شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 428
شرح‏
قال الصّادق عليه السّلام:لا تدع اليقين بالشّكّ، و المكشوف بالخفىّ، و لا تحكم على ما لم تره بما يروى لك عنه.
حضرت امام عليه السّلام مى‏فرمايد كه: مگذر از يقين از براى وجود شكّ، و ترك مكن ظاهر مكشوف را به واسطه امر مخفى كه صحّت و بطلانش معلوم نباشد.
حاصل آنكه با وجود ظاهر و يقين، عمل به مخفى و مشكوك مكن، مثل آنكه با وجود ظهور خلافت مرتضى علىّ عليه السّلام به برهان عقلى و نقلى، به خلافت ديگران كه مخفى و مشكوك است، قائل مشو. و دست از ظاهر و يقين بر مدار كه رجحان با ظاهر و يقين است و ترجيح مرجوح، نزد عقلا مجوّز نيست.
و نيز مى‏فرمايد كه: حكم مكن بر صحّت چيزى كه نديده باشى و محض روايت باشد و تو را يقين به او حاصل نباشد و موافقت با عقل نداشته باشد.
و قد عظّم اللَّه عزّ و جلّ امر الغيبة و سوء الظّنّ باخوانك من المؤمنين، فكيف بالجراة على اطلاق قول و اعتقاد بزور و بهتان في اصحاب رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله.
مى‏فرمايد كه: خداوند عالم، عظيم شمرده است امر غيبت و بد گمان بودن به برادران مؤمن را، و هر گاه غيبت مؤمن نزد حضرت بارى، عظيم باشد و به سبب او وعيد به عذاب شده باشد، پس چون جرأت توان كرد به غيبت هيچ كس؟ خصوص به غيبت كسانى كه به شرف صحبت حضرت پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله رسيده باشند و با ايمان، ادراك صحبت شريف او نموده، و چون دروغ و افترا و بهتان به ايشان توان گفت؟ و مؤيّد اين است قول حضرت بارى تعالى در قرآن مجيد كه فرموده است در مقام تعبير و توبيخ اهل غيبت كه:
اذْ تَلَقَّوْنَهُ بِالْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِافْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ، وَ تَحْسَبُونَهُ‏
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 429
هَيِّنا وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ. 24: 15(نور - 15)
يعنى: بدا حال شما كه مى‏اندازيد مردم را به زبانهاى خود و مى‏گوئيد در حقّ ايشان چيزى كه علم به او نداريد و غيبت ايشان مى‏كنيد و اين عمل را سهل مى‏شماريد و نمى‏دانيد كه اين عمل نزد خداى تعالى، بسيار عظيم است و گناه او بسيار شديد.
و ما دمت تجد إلى تحسين القول و الفعل في غيبتك و حضرتك سبيلا، فلا تتّخذ غيره سبيلا، قال اللَّه تعالى:وَ قُولُوا لِلْنَّاسِ حُسْنا. 2: 83(بقره - 83)
مى‏فرمايد كه: تا مى‏توانى و قدرت دارى، قول و فعل مردم را به خوبى حمل كن نه به بدى. چنانكه حديث است كه: هر گاه امر نا ملايمى از كسى به ظهور رسد، چه در حضور تو و چه در غيبت، و به حسب ظاهر بد باشد، بايد به توجيهات و تأويلات هر چند بعيد باشد، آن امر را صورت داد و در تصحيح آن كوشيد، هر چند تأويلات و توجيهات به هفتاد و بيشتر برسد و اگر به محامل و توجيهات صورت نيابد، بايد ملامت نفس خود كرد، كه من از بس بد مظنّه‏ام و ناقصم، قدرت بر توجيه او ندارم. غرض افعال و اعمال مؤمنين محمول بر صحّت است، تا علم به فساد بهم رسد، و تحصيل علم به فساد فعل ديگر، متعسّر است بلكه متعذّر، پس به محض نامناسبى كه از كسى ديده شود، نبايد او را به آن عمل ذمّ كنند و غيبت نمايند، چرا كه گاه باشد كه غرض او در آن كار، غرضى باشد صحيح و آنچه ظاهر است مراد او نباشد.
و اعلم انّ اللَّه تعالى اختار لنبيّه صلّى اللَّه عليه و آله من اصحابه طائفة اكرمهم باجلّ الكرامة، و حلاهم بحلّىّ التّاييد و النّصر. و الاستقامة لصحبته على المحبوب و المكروه، و انطق لسان محمّد صلّى اللَّه عليه و آله بفضائلهم و مناقبهم، فاعتقد محبّتهم و اذكر فضلهم.
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 430
يعنى: بدان كه خداوند عالم، برگزيد از براى پيغمبر خود صلّى اللَّه عليه و آله، از اصحاب او جماعتى را و كرامت فرمود به اين جماعت، بزرگترين كرامتى كه ادراك شرف صحبت آن حضرت باشد، و زينت داد ايشان را به زينت تأييد و نصرت، كه عبارت از استقامت در اقوال و افعال باشد كه هر چه كنند و گويند موافق رضاى الهى باشد و از قانون شريعت بيرون نباشد، و نيز قوّت داد ايشان را بر صبر كردن بر سرّا و ضرّا و محبوب و مكروه، كه هر چه در صحبت آن حضرت به ايشان رسد از محن و آلام، صبر نمايند و هر چه از آن جناب به ايشان رجوع شود اطاعت و انقياد نمايند. و نيز گويا گردانيد زبان آن حضرت را به ذكر كردن و ياد نمودن فضايل و مناقب ايشان.
پس هرگاه دانستى كه اصحاب پيغمبر اين چنين كسانند، پس معتقد باش دوستى ايشان را و ياد كن فضيلت ايشان را.
و احذر مجالسة اهل البدع، فانّها تنبت في القلب كفرا خفيّا و ضلالا مبينا، و ان اشتبه عليك فضيلة بعضهم فكلهم إلى علام الغيوب، و قل:
اللّهمّ انّى محبّ لمن احببته أنت و رسولك، و مبغض لمن ابغضته و رسولك، فانّه لم يكلّف فوق ذلك، و اللَّه اعلم.
مى‏فرمايد كه: دورى كن از مجالست و همنشينى اهل بدعت، چرا كه از مجالست اهل بدعت، مى‏رويد در دل، كفر خفى و ضلالت و گمراهى و اگر فضيلت بعضى از اصحاب آن حضرت به تو مشتبه باشد و ندانى مرتبه او را، پس متعرّض مدح و ذمّ او مشو، و به خدا توسّل نموده بگو: خداوندا، من دوست مى‏دارم هر كه تو او را دوست مى‏دارى و رسول تو او را دوست مى‏دارد، و بغض دارم هر كه را تو و رسول تو او را بغض دارد، و تو دانائى به همه پوشيدگيها.
و تو به زياده از اين مكلّف نيستى.