شرح‏
قال الصّادق عليه السّلام:اتّق اللَّه و كن حيث شئت، و في اىّ قوم شئت، فانّه لا خلاف لاحد في التّقوى، و التّقى محبوب عند كلّ فريق، و فيه جماع كلّ خير و رشد.
حضرت امام صادق عليه السّلام مى‏فرمايد كه: بترس از خداوند عالم و هرگز از خوف الهى فارغ مباش، و هر گاه ملازم خوف و خشيت شدى و به مقتضاى آن عمل نمودى و از محرّمات و محظورات و شبهات، اجتناب نمودى و به صفت تقوى موصوف شدى، هر كجا كه خواهى باش و با هر قوم كه خواهى باش، كه با خوف الهى از هيچكس و از هيچ مكان ضرر به تو نمى‏رسد. چرا كه تقوى، صفت مقرّبان الهى است، و در خوبى او هيچكس خلاف ندارد، و در نزد جميع فرق محبوب و پسنديده است، و فرا گرفته است همه خوبيها را، و راهى است راست از براى رسيدن به رحمت الهى.
و هو ميزان كلّ علم و حكمة، و اساس كلّ طاعة مقبولة.
مى‏فرمايد كه: تقوى ميزان همه علمها و حكمتها است. يعنى: علم و حكمت به تقوى سنجيده مى‏شود، اگر صاحب علم و حكمت، متّقى و پرهيزگار است. علم او علم است و حكمت او حكمت، و باعث نجات آخرت است، و اگر متّقى نباشد و به صفت تقوى موصوف نباشد، نه علم او علم است، و نه حكمت او حكمت. و
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 419
علم و حكمتى كه مقارن تقوى نباشد، نتيجه او نيست مگر خسران آخرت و حرمان از رحمت الهى.
و نيز تقوى اساس هر طاعت است و قبول هر طاعت، منوط به تقوى است و طاعت بى تقوى، طاعت نيست و از درجه اعتبار ساقط است.
و التّقوى ماء ينفجر من عين المعرفة باللَّه تعالى، يحتاج إليه كلّ فنّ من العلم، و هو لا يحتاج الا إلى تصحيح المعرفة بالخمود تحت هيبة اللَّه و سلطانه، و مزيد التّقوى يكون من اطّلاع اللَّه تعالى على سرّ العبد بلطفه، فهذا اصل كلّ حقّ.
مى‏فرمايد كه: تقوى آبى است كه بيرون مى‏آيد از چشمه معرفت الهى، و معرفت بنده به ذات و صفات الهى هر چند بيشتر است، در مرتبه تقوى كاملتر است و پرهيزگارى او بيشتر. و به تقوى محتاج است جميع فنون علمها و دست آوردن هيچ علمى و ادراك هيچ كمالى، بى تقوى ممكن نيست و استحكام تقوى نيست مگر به محكم بودن معرفت و شناسائى قهر خالق بى چون به خلايق و نافذ بودن حكم او به همه، به هر چه خواهد و هر تصرّفى كه خواهد.
حاصل آنكه تقوى حاصل نمى‏شود مگر به آنكه بدانى به تحقيق و يقين، كه تو در تحت فرمان و سلطنت چنين خداوندى، و در هيچ كار، مستقلّ نيستى و حيات و ممات و رزق تو، همه به دست او است و اين معنى را كه مركوز خاطر خود كردى، اجتناب از محرّمات و امتناع از شبهات، به تو آسان مى‏شود. و اين حاصل نمى‏شود مگر به خمود و گوشه گيرى و ترك كردن اختلاط با مردم.
و نيز هر گاه دانستى كه خداوند عالم، لطيف است. يعنى: علم به دقايق امور دارد و عالم است به جميع حركات و سكنات تو، و به ظاهر و باطن تو علم او محيط است. تقواى تو زياد مى‏شود. و اين تقوى كه شناختى و مرتبه او را دانستى، اصل هر حقّ است و منشأ هر خوبى است، و مناط كلّ خيرات است.
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 420
و امّا الباطل فهو ما يقطعك عن اللَّه، يتّفق عليه ايضا كلّ فريق فاجتنب عنه، و افرد سرّك للَّه تعالى بلا علاقة.
مى‏فرمايد كه: باطل، هر چيزى است كه تو را از خدا دور كند و موجب غفلت از جناب الهى باشد و در باطل بودن چنين چيزى خلاف نيست و كلّ فرق به بطلان اين اتّفاق دارند و به بدى او مذعن و معتقدند. پس اجتناب كن از ارتكاب باطل، و استعاذه كن و پناه بر به خداى تعالى از چنين فعلى كه از تو صادر شود، و دل خود را كه خزانه معارف الهى است به تعلّقات نفسانى و مشتهيات جسمانى، آلوده و ملوّث مكن.
قال رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله: اصدق كلمة قالتها العرب، كلمة قالها لبيد.
