها دانائى و از من چنين خطائى صادر شده است و از كرده خود پشيمانم و به خدمت پيغمبر تو رفتم، مرا راند و از پيش خود دور كرد و مرا بيشتر ترسانيد. و سؤال مىكنم به حقّ نامهاى بزرگ تو و به حقّ سلطنت و بزرگوارى تو، كه مرا نا اميد نكنى، و دعاى مرا باطل نكنى، و از رحمت خود محروم برنگردانى. تا چهل روز و شب در آن سر كوه، اين چنين استغاثه و ناله
شرحمصباحالشريعة ص : 489
مىكرد و درندهها و وحوش صحرا به گريه او گريه مىكردند و در روز چهلم دستها را به جانب آسمان برداشت و گفت: خداوندا چه كردى در حاجت من؟ اگر اجابت دعاى من كردهاى و مرا آمرزيدهاى، پس وحى فرست به پيغمبر خود تا مرا معلوم شود كه اجابت كردهاى، و اگر اجابت نكردهاى و اراده عذاب من دارى در روز قيامت، پس در دنيا آتشى فرست و مرا بسوزان و كار مرا به آخرت مينداز.
پس توّاب على الاطلاق و رحيم بالاستحقاق وحى فرستاد به پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و اين آيه نازل شد:وَ الَّذينَ اذا فَعَلُوا فاحِشَةً اوْ ظَلَمُوا انْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ الا اللَّهَ 3: 135(آل عمران - 135)، حضرت جبرئيل از نزد ملك جليل، به پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله نازل شد و گفت كه: خداوند عالم دعا مىرساند و مىگويد كه: بنده من نزد تو مىآيد كه شفيع او شوى، از پيش خود مىرانى پس به كجا رود؟ و به جانب كه قصد كند؟ و آمرزش گناه خود از كه خواهد؟ اين آيه كه به حضرت نازل شد و اين خطاب عتاب آميز كه از جانب عزّت به او رسيد، از شهر بيرون رفت و از اصحاب مىپرسيد كه: كيست از شما كه دلالت كند مرا به جوان نبّاش توبهكار؟ معاذ گفت: يا رسول اللَّه من خبر دارم كه او در فلان موضع است.
حضرت با اصحاب به آنجا رفت. نگاه كرد، ديد كه جوان ايستاده است بر بالاى دو سنگ و دستها را به گردن غل كرده و از زحمت گرسنگى و برهنگى، رنگش سياه شده و از بسيارى گريه مژههاى چشمش ريخته و به مناجات مشغول است، و مىگويد: خداوندا، خوب خلق كردى مرا و صورت مرا زيبا كردى، كاش مىدانستم كه در جهنّم خواهى سوخت مرا؟ يا در همسايگى خود جا خواهى داد مرا؟ خداوندا، احسان بسيار به من كردى، و نعمتهاى عظيم به من دادى، كاش مىدانستم كه آخر من به كجا خواهد رسيد؟ آيا بهشت روزى من خواهى كرد؟ يا به سوى جهنّم خواهى راند مرا؟ خداوندا، گناه من از آسمانها و عرش و كرسى تو بزرگتر است كاش مىدانستم كه خواهى آمرزيد مرا در روز قيامت يا رسوا خواهى كرد مرا. اين چنين مىگفت و مىگريست و خاك بر سر مىكرد و دور او حيوانات درنده احاطه كرده بودند و در
شرحمصباحالشريعة ص : 490
بالاى سر او، مرغان صف بسته و همه اينها به گريه او گريه و زارى مىكردند.
حضرت نزديك او رفت و دستهاى او را از گردن جدا كرد و به دست مبارك خود خاك و خاشاك از سر او پاك كرد و گفت: اى بهلول بشارت باد تو را كه تو آزاد كرده خدائى از آتش دوزخ، و تو را خداى تعالى آمرزيد و از تقصير تو گذشت.
بعد از آن به اصحاب خود گفت: توبه اين چنين مىبايد و تدارك گناه را چنين بايد كرد.
|