مؤيّد اين مقال و مسدّد اين منال، كلام معجز نظام ختمى پناه صلّى اللَّه عليه و آله است، كه فرموده: راست‏ترين كلامى كه گفته است او را عرب، كلامى است كه گفته است او را لبيد شاعر. كه گفته:
الا كلّ شي‏ء ما خلا اللَّه باطل و كلّ نعيم لا محالة زائل‏يعنى: بدانيد به يقين و تحقيق كه هر چه در عالم است، همه باطل و ضايع است غير حقّ سبحانه و تعالى، و هر چه در عرصه دنيا است از تنعّمات و تكلّفات در عرضه زوال است، پس چه تعلّق توان داشت به چيزى كه تعلّق به او، هم موجب دورى از جناب احديّت باشد و هم از ثبات و بقا عارى باشد؟فالزم ما اجمع عليه اهل الصّفاء و التّقى من اصول الدّين، و حقائق اليقين، و الرّضى و التّسليم، و لا تدخل في اختلاف الخلق و مقالاتهم فتصعب عليك.
پس از دست مگذار و ملازم باش چيزى را كه كلّ اهل علم و همه اهل حال و مقام، به راستى و درستى او اتّفاق دارند، كه آن، شناختن اصول دين است، و راه
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 421
بردن به حقايق يقين، و عالم شدن به احكام شرع مبين، و تسليم كردن و گردن نهادن به آنچه حكيم على الاطلاق به تو عنايت فرموده. گوش مكن به اختلاف مخالفين و نظر به گفته و كرده ايشان مكن كه مبادا باعث انحراف تو شود از حقّ، و ميل كردن تو شود به باطل.
و قد اجمعت الامّة المختارة بانّ اللَّه تعالى واحد ليس كمثله شي‏ء، و انّه عدل في حكمه، يفعل ما يشاء و يحكم ما يريد، و لا يقال له في شي‏ء من صنعه: لم، و لا كان و لا يكون شي‏ء الا بمشيّته، و أنّه قادر على ما يشاء، و صادق في وعده و وعيده، و انّ القرآن كلامه، و انّه مخلوق، و انّه كان قبل الكون و المكان و الزّمان، و انّ احداث الكون و فناءه عنده سواء، ما ازداد باحداثه علما، و لا ينقص بفنائه ملكه، عزّ سلطانه و جلّ سبحانه، فمن اورد عليك ما ينقض هذا الاصل فلا تقبله، و جرّد باطنك لذلك، ترى بركاته عن قريب، و تفوز مع الفائزين.
مى‏فرمايد كه: اتّفاق و اجماع كرده‏اند كلّ امّت برگزيده پيغمبر ما صلّى اللَّه عليه و آله، بر آنكه واجب است بر هر مكلّف و لازم است بر هر شيعه، اعتقاد كردن و اذعان نمودن بر آنكه خداوند عالم، واحد و يگانه است و شريك و انباز ندارد و به هيچ چيز مانند و شبيه نيست. چنانكه فرموده:لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ‏ءٌ 42: 11(شورى - 11).
و باز اعتقاد كردن كه او عادل است و ظلم به او روا نيست و هر چه كرده است و مى‏كند، عين حكمت و مصلحت است.
و نيز اعتقاد كردن كه او قادر و توانا است و حكمش به هر چه اراده كند نافذست و عجز و قصور به او راه ندارد.
و ديگر اعتقاد كردن كه هر چه در عالم امكان، از ممكن غيب به حيّز وجود و ظهور مى‏آيد، به مشيّت و اراده الهى است كه: «ما شاء اللَّه كان و ما لم يشا لم يكن».
شرح‏مصباح‏الشريعة ص : 422
ديگر اعتقاد كردن كه صادق است و دروغ و كذب به او روا نيست و هر چه وعده نموده از مراتب ثواب و درجات بهشت، البتّه واقع مى‏شود و احتمال تخلّف ندارد، و در وعيد، كه متعلّق به عقاب و انذار است، خلاف است و حقّ آن است كه خلف وعيد جايز است.
ديگر اعتقاد كردن كه قرآن كلام الهى است و آفريده او است و حادث است نه قديم، چنانكه اشاعره قائلند.
ديگر اعتقاد كردن به احاطه علم او به همه چيز، هم پيش از وجود و هم بعد از وجود.
نيز اعتقاد كردن به وجود او پيش از وجود موجودات از مجرّدات و مادّيات و بسايط و مركّبات و مكان و مكانيّات و زمان و زمانيّات، چنانكه فرمود: «كان اللَّه و لم يكن معه شي‏ء».
و اعتقاد كردن كه وجود موجودات و عدم ايشان، نزد او مساوى است از براى او، نه از وجود موجودات و ايجاد ايشان نفعى و نه از عدم ايشان و از اعدام ايشان، نقصى و ضررى. بس عزيز است سلطنت و بزرگوارى او، و بس جليل و عظيم است. تنزّه و تقدّس او، جلّ شأنه. آنچه دانستى و شنيدى اذعان و اعتقاد كن و از هر كه خلاف اين بشنوى، گوش مكن و اعتقاد مكن و به دل و جان آنچه گفتيم پيروى كن، كه زود به نفع او خواهى رسيد و به وسيله اين اعتقادات، با زهّاد و عبّاد محشور خواهى شد.